محمد برفر در گفت و گو با ایسنا خاطرنشان کرد: در پانتئون ادبیّات کلاسیک فارسی، چهار شاعر بزرگ، به مثابهی چهار خیزاب بلند گردن فرازی میکنند، که نه تنها ادب کلاسیک فارسی که ادبیّات جهان نیز به آنها میبالد.
او گفت: این چهار اختر فروزان آسمان ادب، عبارتند از فردوسی، مولانا، حافظ و سعدی و این، البته به معنی نادیده گرفتن بزرگان دیگری چون سنایی، عطار ونظامی و... نیست. به بیانی دیگر، در بوستان عطرآگین و هزار رنگ شعر و ادب فارسی، هریک از این گُلها، رایحهی خاص خود را دارند. ولی چهار شاعر نامبرده، چهار ستون خرگاهی هستند که ادبیات فارسی را در تمامیت خود، در ژانرهای ادب حماسی، عرفانی، تعلیمی و غنایی نمایندگی میکنند.
برفر با بیان این که سعدی در ادبیات تعلیمی به همان اندازه سرآمد است که در ادبیات غنایی، افزود: اگر بوستان و گلستان، درخشان ترین نمونههای نظم و نثر در ادبیات تعلیمی(didactic) جهان است، غزلیات او در عرصهی ادبیات غنایی، جام هزارنقشی است که جان آدمی را از بادهی آتشین خود سرمست میسازد؛ غزلهایی که به لحاظ تصویرگری(ایماژیسم) بیانگر کمال زیباییشناسی شعر غنایی فارسی است و به لحاظ مضمونی در دو حوزهی عرفان و تغزل زمینی، نوسان دارند.
این نویسنده و مترجم در مورد تأثیر پذیریها و تأثیرگذاریهای سعدی نیز گفت: آثار سعدی به دلیل اهمیت جهانیشان، جایگاه ویژهای در مطالعات ادب تطبیقی به خود اختصاص دادهاند. محمد الفراتی در مؤخرهای که بر ترجمهی عربی خود از گلستان، با عنوان «روضهالورد» نوشته، یادآور شده است که شهرتِ سعدی عالمگیر است و آثارِ او اعم از شعر و نثر، به جمیع زبانهای زندۀ دنیا ترجمه شده و موجب اعجاب و شگفتی مردم عالم شده است.
برفر در ادامه به شباهتهایی اشاره کرد که میان سعدی و شاعر عرب، متنبی، وجود دارد و گفت: سعدی مانند متنبی در تمام موضوعات شعری زمان خویش از مدح و وصف، زهد و تحقیق و عشق و عرفان گرفته تا حماسه و رثا و حتی هجو و هزل، هنرنمایی کرده است. وی اشعار متنبی را خوانده و از آنها چیزهای بسیاری در خاطر داشته و اندیشهها و دردهای خود را به زبان متنبی و بحتری بیان کرده است. حسینعلی محفوظ نیز در کتاب «المتنبی و سعدی »، در فصول «مآخذ سعدی من الشعراء العرب» و«مآخذ سعدی من معانی المتنبی» به تأثیری میپردازد که سعدی از مضامین شعرای عرب و بالاخص متنبی پذیرفته است؛ مثلاً با آوردن این بیت از متنبی: کفی بجسمی نحولاً اننی رجل/ لولا مخاطبتی ایاک لم ترنی، آن را منبع تأثیر پذیری سعدی در در ابیات زیر میداند: نه دهان است که در وهم سخندان آید/ مگر اندر سخن آیی و بداند که لب است / دهانش ارچه نبینی مگر به وقت سخن/ چو نیک در نگری چون دلم به تنگی نیست
این پژوهشگر ادبی ادامه داد: تأثیرسعدی بر شاعران و نویسندگان فرانسه نیز پوشیده نیست، از ولتر گرفته تا شاعران رمانتیک هریک به نحوی از او تأثیرپذیرفته اند. ولتر ظاهراً در رُمانِ فلسفی خود، موسوم به « صادق یا قضا وقدر » (Zadig ou la destinée)، نیزکاملاً تحت تأثیر سعدی قرار داشته است. در واقع، از سال 1636که آندره دوریه، گزینهای از گلستان سعدی را به فرانسه ترجمه کرد، توجه ادیبان فرانسوی به سوی این شاعر و نویسنده خردگرای فارسی زبان جلب شد؛ تا آنجا که نویسندگان و شاعران برجستهای چون ویکتورهوگو، آلفرد دوموسه و لوکنت دولیل، به تأسی از او دست به آفرینش ادبی زدند؛ سرگذشتِ سارِ سفید، اثر دوموسه، کاملاً متأثر از سعدی است.
وی با بیان اینکه تأثیر سعدی بر شاعران و نویسندگان روسیه نیز انکار ناپذیر است، گفت: از شاعران و نویسندگان روسی که در خلق آثار ادبی خود، متأثر از شاعر بزرگ شیراز بودهاند، میتوان به ایوان بونین، تولستوی و پوشکین اشاره کرد؛ به عنوان مثال، پوشکین در رُمان منظوم وشاعرانه معروف خود، یوگنی آن هگین[اوژن اونگین]، مینویسد: «اما من آنهایی که در محفل دوستان اولین ابیات اثرم را برایشان میخواندم ... به همان سیاقی که زمانی سعدی فرمود "بعضی هایشان دیگر نیستند و بعضی نیز از ما دورند."
برفر که پژوهشی با عنوان "بررسی تطبیقی گلستان سعدی با اثر یک عارف و نویسندهی ژاپنی قرن سیزدهم" انجام داده است، در پاسخ به این سئوال که تأثیرپذیری شاعران و نویسندگان ژاپنی از سعدی شیرازی را چگونه ارزیابی میکنید؟ گفت: البته در مقالهی «سعدی و یوشیدا»، که آن را به اتفاق آقای دکتر کافی، استاد محترم بخش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز به رشتهی تحریر درآوردیم، اشاره شده که یادداشتهای ایام سبکباری « تسوره زوره گوسا»، کتابی که به حق آن را «گلستان ادب ژاپن» مینامند، حاصل تأثیر مستقیم یوشیدا از سعدی نیست؛ زیرا هیچ سند و مدرکی دائر بر اینکه یوشیدا گلستان را خوانده و از آن تأثیر پذیرفته باشد، در دست نیست و این شباهت حیرت انگیز را شاید بتوان نوعی توارد یا تداول معانی در زمانۀ دو حکیم دانست. ولی به هرحال، تأثیر ادبای ژاپن از سعدی غیر قابل انکار است و این، حتی به پیش از انتشار نخستین ترجمهی گلستان به ژاپنی در سال 1922 و به اهتمام چوکاکاتو برمیگردد. به عنوان مثال، قدیمیترین اشارهها به سعدی در این کشور، به سفرنامهی یوشیدا ماساهوروُ برمیگردد که در دورهی امپراتور میجی بهعنوان سفیر روانهی دربار ناصرالدینشاه قاجار شده بود. او در سفرنامه خود، صفحات 211 و 212، مینویسد: «در روزگار قدیم و در دورهی میانه بسیاری نویسندگان و گویندگان نامور در ایران برآمدهاند. از اینان سعدی بسیار پرآوازه است و ترجمهی آثار او در اروپا خواستار و خوانندهی فراوان دارد». آراکی شیگهروُ، ادیب و زبانشناسِ ژاپنی، نیز از سعدی به عنوان کسی یاد میکند که شعر و سخن او دارای حکمت عملی بسیار است. کاتوء از سعدی بهعنوان«کاسِئی歌聖 » به معنی شاعر بزرگ، یاد میکند.
برفر در مورد اولین ترجمهی کامل «گلستان» به ژاپنی نیز گفت: اولین ترجمه کامل و معتبر گلستان به زبان ژاپنی، به همّت ساوایی زوء (Sawa Eizo) و از سوی بنگاه نشر کتاب ایوانامی- شوتِن (Iwanami-shoten ) در سال 1951 منتشر شد. این نخستین ترجمهی گلستان به ژاپنی بود که از روی یک متن معتبر فارسی (گلستان سعدی، تصحیح فروغی، چاپ بروخیم) انجام شد؛ ولی بیتردید ماندنیترین ترجمهی گلستان به ژاپنی، ترجمهای است که گاموءرِیایچی (Gamo Rei-ichi) از این کتاب به دست داده است. ترجمهی گاموء هنوز معتبرترین و دقیقترین ترجمهی گلستان به ژاپنی شناخته میشود و بارها بازنشر شده است. زبان ترجمهی گاموء روان، زیبا و بسیار شاعرانه است؛ هرچند سبک کُهنهگرای آن ممکن است خوانندهی معمولی را برماند. با وجود این، گیرایی آن بیشتر بهدلیل همین سبک آرکائیک آن است. وی در مقدمهی ترجمه خود نوشته است: «بوستان و گلستان سعدی هر دو برخوردار از پیامی جهانی هستند و همین دلیل استقبال ملل گوناگون از آن است.»
برفر، در رابطه با پژوهش خود، «بررسی گلستان سعدی و یادداشتهای ایام سبکباری یوشیدا» نیز گفت: در این پژوهش تطبیقی که بخشی از آن، به صورت مقاله منتشر شده است، چهارچوب نظری، مبتنی بر مکتب امریکایی است که سرآغاز آن سخنرانی رنهولک در سال 1985 بود. یکی از شاخصههای این مکتب، مضمونشناسی(Thematology)است.
این نویسنده و پژوهشگر ادبیات افزود: آنچه سعدی در هشت باب گلستان به آنها پرداخته، همچون اخلاق درویشان، فضیلتِ قناعت، فواید خاموشی، جوانی و ضعف و پیری... یوشیدا نیز در حکمتنامهی خود مدنظر قرار داده است که برای جزئیات بیشتر میتوان به مقالهی مزبور، منتشرشده در فصلنامهی ادبیّات تطبیقی دانشگاه شهید باهنر کرمان، بهار و تابستان 1400 مراجعه کرد.
انتهای پیام