به گزارش ایسنا به نقل از دفتر ارتباطات الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، کشورمان در عصر پیشرفتهای پرشتاب علمی، اطلاعاتی، ارتباطی و شناختی و نیز تحولات بینشی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و بینالمللی و در گام دوم انقلاب اسلامی، باید توانمندیها و ظرفیتهای تمدنی ملی و اسلامی خود را با استفاده از علم و فناوری روز و تجارب بومی و جهانی برای نیل به تمدن نوین اسلامی ایرانی شکوفا کند و آن را برای حل مسائل اساسی کشور و تعالی و سعادت خود به خدمت درآورد.
با این رویکرد رهبر انقلاب اسلامی در دوم خرداد ۱۳۹۰ بر تدوین سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تاکید کردند و مرکز الگو را مامور انجام رساندن این سند کردند. به دنبال این فرمان پیش نویس الگوی پیشرفت با مشارکت گسترده متفکران و صاحبنظران حوزه و دانشگاه، بر پایه جهان بینی، اصول، ارزشها و آموزههای اسلام و آرمانهای انقلاب اسلامی و با توجه به مقتضیات اجتماعی، اقلیمی و میراث فرهنگی کشورمان، با روش های علمی و با استفاده از دانش روز و دستاوردهای بشری طراحی شد.
این پیشنویس در معرض نقد و پیشنهاد متخصصان، سیاستگذاران، قانونگذاران، برنامه ریزان و مجریان کشور قرار گرفت و در پرتو نقدها و پیشنهادها، کمال و ارتقا یافت و نهایی شد.
مهندس حسین آرامی در این گفت و گو به نقد و ارزیابی عملکرد مرکز الگوی پیشرفت طی یک دهه گذشته پرداخت و گفت: اگر چشماندازها و برنامهها قوانین، سیاستها و برنامههای کلی بر اساس سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تدوین شوند این تضمین وجود دارد که دیگر شاهد آن اعوجاج هزینهساز نباشیم.
مشروح گفت و گو به شرح زیر است:
*با توجه به اینکه بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران در شعار «جمهوری اسلامی» از نظر تقدم و تأخر، جمهوری را بر اسلامی مقدم می دانستند چرا در نامگذاری اسم مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اسلامی بر ایرانی مقدم نوشته شده است. آیا دوگانه ای در این زمینه وجود دارید و اسلام و ایران به عنوان ظرف و مظروف در هر دو نامگذاری ملاک بوده است؟
به عنوان شخصی که چندین سال در بحث و بررسیهای مربوط به این موضوع مشارکت داشتم، در بررسیهای اولیه مرکز مدتی اصطلاح الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت مطرح شد، اما در نهایت الگوی اسلامی ایرانی مورد تفاهم قرار گرفت. دلیل اصلی این نامگذاری ابتنا محتوایی الگو بر آموزههای وحیانی دین اسلام است. اگر الگو سند حکمرانی است و اگر قرار است نظامات اجتماعی ما را جهتدهی کند، همانند انقلاب اسلامی محتوا و مبنایی مبتنی بر آموزههای اسلام دارد. اگر اسلامی ایرانی را از الگوی پیشرفت کنار بگذاریم، همان معنی توسعه عمومی به ذهن متبادر خواهد کرد.
دلیل این هم که چرا به جای واژه توسعه از پیشرفت استفاده شد همین مسئله است که مبتدی و منتهی، ابتدا و انتها، مبدأ و مقصد این دو فرایند رشد و نیل به وضعیت مطلوب است. اصلی ترین تفاوت این مبدا و مقصد از آموزههای دین اسلام میآید که جهان بینی، هستیشناسی، انسانشناسی، جامعهشناسی و فرجامشناسی ما را از مجموعه فرایند رشدی که در جوامع دیگر به آن توسعه میگویند، متفاوت میسازد. به همین دلیل به نظر منطقی میآید که تقدم اسلامیت بر ایرانیت را شاهد باشیم، اما اگر این آموزهها بخواهند در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تجلی یابد قطعا باید دو ویژگی داشته باشد: اول اینکه با اقتضائات تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه و سرزمین، مطابق باشد و دوم اینکه برآمده از مشارکت، اندیشه و آراء آحاد آن جامعه باشد. هیچ نسخهای برای پیشرفت بدون اینکه درونی شود و خاستگاه اجتماعی داشته و با مشارکت جامعه شکل گرفته باشد به جریان اجرایی منتهی نخواهد شد.
پس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت از منطقی مهم برخوردار است، خیلی از آموزههای این الگو که ارتباطی با فرهنگ، تاریخ و شرایط سرزمینی ما ندارد را هم میتوان در سرزمین یا جامعه ای دیگر مورد استفاده قرار داد و سپس اقتضائات آن جامعه را در آن لحاظ کرد.
*الگوی اسلامی ایرانی یا ایرانی اسلامی؟ تفاوت در چیست؟
آنچه که رسمیت دارد و به طور رسمی حیات پیدا میکند و استمرار مییابد و در فراخوانی که مقام معظم رهبری مطرح کردند، سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است. به نظر من این اطلاق دوم و رسمی صحیح تر است. برداشتم این است که وقتی گفته میشود الگوی ایرانی اسلامی یعنی ابتنا اصلی بر اقتضائات و ویژگی سرزمین و جامعه ایران گذاشته میشود و در کنار آن از آموزههای وحیانی هم استفاده میشود. ولی در شرایط کنونی ابتنا را بر آموزههای وحیانی میگذاریم که قرار است از پیشرفت جامعه حمایت کند و مبنای پیشرفت جامعه هم برآمده از آن باشد، ولی آن را با شرایط و اقتضائات جامعه و سرزمین ایران منطبق میکنیم.
چنانکه رهبری معظم انقلاب واضع این موضوع و این عنوان بودند، بیان کردند که قرار است این الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت ریلگذار تمدن نوین اسلامی باشد. تبعا آن زمان که الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به یک نمونه عملیاتی تبدیل شود، قابل ارائه به سایر مسلمانان جهان و دیگر انسانها در جامعه جهانی میشود که در نهایت، خروجی جوهره این الگو در اجتماعات مختلف، پا گرفتن یک مفهوم گستردهای به نام تمدن نوین اسلامی خواهد بود.
اما اگر این الگو، الگوی ایرانی اسلامی باشد تبعا جهتگیری آن تمدن نوین اسلامی نخواهد بود چون آن قدر ایرانیت در آن پررنگ میشود که آن انرژی لازم برای تمدن نوین اسلامی را دارا نخواهد شد. ممکن است خروجی آن نگاه، یک تمدن باشد ولی آن تمدن، تمدن نوین اسلامی نخواهد بود. وقتی تمدن اسلامی بخواهد توسط یک الگو ریلگذاری شود قطعا انرژی لازم را باید از آموزههای اسلامی بگیرد.
*ماهیت سند الگو چیست؟ آیا یک کلان نظریه، یک سند راهبردی یا یک گفتمان فراگیر اجتماعی است یا همه اینها را دربر میگیرد؟
برداشتم این است که الگو، از یک سو، یک سند راهبردی است. اگر در سلسله اسناد برنامهای کشور توجه کنیم ما دارای قانون اساسی، چشمانداز، اسناد و برنامههای میانمدت توسعه و بودجههای سالیانه هستیم. سند چشمانداز آمد تا اعوجاجهای برنامههای میانمدت را از بین ببرد. اما به نظر میرسد توان آن را ندارد و به یک سند بالاتری نیاز است. یعنی فاصله قانون اساسی با سند چشمانداز باید با یک سند دیگر پر شود ، سندی که به لحاظ محتوایی تمام اسناد برنامهای کشور، حتی چشماندازها را تحت تاثیر قرار دهد و هماهنگ کند. به لحاظ جایگاه، جایگاه سند الگو در اسناد برنامهای کشور مشخص شد. اکنون کاملا روشن است که سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت ذیل قانون اساسی و بالاتر از همه اسناد برنامهای کشور است.
اما این سند راهبردی برای اینکه اجرایی شود باید در تمام اسناد اشراب پیدا کند و چون الگوی پیشرفت است باید در بافتها و نظامات اجتماعی کشور نفوذ کند و رفتارهای فردی و اجتماعی را تحت تاثیر قرار دهد تا جوهره پیشرفت مبتنی بر این سند شکل بگیرد و جهت دهی شود. این مهمترین تفاوت سند الگو با اسناد برنامهای متداول است.
این اتفاق نمیافتد مگر اینکه محتوای این سند به گفتمان تبدیل شود یعنی الگوی پیشرفت از طریق گفتمانسازی به گفتمان عمومی جامعه مبدل شود. گفتمانسازی روشی است که محتوا و سرفصلهای محتوایی اصلی الگو را به مخاطبین در سطوح سه گانه ، یعنی نخبگان آکادمیک، نخبگان اجرایی شامل مدیران و کارشناسان و بدنه جامعه یعنی عموم افراد جامعه، فعالان اقتصادی و اجتماعی، ارائه شود و یک اقنای عمومی به وجود آورد تا به تبع آن یک اجماع همگانی شکل بگیرد. سند الگو به صورت تلویحی مبتنی بر کلان نظریه پیشرفت است و هم یک سند کلانراهبردی است که از طریق گفتمانسازی در مخاطبین سهگانه راه پیدا میکند و موجب همراهی مجموعه مخاطبین با سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت میشود.
*نسبت سند الگو با تمدن نوین اسلامی چیست؟
این هدفگذاری زمینه فکری دستاندرکاران مرکز الگو بوده است. این مهم هم در طراحیها و هم در محتوا دیده شده است. وقتی از تمدن نوین اسلامی سخن میگوییم این تمدن نوین بر یک برداشت نو از اسلام مبتنی میشود. جوهره تمدن و آنچه این تمدن را شکل میدهد برداشتهای نو، تازه و کاربردی از آموزههای اسلامی است که تجربیات گذشته، تجربه انقلاب اسلامی و تجربیات ۴۳ سال گذشته به عنوان گنجینه و مخزنی خوب برای شکل دادن به این سند قابل استفاده بود.
بیش از چهار دهه است بحث تجربه مردم سالاری دینی را شاهدیم. در بسیاری از برداشتها از آموزههای اسلامی چنین مقولهای موضوعیت ندارد، اما این موضوع با دیدگاه حضرت امام(ره)، پیروان امام و بنیانگذاران انقلاب موجب شکل گرفتن جمهوری اسلامی ایران شد.
یا درباره واژه و مفهوم عدالت، برای ما به عنوان معتقدان به مکتب شیعه، مقوله عدالت در حد یک اصل پررنگ است. همه معتقدان به اسلام حتی افرادی که درگیر شکل دادن تمدن اسلامی پیشین بودند، از جنبههای نظری و عملی به این میزان عدالت را پررنگ دنبال نکردند، اما قائمه انقلاب و قائمه مفهومی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بر مقوله عدالت استوار شد . عدالتمحوری و مردمسالاری دینی از جمله مقولاتی هستند که مصداق برداشتهای نو از آموزههای دینی اسلاماند.
یکی از ویژگیهای بارز الگویهای توسعه و الگویهای پیشرفت که میخواهند معطوف به تمدنسازی شوند، توجه به ساختارها و تحول ساختاری است . در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چه از جنبه حکمرانی و چه از جنبه اقتصادی و چه از سایر جنبهها به این تحولات ساختاری توجه شده است.
ابتدای سند الگو بر برداشتهای نو، نسبت به برداشتهای قدیم در زمان اوجگیری تمدن اسلامی پیشین نسبت به مفاهیم مردمسالاری و عدالت است و دوم اینکه الگوی معطوف به تمدن باید به تحولات ساختاری توجه و حتی بیش از توجه، اتکا کند تا تحولات ساختاری با تکرار در مفاهیم اجزای سند الگو، خودش را نشان دهد.
*«پیشرفت» در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، چه تفاوتی با مفاهیم بدیلی مثل توسعه دارد؟
اطلاقها و عناوین میتوانند قراردادی باشند، برای مثال میشود در جامعه خودمان قرار بگذاریم به یک وضعیت بگوییم توسعه یا بگوییم ترقی و یا بگوییم تعالی، به هر شکل توسعه موضوعی بود که در جامعه غرب اطلاق شد ودر آن جامعه عمومیت پیدا کرد. به نظر میرسد هر فرآیندی که مربوط به بهبود اساسی وضعیتهای جامعه بشری باشد برآیند دو بردار است: یکی آسایش و دیگری آرامش. توسعه هم قرار است جامعه مورد هدف خود را به وضعیتی برساند که دو ویژگی آسایش و آرامش را داشته باشد.
آسایش یعنی برخورداری از امکاناتی که زندگی را تسهیل کرده، زندگی را لذتبخش میکند و آلام بشر را کاهش میدهد، یعنی حوزه سلامت، آموزش، حمل ونقل، مسکن و خوراک. مجموعه امکانات، تسهیلات و محصولاتی که زندگی را به نسبت گذشته آسانتر و لذتبخش تر میسازند و باعث کاهش دردها میشوند. اما وجه دوم بُردار که وضعیت مطلوب را شکل میدهد آرامش است، آن احساس رضایت و اطمینانخاطری که برای آحاد بشر فراهم میکند مورد نظر است. اصل بر این است که علاوه بر رفاه این وجه هم وجود داشته باشد، یعنی افراد و جامعه احساس آرامش را داشته باشند.
ر این وجه از فرایند رشد، توسعه و پیشرفت آن فرایندی که جامعه را به وضعیت مطلوب میرساند بیشتر به مبانی ارزشی، نظام ارزشی و به فرهنگ و آنچه که مطلوبیتها را شکل میدهد مرتبط است، پس وضعیت مطلوب هر جامعهای برآیند دو بردار آسایش و آرامش است که آسایش جنبه مادی و آرامش جنبه معنوی دارد.
در خصوص فرآیندهایی که برای توسعه و پیشرفت وجه تفاوت ایجاد میکنند، جدا از مبانی و نظام ارزشی که خاستگاه آن حس آرامش می باشند، فرجام و غایت آن فرآیند و ماهیت آن وضعیت مطلوب هم مهم است. در جامعه توسعه یافته غرب وضعیت مطلوب را با دولت رفاه تعریف کردهاند. نظریاتی هم پشتیبان آن است و تکامل هم پیدا کرده ولی عملا چون به لحاظ انسانشناسی در مبانی آنها انسان، و هر چه که به انسان یا فراورده خواستها و اراده انسان مربوط باشد و آنچه مطلوبیتگرایی انسان را پاسخ دهد ،محور میباشد، خروجی آن دولت رفاه شده است.
برخلاف مدرنیته که تبلیغ نسخه واحد برای توسعه میکرد، توسعه نسخه واحد ندارد. تقریبا این مهم به صورت نسبی در جای جای جهان مورد اجماع و اشتراک نظر دستاندرکاران حوزه توسعه بوده است.
توسعه هر جامعهای باید مبتنی بر اقتضائات فرهنگی و تابع شرایط اجتماعی و سیاسی خود باشد، یک زمانی ژاپن را مصداق توسعه مبتنی بر فرهنگ بومی مثال می زدند و در دو دهه گذشته ترکیه و مالزی خود را مصداق توسعه مبتنی بر ارزشهای اسلامی و توسعه بومی مطرح میکنند، بر همین اساس این مهم مورد توجه است که ما باید در ایران الگوی توسعه بومی داشته باشیم که متاسفانه در این حوزه تعلل شده است.
آنچنان که رهبری معظم انقلاب هم در چند سال گذشته بحث ضرورت تدوین این الگو پیشرفت را بیان فرمودند که ما باید در کشور الگوی پیشرفت خود را داشته باشیم، همه ما به دنبال این هستیم که جامعه ما در پایان یک دوره زمانی به یک وضعیت مطلوبی دست پیدا کند ولی فرایند رسیدن به وضعیت مطلوب و این توسعهیافتگی یک تفاوتهایی به لحاظ مبدأ و مقصد با آنچه در غرب مصطلح است، دارد.
به هر شکل ما قصد داریم به توسعه دست پیدا کنیم اما کدام توسعه؟ در مصادیق آنچه به حوزه آسایش مربوط است با آنها اشتراکاتی داریم.معتقدیم که از آخرین یافتههای تکنولوژی استفاده کنیم یعنی باید از همه پیشرفتهای علمی و دستاوردهای بشر و هرچه آلام را کاهش دهد و زندگی را تسهیل می سازد تا وقت انسان برای توجه بیشتر به وجه تعالی خواه خود آزادتر شود استفاده می کنیم.
اما مبانی ما متفاوت است، در دنیای غرب «انسان مختار» مطرح می شود، در نظام ارزشی ما" انسان مسؤول" مطرح میشود، مسئول در مقابل خود، مسئول در مقابل جامعه، مسئول در مقابل طبیعت و مسئول در مقابل خداوند و البته مختار هم هست. مختار خودبنیاد در این مبانی مطرح نیست، فرجام در غرب دولت رفاه است یعنی فرایند توسعه یافتگی قصد دارد به "دولت رفاه "برسد ولی جهت گیری ما به سوی "حیات طیبه" است.
حیات طیبه هم از جمله اطلاقهایی است که برای این وضعیت مطلوب به کار برده می شود. یعنی جامعهای که در آن بستر برای حرکت متعالی انسان و جامعه انسانی فراهم باشد، یعنی انسان هم از آسایش برخوردار باشد و هم از آرامش در مسیر طی طریق مسیر الهی.
به هر شکل ما میخواهیم توسعه پیدا کنیم اما ،برای اینکه خلط مبحث نشود، باید توجه کنیم که توسعه مورد نظر ما توسعه مبتنی بر آموزهها و ارزشهای اسلامی است، در واقع پیشرفت عبارت است از توسعه برمبنای نظام ارزشی خود.
*نسبت سند الگوی پیشرفت با الگوی توسعه پایدار چیست؟
توسعه پایدار فعلاً آخرین نظریه توسعه است. این روند از رشد محوری به توسعه پایدار رسیده است. اکنون روند توسعه در حال فراختر شدن و انسانیتر شدن است. در توسعه پایدار دو یا سه وجه پر رنگ می باشد. یک وجه در خصوص رابطه انسان با محیط طبیعی است یعنی عدالت بیننسلی است که رابطه را با محیط طبیعی به گونهای تنظیم کند تا حداقل تخریب و حداکثر صیانت از طبیعت رخ میدهد. بخش دیگر این است که وجوه مختلف انسان بیشتر مورد توجه باشد. اخیراً شاهد این هستیم به این موضوع بیشتر پرداخته شده است.
در اوایل و پس از انقلاب صنعتی استثمار خالص را شاهد بودیم، ولی امروز انسان، فرهنگ انسان و آنچه به انسان مرتبط است مورد توجه میباشد، از دید من توسعه پایدار یک رشد و یک تکامل در فرایند توسعه می باشد ولی هنوز هم تحت چارچوب (پارادایم) توسعه تعریف میشود.
این چارچوب توسعه به لحاظ انسانشناسی، به لحاظ هستیشناسی و فرجامشناسی با چارچوب پیشرفت تفاوتهایی دارد، چارچوب توسعه در حوزه هستیشناسی در خصوص موضوع خداوند به کل یوم هو فی شأن قائلیتی ندارد و به لحاظ انسان شناسی هم به اومانیسم، انسان مختار، انسان خود بنیاد و به لحاظ فرجامشناسی به دولت رفاه توجه می کند.
ولی ملاحظاتی را هم مورد توجه قرار داده و از تجربیات گذشته استفاده کرده است. برای مثال اینکه با محیط طبیعی عاقلانهتر برخورد کنیم و برخورد ما با محیط زیست عقلانیتر باشد و آیندهنگرتر نگاه کنیم. چرا که این نگاه به وجود آمده که اگر در محیط زیست تداخلی ایجاد کنیم این تداخل موجب میشود زندگی انسان سختتر ادامه پیدا کند و طبیعت واکنش نشان دهد صرفا به این دلیل است نه از این نظر که محیط زیست امانتی است از سوی خداوند و مسئولیت نگهداری از آن را داریم. این درحالی است که ما به این مهم قائل می باشیم که طبق آموزههای الهی تمام موجودات در جهان دارای حقوقی میباشند و ما در خصوص رعایت آن حقوق مسئول هستیم.
*الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت ملی - سرزمینی است، یا امتی تمدنی؟
سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، الگویی است برای جامعه ایران. در صورتی که این الگو در مرحله اجرا کارآمدی را داشته باشد، برای جامعه اسلامی و یا جامعه جهانی قابل ارائه خواهد بود. جهتگیری الگو بر این بوده که ریلگذار تمدن نوین اسلامی باشد و این مهم در دل آن لحاظ شده است. رویکرد حضرت امام بر این بود که جمهوری اسلامی باید ایران را به گونهای بسازد که نظامات آن الهام بخش و قابل صدور باشد.
*با توجه به انبوه اسناد راهبردی و سیاستی فراوان موجود در کشور، چه ضرورتی برای ارائۀ سندی دیگر مانند الگو وجود داشت؟
تعبیر رهبری معظم انقلاب این بود که ما در برنامهها دچار رفتار و حرکت زیگزاگی شدهایم. در واقع ما در برنامهها و در اسناد دچار مشکل بودیم. در این سالها برنامهها به بازتابی از سلایق گروههای سیاسی مستقر در قوه مجریه و قوه مقننه تبدیل شده بود. در واقع به یک نگاه بلندمدت و راهبردی که مسیر حرکت را برای بلند مدت تعریف کند نیاز داریم. سند چشمانداز بخشی از این مهم را در پوشش خود قرار داد اما شاید قدرت انسجامبخشی به رفتارها برای رسیدن به آن پیشرفت مورد نظر را نداشت. بنابراین نیاز بود که یک الگوی محتوایی تدوین شود. این الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت وسیعتر از برنامهها و چشمانداز است.
برنامههای ما عمدتاً متاثر از الگوی توسعه غربی بود، توسعهای که از دیدگاه نظام ارزشی ما دارای ایراداتی است.، بر همین اساس تلاش شد الگویی را شکل دهیم که هر دولتی هم بر سر کار آمد برنامههای کشوررا بر اساس آن الگو و در قالب آن پیگیری کند و به گونهای باشد که نه تنها مسئولین بلکه مردم هم با آن نگاه به سوی جلو حرکت کنند.
اگرچه کلید واژههای این الگو در قانون اساسی مشاهده میشود ولی قانون اساسی به دلیل ماهیتی که دارد به صورت کلان به مسائل نگاه میکند پس نیاز بود که یک نسخه عملیاتیتری تدوین شود.
اگر چشماندازها و برنامهها قوانین، سیاستها و برنامههای کلی بر اساس این الگو تدوین شوند این تضمین وجود دارد که دیگر شاهد آن اعوجاج هزینهساز نباشیم در خصوص جایگاه این الگو هم باید بگویم که این جایگاه ذیل قانون اساسی و بالاتر از همه اسناد می باشد.
*در خصوص ضمانت اجرا و مرجع تضمین کننده ای که برای الگو در نظر گرفته شده است، توضیح دهید.
هنگامی که رهبری معظم انقلاب در سال ۱۳۹۷ پیشنویس اولیه الگو را به فراخوان گذاشتند، شاهد بودیم که میان اندیشمندان، صاحبنظران و علاقه مندان به پیشرفت جامعه و همچنین مسئولان در قوه مجریه در قوه مقننه و در قوه قضاییه و در شوراهای مختلف همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی امنیت ملی و مجمع تشخیص مصلحت نظام در سطح آکادمیک و نخبگانی یک مشارکت مهم و ویژه شکل گرفت تا افراد بتوانند نظرات خود را ارائه کنند، برای مثال از قوه مجریه در خصوص قابلیت اجرا و حوزه تحولساز بودن این الگو نظرخواهی شد. نظرات مخاطبان تا جای ممکن در نسخه پیشنویس سند الگو مورد توجه قرار گرفت.
کلید واژه اصلی تضمین اجرای این سند بحث گفتمانسازی است. در چشمانداز ۱۴۰۴ هیچ اقدامی در جهت همراهسازی جامعه، بدنه اجرایی و مدیران انجام نشد. بر همین اساس رهبری معظم انقلاب در ابتدای کار تهیه سند الگوی پیشرفت تاکید کردند که مسیر تحقق الگو از طریق گفتمانسازی میگذرد یعنی اگر اندیشمندان حوزه آکادمیک کشور، اساتید دانشگاهی و حوزوی با مفاهیم و محتوای الگو همراه شوند خودِ آنها به عوامل توسعه گفتمان در میان دانشجوها، تبدیل خواهند شد.
در حوزه اجرا هم به مبحثی تحت عنوان آمادهسازی دستگاههای اجرایی اندیشیده شده است یعنی بدنه اجرا و مدیریت کشور باید با این مهم همراه شود. اگر اقناع و همراهی ذهنی رخ ندهد دچار مشکل خواهیم شد.
از سوی دیگر یک نظام پایش و ارزیابی هم تعریف شده است که، در صورت نهایی شدن، این هم جزء پیوستهایی است که رهبری معظم انقلاب میتوانند آن را ابلاغ کنند یعنی یک پایش و ارزیابی انجام شود تا مشخص شود هر نهادی وظیفه خود را در این حوزه به خوبی انجام می دهد یا خیر؟ و افراد در انجام وظایف خود پاسخگو باشند.
در کنار همراهی جامعه و نخبگان و ارادهای که برای اجرایی شدن این الگو وجود دارد، اجرای این مهم باید از کارگزاران به عنوان یک مطالبه مطرح شود. البته اصحاب رسانه هم در این مهم تاثیرگذار هستند و باید به تبدیل شدن اجرای الگو به یک مطالبه عمومی کمک کنند.
اصل این است که مفاهیم و سیاستهای الگو به خوبی اجرایی شود و نظارت بر آن نیز مورد توجه قرار داشته باشد. متاسفانه نظارت حلقه ضعیف نظام مدیریت کشور است. طی چهار دهه گذشته نتوانستیم علیرغم وجود دستگاههای نظارتی مختلف یک نظام نظارتی کارآمد داشته باشیم. بخشی از آن معلول این است که فرایند گفتمانسازی به خوبی شکل نگرفته است.
خروجی گفتمانسازی پس از اقناع، اجماع است و اجماع موجب همراهسازی خواهد شد. از سوی دیگر باید توجه کنیم که همراهی عملی هم با همراهی ذهنی انجام خواهد شد. امیدواریم، با تلاش اصحاب رسانه و نقش مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، این فرایند گفتمانسازی جدی گرفته شود و شاهد آن وضعیت مطلوبی که مورد نظر الگو می باشد در آینده باشیم.
انتهای پیام