این طنزپرداز در گفتوگو با ایسنا درباره وضعیت ادبیات داستانی طنز و کمتوجهی نسبت به این حوزه اظهار کرد: این موضوع دلایل زیادی دارد اما علت و علل این ماجرا، مسئله اقتصاد است که روی همهچیز از جمله طنز تأثیر گذاشته است. طنزنویس زمانی را که باید به نوشتن اختصاص دهد، یا بازه زمانی انتشار رمان را که گاه طولانی میشود، و به هر حال کار در چرخدندههای ارشاد و نشر و توزیع گیر میکند، میتواند به کارهای زودبازدهتری اختصاص دهد. هرچند خیلی از نویسندهها مشاغل دیگری دارند. نویسنده باید چه کند؟ او زمانی را که باید برای نوشتن یک کار خوب و پرمایه که از لحاظ طنز با کیفیت باشد، صرف کار دیگری میکند که تقریبا میتوان گفت هم به لحاظ معنوی ممکن است قدر نبیند و هم از لحاظ مادی گاه بازده مناسب ندارد و این باعث میشود که ما نتوانیم به خیلی از بحثهای فنی بپردازیم، زیرا افراد نمیتوانند زمانی را به این کار اختصاص دهند.
او در ادامه گفت: از طرفی ما مقداری از قطار داستانگویی مدرن عقب افتادهایم، البته الان کارهای خوبی دارد انجام میشود و داستانیهای مدرن، ناداستانها و جستارهای روایی خوبی نوشته میشود و معلوم است که خیلی از نویسندهها فضای داستاننویسی مدرن را درک کردهاند. تا این کارها کامل منتشر شود، مخاطب پیدا کند و جا بیفتد زمان میبرد. این مسائل خُم رنگرزی نیست و به صبر و حوصله زیادی نیاز دارد.
ابراهیمی خاطرنشان کرد: از طرف دیگر خیلی از مخاطبان، مردم و حتی نویسندهها کلمه طنز را مساوی میدانند با چیزی که خیلی وزین نیست و پرستیژ ندارد. خیلی از ناشران و مخاطبان زمانی که حرف از کتاب طنز به میان میآید یاد کتابهای «پَنَپَ» میافتند و این تیپ کتابها. اما طنز عریانترین واقعیتی است که میشود درباره اجتماع در آن صحبت کرد، چه آن اجتماع آزاد باشد و چه از محدودیتهایی برخودار باشد. طنز همیشه وسیله بیان واقعیتهای یک جامعه است و زمانی که با داستان و جذابیتهای داستانی ترکیب شود، میتواند به اثری خواندنی، سرگرمکننده و ارزشمند تبدیل شود و زمانی که هر سه با هم جمع شوند میتوانیم امیدوار باشیم کتاب موفقی عرضه شده است.
او در ادامه افزود: نشرهایی مانند چشمه، روزنه و مروارید دارند بر روی طنز کار میکنند و نشر چشمه داستان طنز منتشر میکند و از انتشار بقیه انواع متون طنز خودداری میکند و میخواهد داستان طنز را جا بیندازد. به نظرم نقش ناشر خیلی مهم است و به هر حال باید حتما محملی ایجاد شود که نویسندهها بدانند کارشان را میتوانند در جایی ارائه بدهند و کار میشود. بهنظرم کار کمکم خود را نشان داده و اکثر کتابها چندین بار تجدید چاپ میشوند. اما اقتصاد خراب، کاغذ گران و این چیزها دارد لطمه اصلی را میزند. زمانی که ما میبینیم افرادی در صفحات خود در اینستاگرام و توئیتر متنهای نیمهبلند فوقالعادهای میگذارند اما این آدمها فرصت نمیکنند و به لحاظ اقتصادی هم توجیهی ندارند آنها را منسجم و به داستان تبدیل کنند و یا این قریحه را در خدمت داستان به کار ببرند اما کسانی هستند که این کار را بکنند و ناشرانی هستند که حاضرند این کار را منتشر کنند اما اقتصاد آنقدر خراب است که آدمها مجبور میشوند کارهای دیگری انجام دهند و این کار زمین میماند.
اینطنزپرداز درباره دلایل جدی نگرفتن طنز نیز اظهار کرد: من خودم دوست دارم بدانم جوی که در فرهنگ ما وجود داد، در کل جهان هم هست یا در مناطق مختلف به چه شکل است؛ ما به آدمی که کم میخندد و کم شوخی میکند، میگوییم سنگین و رنگین. و برخلاف اینکه خیلی هم حدیث و روایت داریم که آدمها خوشرو باشند به آدمهایی که زیاد میخندند و شوخی میکنند، روی خوش نشان نمیدهیم. از طرف دیگر زمانی که به تولیدات ادبی نگاه میکنیم، مجبوریم به گذشته برگردیم یا مثلا در سینما زمانی که از فیلم طنز صحبت میکنیم، هنوز به اجارهنشینها اشاره میکنیم، هرچند این نگاه، نگاه منصفانهای نیست زیرا در این دههها فیلمهای خوبی هم ساخته شدهاند اما آنقدر مثالها کم است که مقداری ناراحتکننده است. فیلمهایی که به اسم کمدی ساخته میشوند و گاه واقعا ارزش یکبار دیدن را هم ندارند، طنز و کمدی را نمایندگی میکنند و مخاطب عام زمانی که چنین چیزی را میبیند به این نتیجه میرسد که این طنز است و طنز یعنی این. همیشه در تاریخ و همین حالا در حوزه کتاب و ادبیات متونی که یا مستقیم طنز بوده و یا از طنز بهره میگرفتهاند، جزو مهمترین متون بودهاند، مهمترین حرفها به طنز گفته شده و کسی که طنز مینویسد نباید از این نگاه بترسد و باید با جسارت دوچندانی به کار خود ادامه دهد زیرا کار مهمی انجام میدهد و زمان این را ثابت خواهد کرد.
نویسنده «نئوگلستان» و «تاریخ روی تردمیل» همچنین درباره فضای مجازی و تأثیری که بر طنزنویسی دارد، توضیح داد: میشود با فالوئر کتاب فروخت، دو سال پیش در نمایشگاه کتاب، کتابی عرضه شد که صف ۲۰۰-۳۰۰ متری برای امضا و خریدش شکل گرفته بود، نام آن کتاب چیست و الان کجاست و سرنوشتش چه شده است؟ کسی یادش نیست و نباید از این اتفاقات ترسید زیرا مانند کف روی آب میماند و اثرش زود از بین میرود. امکان دارد کسی به خاطر اینکه فالوئر بالا دارد کتابی را چاپ کند و متأسفانه این واقعیت است که ناشران به تعداد فالوئر آدمها نگاه میکنند و این پارامتر مهمی شده است. امکان دارد شما کتابی را بفروشید و امکان دارد به چاپ سوم هم برسد اما همان جا متوقف میشود چون حرفی برای گفتن ندارد و زمانی که کتابی حرف برای گفتن ندارد، میتوانید فقط در دایره فالوئرها بفروشید و آدمهای دیگر را هم با کنجکاوی به سمت خود بکشانید ولی خیلی زود این موج میخوابد و کارهایی که میمانند، کارهایی هستند که حرفی برای گفتن دارند و در درونشان مایهای.
او درباره تاریخ مصرفدار بودن برخی از کارهای طنز نیز گفت: طنزی که تاریخ مصرف دارد، به یک مشکل تبدیل شده زیرا بسیاری از سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی و کتابهایی که منتشر میشوند دارند از طنزهای مطبوعاتی و شوخیهای روز و شوخیهایی که برگرفته از ویدئوهای وایرال و همهگیر هستند، استفاده میکنند، بیتوجه به اینکه چیزی که امروز روزنامه است، فردا زباله است. این امر در وهله اول ناشی از ضعف شناخت طنزنویس است و در وهله دوم طنزنویسی که تصمیم میگیرد کار خود را بفروشد، فقط فروش و جذب مخاطب برایش مهم است بنابراین به سلیقه مردم همنسل و روزگار خود و چیزی که آنها را در همان لحظه میخنداند، رو میآورد. کسی که میخواهد اثر ماندگار تولید کند، باید افق دیدش وسیعتر باشد و این را هم بداند که امکان دارد کارش دیرتر شناخته بشود اما زمانی که به سلیقه افراد رو میآورد و به جای آنکه جلوشان حرکت کند، پشت سرشان حرکت میکند و از طنزهای دیگران قرض میگیرد و یا از ویدئوها و شوخیهای همهگیر استفاده میکند، یا چیزهایی که جایشان در مطبوعات است و یک روز تاریخ مصرف دارند، استفاده میکند هم نشان میدهد که طنزنویس برجستهای نیست و هم نشان میدهد افق دید کوتاهی دارید و برایش مهم نیست یک سال بعد، دو سال بعد چه اتفاقی برای خودش و کتابش رخ میدهد.
پدرام ابراهیمی در پایان درباره کتاب جدیدی که در دست دارد، گفت: کتابم به نوعی خودزندگینامه است که البته کم و زیادهای زیادی در آن شده و حتما با خیال و داستاننویسی ترکیب شده و یک جستار روایی است و طنز موقعیت نیست، سعی کردم به هیچوجه طنزی که بشود گفت طنز مطبوعاتی در آن نباشد و نگاهی که در کتاب برای خنداندن مخاطب داشتم این بود که طنز واقعی را که در زندگی هست، کشف و استخراج کنم و از جایی نمک به کار اضافه نکنم و همانقدری که زندگی خندهدار است و همانقدری که تراژدی که ما میگوییم زندگی در آن مسخرگی و چیزهای خندهدار هست، همانقدر را استفاده کنم و به قولی تلاشی برای خنداندن نکنم و مسخرگیهای زندگی را در معرض دید قرار بدهم و اینکه قرار است چقدر بخنداند با خودش است.
انتهای پیام