این شاهنامهپژوه و استاد دانشگاه در گفتوگو با ایسنا درباره بیتهای «زن و اژدها هر دو در خاک به/ جهان پاک از این هر دو ناپاک به» و «زنان را ستایی سگان را ستای / که یک سگ به از صد زن پارسای» و دلیل شهرت این بیتها میگوید: برخی از بیتها معروف هستند که سخیفتر و زشتتر هستند و هم برای گوینده، هم برای شنونده و هم برای هر ایرانی توهینآمیز و تحقیرآمیز هستند ولی متأسفانه رواج داشته و دارند و در برخی فرهنگها و برخی از چاپها و نزد پژوهشگران صاحبنام و صاحب مخاطب به نام فردوسی و «شاهنامه» آمده و چاپ شده و حتی درباره آنها نظریهپردازی بیمورد هم شده و مورد استفاده برخی ایرانستیزان و شاهنامهستیزان قرار گرفتهاند. آنها خیلی وقتها به پایههای علمی استناد ندارند که بروند تحقیق کنند تا چیزی را به کار نبرند. آنها از اینکه چیز منفیای درباره زبان فارسی و فردوسی و شاهنامه و ایران باستان و هخامنشیان پیدا کنند خوشحال میشوند زیرا دستاویزی برای اهداف سیاسی و قومگرایانهای که دارند، پیدا میکنند. گروههای ضدملی و ضدایرانی و ضدتاریخی و ضدباستانی مانند گروههای چپ که در گذشته فعالتر بودند به شکل دیگری از این بیتها سوءاستفاده میکردند.
او با بیان اینکه باید به تحقیقات علمی احترام گذاشت، ادامه میدهد: اگر قرار است درباره هخامنشیان نظری بدهیم و یا تحلیل کنیم ناچاریم به هخامنشیشناسان برجسته ارجاع دهیم و به حرف آنها گوش دهیم و از آنها بپرسیم ماجرا از چه قرار بوده است. اگر میخواهیم درباره بیتی از حافظ و مولوی و شاهنامه سخن بگوییم، بد نیست ببینیم برجستهترین مولویشناسان و حافظشناسان و شاهنامهشناسان اساسا آن بیت را قبول دارند، آن را اصیل میدانند و یا با شکلی که فکر میکنیم درست است، آنها هم درست میدانند یا تحریف و تصرفی در آن رخ داده است، اما این کار را انجام نمیدهیم. با وجود فضای مجازی و الکترونیکی این کار ساده است و مقالاتی را که نوشته شده، با یک جستوجوی چنددقیقهای و بدون صرف هزینه خاص، میتوانید ببینید. اگر متخصص هم نباشید خواهید دید چه برهان و ادلهای آمده. میتوانید ببینید فلان بیت و فلان موضوع از فلان فرد هست یا نیست. اگر بود، دربارهاش هرچه خواستید بگویید.
زند خاطرنشان میکند: بیتهای خیلی معروفی هستند که در دهان همه بوده و در برخی از مثلها و فرهنگ فولکلور هم آمدهاند اما در هیچ دستنویس قدیمیای نیستند، معیار چاپها هم دستنویسها هستند. مردم عادی نمیتوانند دستنویسها را ببینند و به چاپها مراجعه میکنند، «زن و اژدها هر دو در خاک به» که اتفاقا از زشتترین و سخفیفترین بیتها است، در هیچ دستنویسی نیامده است؛ ۱۰۰۰ دستنویس از شاهنامه در همه جای جهان داریم، ۵۰ تا معروف هستند و ۲۰ تای آنها قدیمیتر و معتبرتر است و کمتر تحریف دارد و مورد استفاده همه ویراستاران و شاهنامهپژوهان است، این بیت در هیچکدام از آنها نیست. در چاپهای معتبر جدید هم نیست. این بیت برای اولینبار در دوران قاجار به این سو در چاپ هندوستان، کلکته وارد شده است. آنها هم ممکن است خطا کرده باشند یا دستنویس نامعتبر داشتهاند و یا ممکن است در دیوانهای دیگری آمده باشد و آنها در شاهنامه استفاده کرده باشند. این گمان هست که بیتی شبیه به این بیت در «گرشاسبنامه» اسدی طوسی بوده که آن هم برافزوده و الحاقی است و از آنجا به شاهنامه هندوستان راه پیدا کرده و آنجا به شاهنامههایی راه یافته که از آن بازچاپ میشدند از «شاهنامه امیربهادری»، «شاهنامه رمضانی»، «شاهنامه امیرکبیر» و متأسفانه به «شاهنامه دبیرسیاقی» هم راه یافته است. اما شاهنامهشناسان مطمئن هستند که این بیت از فردوسی نیست.
این استاد دانشگاه تصریح میکند: کاری نداریم این بیت خوب است یا بد، اتفاقا خیلی از بیتهای خوب و زیبا از سوی شاهنامهشناسان از فردوسی دانسته نمیشوند. این یک کار علمی است. حال میخواهد حرف خوبی زده باشد یا نه. ویرایش علمی یک متن پایبند اصولی فراتر از این ارزشگذاریهاست، خوشایند و بدآیند کسی نیست. نمیخواهیم بگوییم اینجا به زن بد گفته و ما بگردیم و نقد کنیم، اینطور نیست و کار علمی است. یا مثلا بیت «زنان را ستایی سگان را ستای/ که یک سگ به از صد زن پارسای» این بیت هم سخیف و زشت و مسخره است، جالب اینکه نه تنها در هیچ دستنویسی نیامده در هیچ چاپی هم نیست. بیت قبل در چاپ کلکته بود. این بیت در هیچ چاپی نیست و شاهنامهپژوهان گشته و دیدهاند در «امثال و حکم» دهخدا است، «امثال و حکم» هم مشخصا متکی به فرهنگ شفاهی و گفتاری بوده و احتمالا در برخی از جاها به صورت شفاهی گفته میشده، کسی سروده و زبانش بهگونهای بوده که به فردوسی نسبت دادهاند. دهخدا هم بدون تحقیق و تفحصی آن را به نام فردوسی آورده است. البته شاهنامهپژوهی هم آن زمان پیشرفته نبوده است. البته به نظر میرسد در یک منبع قدیمیتر «لغت شهنامه» عبدالقادر بغدادی مربوط به دوره صفویه هم آمده و از آنجا وارد فرهنگ شفاهی و بعد امثال و حکم دهخدا شده است. البته بیتهای بسیار زنستیزانه و توهینآمیز و تحقیرآمیز نسبت به زنان وجود دارد که پژوهشگران معتقدند از فردوسی نیست و به همین دلیل در شاهنامههای معتبری مانند شاهنامه استاد خالقی مطلق، شاهنامه استاد کزازی و مهری بهفر و حتی برخی شاهنامههای چاپ مسکو و ژول مول و قدیمیترینها نیست، اما رواج دارد و دیگران از آنها سوءاستفاده میکنند و روی آنها مانور میدهند.
زاگرس زند در ادامه توضیح میدهد: بیتهای زنستایانه در شاهنامه زیاد است، برای نمونه امروزه چطور یک آدم میتواند هم ضد زن باشد و هم فمینیست باشد؟ آیا چنین چیزی شدنی است؟ یک نفر یا فمینیست است به درجاتی یا زنستیز است به درجاتی. امکانپذیر نیست هردو باشد. اگر کسی مقالهای در هر دو حوزه بنویسد، نمیگویند این فرد روانپریش است؟ در شاهنامه بیتهای زنستایانه داریم و یا مضامین زیبایی هنگام متولد شدن دختری یا به پادشاهی رسیدن زنی داریم، یا هنگامی که زنی سردار میشود و یا زنی نقشآفرینی میکند یا وارد گفتوگو با همسر با معشوق خود میشود، زبان فردوسی زبان طعنهآمیز و توهینآمیز و تحقیرآمیز نیست. یا زمانی که فردوسی با همسر خود در مقدمه «بیژن و منیژه» صحبت میکند، شگفتزده میشوید که با چه تکریم و احترام و بزرگداشتی از ویژگیهای مثبت او میگوید. یا دختران شاه یمن و شیرین همسر خسرو یا شخصیتهایی که عاشقپیشهاند مانند منیژه، شیرین، کتایون آنها عاشقاند نه حتی معشوق، یعنی آنها مانند لیلی در داستان «لیلی و مجنون» منفعل نیستند، اعتماد به نفس دارند، پیشقدم میشوند، ابراز عشق میکند، اصرار میکنند و حتی ممکن است کلک بزنند مانند سودابه. رودابه و تهمینه پیشنهاد عشق و ازدواج میدهند، آنها در سرنوشت خود نقش دارند، خودشان تصمیم میگیرند چه کسی را به عنوان همسر برگزینند، ما زنان پهلوان و جنگجو داریم، زنان فرمانده داریم مانند گردآفرید و زن سیاستمدار داریم که میرود مذاکره میکند و مسئله را حل و فصل میکند مانند سیندخت، ما سه شاه زن داریم از همای و بوراندخت و آزرمیدخت. همه اینها را که کنار هم میگذارید میبینید زنان در «شاهنامه» به عنوان متون ایران باستانی و فرهنگ ایرانی و از دید راوی این متون که آنها را به نظم کشیده یعنی فردوسی، احترام بالایی دارند و بیتهای زنستیزانه با این نگاه جور درنمیآید.
این استاد دانشگاه همچنین میگوید: البته نمیتوانیم این توقع را داشته باشیم ۱۵۰۰ سال پیش مانند امروز به لحاظ حقوق بشری و حقوق زنان، کسی کار کرده باشد، خود مردم اینطور نگاه نمیکردند زیرا جامعه ایرانی، جامعه مردسالار بوده است. باید این را پذیرفت فرهنگ ما در ایران باستان، ایران قومی و قبایلی و بعد هم فرهنگ مردمحور و مردسالار بوده است. در فرهنگهای دیگر هم مثل چین و هند و اروپا همینطور بوده و نسبت به جهان باستان و دیگر متون ادبیات فارسی و تاریخنویسی و... «شاهنامه» مقداری عجیب است و زن در آن از میانگین متوسط فرهنگ و جامعه ایرانی و متون مختلف نقش بیشتری دارد؛ بعد از زاده شدن یک دختر میگوید: «چو فرزند را باشد آیین و فر/ گرامی به دل بر چه ماده چه نر» آیا از این بهتر میشود مساوات دختر و پسر را گفت؟ چه دختر و چه پسر اگر آیین و فرهنگ و تربیت داشته باشد گرامی است. چنین بیتی امکان ندارد در یک فضای فکری و فرهنگی کاملا مردسالارانه و زنستیزانه جاری باشد یا «اگر پارسا باشد و رایزن/ یکی گنج باشد پراگنده زن» هر مردی اگر ویژگیهای خوب داشته باشد، ارزشمند است و اگر یک زن هم ویژگی خوب داشته باشد ارزشمند است.
او در پایان اظهار میکند: زمانی که با داستان «شاهنامه» یا «ویس و رامین» گرگانی روبهرو هستیم یا هر داستان دیگری باید به شخصیتپردازی و فرم و ساختار داستان توجه کنیم. شخصیتهایی هستند که در بافت داستان آدمهای منفیای هستند مثلا فحش میدهند و بیادب و قاتل هستند، چرا آنجا نمیگویید نظامی و مولوی ترویج آدمکشی میکنند؟ یا در یک رمان یا فیلم و سریال شخصیتهای منفیای هستند که کارهای عجیب و غریب و فاجعهآمیز میکنند، آیا نویسنده و کارگردان را محاکمه میکنند؟ یا مقاله مینویسند آدم بدی است؟ آن شخصیت ساخته و پرداخته شده، شخصیتی که دارای نقش است. در شاهنامه شخصیتهای بسیاری هستند که ممکن است یکی با زنش بدرفتاری کند، افراسیاب فحشی به دخترش بدهد یا رستم عصبانی شود به سودابه بگوید من آن فلان فلانشده را دو نیم میکنم چون باعث مرگ سیاوش شده است، یا در واکنش به اتفاق و با بحرانی شخصی حرفی میزند، اینکه بگوییم به این دلیل فردوسی اینطور است، حرف خندهدار و نسنجیدهای است. اگر شخصیتی آمده و حرفی میزند نظرات راوی نیست، نظر آدمهایی بوده که نقش بازی میکنند، چه شخصیت تاریخی و چه اسطورهای و چه حماسی. این شخصیتها از قبل در میان مردم بودهاند و فردوسی امانتدارانه آنها را روایت میکند و اگر آدم بیادب و زنستیزی است، نیامده او را یک آدم خوب معرفی کند و او را سانسور کند تا بدآموزی نداشته باشد. ما چنین چیزی نداریم، و چه خوب که این کار را نکرده و امانتدار بوده و هر آنچه را در فرهنگ ایرانی بوده بیان میکند. این نکته را در نظر داشته باشید که نویسندگان، گویندگان و راویان و شاعران و نظریهپردازان ما در طول تاریخ مرد بودهاند و استثناهایی زن بودهاند. در این تاریخ مذکر از نگاه مردان به همه چیز نگریسته میشود و خودخواهیها و تبعیضهای جنسی وارد کتاب و فرهنگ میشود، چه توقعی داریم که به زنان با دیده احترام نگریسته شود؟ مردان فرهیخته در زندگی و رفتار و سیاست و ادبیات و تاریخنویسی مانند الان کار نمیکردند الان هم نمیکنند و مردان تحصیلکرده ژشت روشنفکری میگیرند اما در کنه زندگی آنها که میروید میبینید یک آدم مردسالار است. نمیتوان در طول تاریخ این توقع را داشت آن هم در مقابل زنانی که کمتر به حقوق خود آگاه بودند و کمتر سواد داشتند و کمتر میتوانستند از خود دفاع کنند یا نقشآفرینی داشته باشند. با همه اینها بدون تعصب و جانبداری «شاهنامه» وضعیت بهتری دارد و این نشاندهنده آن است که هم شخصیت فردوسی و هم فرهنگ ایرانی اصیل و ایران باستان از چیزی که گروههای ضد فرهنگ ایران تبلیغ میکنند و از بسیاری از ادمهای متعصب بهتر و پیشروتر و انسانیتر بوده است؛ حال میخواهیم افتخار کنیم یا نکنیم.
انتهای پیام