به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد در ادامه نوشت: «به دستور مشیرالدوله، نخستوزیر، به خراسان رفت و اواخر تابستان ۱۲۹۹ ریاست ژاندارمری آن ایالت را به دست گرفت. اوایل خدمتش در خراسان با قوامالسلطنه که والی ایالت بود مدارا کرد و به تشریفات رایج پایبند ماند. اما هر چه زمان گذشت و هر چه بیشتر قوام و اطرافیان او را شناخت، بیشتر از او فاصله گرفت. از نظرش مشکلات مالی ژاندارمری و عقب افتادن مواجب نیروهایش - که او آن را گوشهای از فساد حاکم بر ایالت میدید - به والی برمیگشت. هر چه سال به پایان خود نزدیکتر شد شکافی که آنان را از هم جدا میکرد بیشتر خودش را نشان داد. تفاوتشان زیاد و کتماننشدنی بود و اساسا امکان مصالحه و همکاری میانشان وجود نداشت. پسیان انقلابی و آرمانگرا بود اما قوام سیاست را در زد و بند و فرصتطلبی میفهمید. پسیان باور داشت که کشور نیاز به دگرگونیهای واقعی و برداشتن گامهای بلند دارد و باید هر چه سریعتر کار نوسازی دولت و تجدید سازمان نیروهای نظامی و آموزش عمومی را شروع کرد. اما قوام در بند چنین شعارهایی نبود و دغدغهای جز حفظ قدرت و نقشآفرینی هرچه پررنگتر در سطح اول سیاستورزی کشور نداشت. سه ماه از پاییز و دو ماه از زمستان یکی بعد از دیگری گذشتند تا این که کودتای سوم اسفند، شرایط را هم در پایتخت و هم در خراسان به نفع پسیان زیرورو کرد. به اشاره دولت کودتا، قدرت را در آن ایالت به دست گرفت و به دستور مستقیم نخستوزیر، والی خراسان را دستگیر کرد و در چنین روزی از سال ۱۳۰۰ به تهران فرستاد.
قوام برای سیزدهبهدر به باغی بیرون مشهد رفته بود و در پایان روز، پیش از تاریکشدن هوا به اقامتگاهش برمیگشت که دستگیرش کردند. خود پسیان هنگام اجرای حکم آنجا بود. به قول استفانی کرونین «وقت غروب، زمانی که والی به شهر بازمیگشت، نیروهای مسلح ژاندارم اتومبیل او را جلوی دروازه ارگ متوقف کردند و شخص کلنل به او خبر داد که بنا بر حکم حکومت بازداشت میشود.»
قوام مدت کوتاهی در تهران در حبس ماند و بعد از سقوط سیدضیا آزاد شد. نه فقط آزاد شد که ریاست دولت را هم دست گرفت. پسیان در خراسان برنامه نوسازیاش را پیش میبرد که دولت تازهای در تهران، به ریاست دشمن بزرگش اداره کشور را به دست گرفت. او این دولت را نپذیرفت و به دستوراتش تمکین نکرد. آن چه بعد از آن میان خراسان و تهران، یا در واقع میان پسیان و قوام گذشت طولانی است و مرور آن، بدون درنگ بر جزییات حوادث ممکن است تصویری نادرست از آن روزها در ذهن خواننده ایجاد کند. فقط اینکه کشمکشها مدتی ادامه داشت و کوششهای قوام برای سرکوب قیام پسیان و نیز وساطت برخی رجال کشور برای ختم بیدردسر ماجرا به جایی نرسید. قوام با شماری از سران عشایر شمال خراسان تبانی کرد و آنها را به شورش ضد پسیان برانگیخت. آنان با راهزنی و یاغیگری، بخشهای وسیعی از خراسان را ناامن کردند و مردم را به وحشت انداختند. پسیان به جنگ آنان رفت و در یکی از درگیریها کشته شد. راهزنان سر او را بریدند و به نشانه پیروزی در جنگ با خود بردند.»
انتهای پیام