سیامک گلشیری مطرح کرد:

نگاه‌های نادرست به ژانر وحشت

سیامک گلشیری با بیان این‌که داستانی‌های فانتزی و وحشت به یک ذهن قصه‌گو نیاز دارد، می‌گوید: اگر فکر می‌کنید ژانر وحشت این‌طور است که قلم را بگذارید روی کاغذ و شروع کنید به نوشتن یک صحنه‌ی ترسناک و بعد هم نوجوان‌ها و جوان‌ها می‌خوانند و لذت می‌برند و بعد هم آن کار تبدیل می‌شود به یک داستان ماندگار، سخت در اشتباهید.

سیامک گلشیری، نویسنده که در کارنامه خود مجموعه‌ «گورشاه» شامل «دختران گمشده»، «به سوی قلمرو شاه یوناس»، «طلسم فرشته مرگ» و «یاران پادشاه» و مجموعه «خون‌آشام» شامل کتاب‌های «تهران، کوچه اشباح»، «ملاقات با خون آشام»، «شبح مرگ»، «جنگل ابر» و «شب شکار» و رمان‌ نوجوان «خانه‌ای در تاریکی» در ژانر وحشت دارد در پاسخ مکتوب به سوال ایسنا درباره این‌که  چرا سراغ این ژانر  رفته است با توجه به اینکه به نظر می‌رسد، ژانرنویسی چندان مورد توجه نویسندگان نیست؟» نوشته است:

«احتمالا منظور شما همین‌جاست در مملکت ما. چیزی که من می‌دانم همه‌جای دنیا به طور جدی رمان‌هایی در ژانرهای مختلف داریم و ژانر وحشت هم یکی از آن‌هاست. در عین حال این‌طور نیست که من رفته باشم سراغ ژانر وحشت. بهتر است گفته شود این سوژه است که نویسنده را گیر می‌اندازد. به‌خصوص وقتی علاقه‌ بسیاری به آن داشته باشید. خواه‌ناخواه به سراغ شما می‌آید و بعد دست به کار می‌شوید. قرار هم نیست همه چنین کاری انجام بدهند. موضوع باید با نویسنده عجین شده باشد، وگرنه آن‌وقت فقط ادایش را درمی‌آورید. البته موضوع خیلی پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. کسی که به گمان من نمی‌تواند قصه‌های رازآمیز و معمایی تعریف کند، قطعا نباید برود سراغ رمان فانتزی و وحشت، چون بدون شک این داستان‌ها به یک ذهن به‌شدت قصه‌گو نیاز دارد.

گاهی این‌طرف و آن‌طرف اظهار نظرهایی عجیبی می‌بینم در باره‌ ژانر وحشت و فکر می‌کنم عده‌ای دقیقاً نمی‌دانند دارند درباره چه چیزی صحبت می‌کنند. این عده احتمالاً با شنیدن کلمه‌ی ژانر وحشت، بی‌درنگ یه یاد فیلم‌های چندش‌آوری شبیه چندگانه‌ی «اره» می‌افتند و یا فیلم‌های دیگری از این دست که در آن‌ها سعی شده با خون و جدا کردن اجزای بدن و صحنه‌هایی از این دست، وحشت را القا کنند، در حالی که احتمالاً هیچ خبری از رمان «قلعه‌ی اوترانتو» ندارند. قطعا به‌دقت «ربکا» را نخوانده‌اند و یا «جین ایر» و یا حتی «آرزوهای بزرگ» دیکنز را. «گل سرخی برای امیلی» در پایان مو به تن آدم سیخ می‌کند و شاید بشود حتی به نوعی در داستان‌های ژانر وحشت جایش داد. «لیدی ال» همین‌طور و «درنده‌ی باسکرویل» از سر آرتور کانن دویل. بسیاری از آثار دیگر را می‌توانم نام ببرم که بدون ترس پیش نمی‌رفتند.

بسیاری از آثار جنایی حتی وحشت را درون خودشان دارند. حتی بعضی از آثار فانتزی کهن ما چنین ویژگی‌هایی دارند. سمک عیار در عین حال که فانتزی است، پر است از این صحنه‌ها که بدون تردید با وحشت همراهند. ترس یکی از صفات بسیار پررنگ انسان‌هاست و وقتی به حالت یک اثر هنری در بیاید می‌تواند بسیار تاثیرگذار باشد. شما در رمان «فرانکنشتاین» و حتی «دراکولا» با درونمایه‌های نامألوف مواجهه می‌شوید. این‌ها فقط به قصد سرگرمی نوشته نشده‌اند، هرچند مو به تن‌تان سیخ می‌کنند. به گمان من این ژانر در ایران به‌تازگی به‌طور جدی دیده شده. حتی فانتزی هم همین‌طور و به‌طور کلی به قول شما ژانرنویسی.

آثار سخیف بسیاری هم در این ژانر نوشته شده. من زمانی به خاطر کارم مجبور بودم بسیاری از این آثار را بخوانم. بسیاری از کارهای ترجمه شده، به‌شدت سخیف بودند. حتی با پرس‌وجو متوجه شدم در بین نوجوانان جایگاهی پیدا نکرده‌اند و فقط به خاطر اسمشان و یا طرح جلدشان کمی فروش کرده بودند. اما یقیناً فراموش می‌شوند. اما محال است بشود بعضی از صحنه‌های سه‌گانه‌ی «کورنلیا فونکه» را فراموش کرد، همین‌طور بعضی از صحنه‌های «هری پاتر» را. بگذارید این را به شما بگویم، اگر فکر می‌کنید ژانر وحشت این‌طور است که قلم را بگذارید روی کاغذ و شروع کنید به نوشتن یک صحنه‌ی ترسناک و بعد هم نوجوان‌ها و جوان‌ها می‌خوانند و لذت می‌برند و بعد هم آن کار تبدیل می‌شود به یک داستان ماندگار، سخت در اشتباهید. صحنه‌های داستان‌های تخیلی، داستان‌های وحشت و هر داستانی که اصولاً با حادثه سر و کار دارد، اگر درون یک مجموعه که قصه‌ عمیقی را به‌وجود می‌آورند، قرار نگیرد، به هیچ نمی‌ارزد.    

سیامک گلشیری

      

 انتهای پیام    

  • شنبه/ ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ / ۰۰:۵۲
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1401032114029
  • خبرنگار : 71573