عضو اندیشکده آمایش بنیادین مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت عنوان کرد

سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت یک پارادایم در قلمرو برنامه‌ریزی فضایی

عضو اندیشکده آمایش بنیادین و استاد دانشگاه اصفهان با بیان اینکه سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت یک پارادایم در برابر پارادایم توسعه است که خواهان پیشرفت ایران در قالب دکترینی هنجاری است،‌ از انقلاب ایران به عنوان یک پارادایم به زبان مردم یاد کرد که خواهان رهایی از بند نظریه "توسعه "رستو است و رسالت مرکز الگوی اسلامی ایرانی را تدوین این پارادایم در قالب یک سندی راهبردی برای ایران دانست.

به گزارش ایسنا، دکتر محمدحسین رامشت به تبیین تفاوت‌های سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با اسناد پارادایم توسعه‌ای دیگر کشورهای جهان پرداخت و گفت: "توسعه" یک پارادایم است و نه یک علم جهانشمول و خواستگاه و دکترین متفاوتی با پارادایم پیشرفت دارد.

وی پارادایم پیشرفت را تابعی از دستگاه فرهنگی و اجتماعی ایرانیان تلقی و متصف شدن الگو به واژه ایرانی به طور دقیق بر چنین مفهومی دلالت دارد.

وی سپس به تبیین مبانی پنج گانه بخش ایران‌شناسی در سند الگو پرداخت و افزود: شش نظریه مهم در قلمرو علوم انسانی و اجتماعی، مبانی الگو را پشتیبانی می کنند که از ان جمله می توان به نظریه «دستگاه جغرافیایی» ، «هویت آینه‌ای»، «از قرطبه تا اصفهان» ، «ساپیر-ورف»، «حکمت‌آفرینی زبان فارسی» و «شناخت‌شناسی مکانی» اشاره کرد.

رامشت ادامه داد: نظریه‌های «دستگاه جغرافیایی» و «هویت آینه‌ای» پشتوانه‌های اصلی ایرانی بودن در سند الگوست و به طرح تفسیری شناخت‌شناسانه از آن می‌پردازند به طوری که این مفهوم از ایرانیت، بدیع و در ادبیات اجتماعی ایران سابقه‌ای نمی توان برای آن منظور داشت. پشتوانه نظری گزاره یکم مبانی ایران‌شناختی، نظریه «دستگاه جغرافیایی» است و در کلامی ساده «دستگاه جغرافیایی» منظومه‌ای از تفاوت‌های محیطی، زبانی، فرهنگی، رفتاری و سازمندی‌های مکانی و اجتماعی را شکل می‌دهد و بر نحوه توزیع و ارتباط آنها با یکدیگر دلالت دارد و بسیاری از روابط و فهم ساکنین این سرزمین در ان را شکل می‌دهد. این گزاره بر این مسئله تاکید دارد که ایران منظومه‌ای یکپارچه با تنوع محیطی، قومی و اجتماعی شامل الگوهای سکونت شهری، روستایی و عشایری است که ویژگی های سرزمینی و وحدت فرهنگی و اعتقادی، مایه ماندگاری آن در بستر تاریخ شده است.

این عضو اندیشکده آمایش بنیادین ادامه داد: گزاره دوم مبانی ایران‌شناختی را می‌توان با نظریه «شناخت‌شناسی مکانی» توجیه کرد. این نظریه بیشتر در حوزه علوم شناختی مطرح است و به این واقعیت اذعان می‌کند که هر چیزی بر اساس موقعیتش، هویت و نقش وجودی پیدا می‌کند و عناصر ذاتی و ماهوی هر چیز، به‌تنهایی نمی‌تواند در ایجاد شأن و مرتبت آن شیء به خودی خود مؤثر باشد. مفهوم ایران، مفهومی مکان‌مند و بافت‌محور است و ایرانی بودن، نتیجه و محصول چنین موقعیتی است. در این گزاره بر برخورداری ایران از جایگاه راهبردی سرزمینی، رتبه برتر در منابع انرژی و معدنی، تنوع اقلیمی، ظرفیت‌های فلات مرکزی، جاذبه‌های گردشگری، خطوط ساحلی و مرزهای آبی بین‌المللی، سرمایه انسانی جوان و مستعد، تجربیات مدیریتی و ظرفیت‌های علمی و فناوری، زمینه‌ساز پیشرفت و تحول دریاپایه و خشکی‌پایه را به ‌عنوان قطب ارتباطات منطقه‌ای و بین‌المللی تاکید کرده است.

وی گزاره سوم و پنجم مبانی ایران‌شناختی را اقتباس از نظریه «از قرطبه تا اصفهان» معرفی کرد و گفت: این گزاره ها عبارتست از انکه ایران با پیشینه تمدنیِ کهن، یکی از اصلی‌ترین خاستگاه‌های حکمت عملی، دین‌مداری، عدالت‌طلبی، علم‌دوستی، خلاقیت، هنر و معماری، مدارا، صلح‌جویی و چهار راه ارتباطی و کانون اشاعه فرهنگ در جهان بوده است و ایرانیان با پذیرش اسلام، نقشی بی‌همتا در شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی و تولید علم ایفا کرده‌ است. امروز به برکت انقلاب اسلامی و احیاگری امام خمینی (ره) ایران، کانون بالندگی اندیشه دینی و گسترش معارف قرآن و سنت به شمار می‌رود. اگر «هرات» در افغانستان را نقطه شرقی و «قرطبه» در اسپانیا را انتهای غربی نوار حکمت تلقی کنیم، خواهیم دید که در این نوار، عرفا و حکمای بسیاری پرورش یافته‌اند. ده‌ها عارف، فیلسوف و دانشمند در این نوار به تبیین و تولید محتوای آنچه به پیامبر اسلام وحی شده بود مبادرت کردند و نحله‌های فکری و فلسفی بسیاری را به وجود آوردند و در این میان حکمای ایرانی همچون بلوری در این نوار جغرافیایی می درخشند.

رامشت افزود: گزاره چهارم مبانی ایران‌شناختی، به زبان فارسی و قابلیت‌های آن اشاره دارد و از نظریه‌های «حکمت‌آفرینی زبان فارسی» و «سایپر-ورف» اقتباس شده است که معتقد است تمدن‌ها و استمرار حیات آنها به ادبیات و زبان آنها بستگی دارد. اگر زبان و ادبیات ملتی از ویژگی‌های خاصی بهره‌مند نباشد هرگز قادر به ایجاد تمدن در سطح بین‌المللی نیست و در برابر مدنیت‌های دیگر دچار ضعف و اضمحلال خواهد شد. این گزاره تاکید دارد که زبان و ادبیات فارسی، گنجینه‌ای غنی از عرفان، حکمت، اخلاق، حماسه و برخوردار از ظرفیّت تمدن‌زایی و مرجعیّت علمی و پشتوانه هویت ایرانیان است.

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۲۲ آذر ۱۴۰۰ / ۱۵:۳۵
  • دسته‌بندی: اندیشه امام و رهبری
  • کد خبر: 1400092217328
  • خبرنگار :