نمایی نزدیک از یک هنرمند

خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) ـ یادداشت

سید محمد طباطبائی
کارشناس حوزه فرهنگ

«ایران درودی نامی است که در هفته‌ گذشته بیشتر از هر اسم دیگری در عرصه فرهنگ و هنر ایران بر زبان جاری و از او گفته شد. صبح جمعه؛ هفتم آبان ماه بود که او چشم‌هایش را بر دریچه‌ای که مدام از آن نور می‌دید بست. و من؛ نگارنده این چند خط، شاید باید کمی می‌گذشت تا مرگ او را باور کنم که بتوانم بنویسم درباره زنی که پر از شور زندگی بود.
ایران درودی را نمی‌توان تنها به عنوان یک نقاش یا یک پیشگام نقاشی معاصر ایران بررسی کرد؛ چه اینکه او با کتاب "در فاصله دو نقطه" و انتشار سرگذشت خود و نیز دیدگاه و نظرش درباره زندگی، مرگ و عشق در این کتاب و فضای مجازی به شخصیتی تاثیرگذار تبدیل شده بود. او در گام نخست انسانی بود که درک و شناخت درست و واقعی از جهان پیرامون خود داشت اگرچه همواره می‌کوشید تا در نسبت با حقیقت، واقعیت را نبیند و بر مبنای حقیقت با جهان و مردمان در ارتباط باشد تا بر مبنای واقعیتِ دنیای امروز. از نگاهش همه او را دوست داشتند (این جمله را بارها و بارها از او شنیده‌ایم) چرا که او همه را دوست داشت، هیچ دشمن و مخالفی برای خود متصور نبود اگرچه می‌دانست بسیاری از موانع پیشِ پای او را افراد مخالفش ایجاد می‌کردند نه ساختار و برنامه‌ریزی منسجم و از پیش تعیین شده‌ای. مثال بارز در این موضوع سنگ اندازی‌ها در راه اندازی موزه ایران درودی است؛ شاید بیراه نباشد اگر بگوییم برخلاف تصور، بیش از آنکه نگاه حاکم بر ساختار مدیریتی به صورت عامدانه مانع از راه‌اندازی موزه ایران درودی شود بعضی سنگ اندازی‌های فردی به دلیل خصومت‌های شخصی و نیز کاهلی و کندی و غفلت نظام اداری موجب شد تا این نقاش تلاش‌هایش برای راه اندازی موزه در دوره حیات خودش به ثمر ننشیند. تلاش او در این مسیر البته فقط پیگیری مستمر و هر روزه و ممارست در انجام کار نبود؛ او تمام دارایی‌ مادی و معنوی‌اش را برای این کار به میان آورده بود؛ از فروش خانه‌ای که در فرانسه داشت تا تابلوهایی که هرگز نفروخت تا بر دیوار موزه رخ‌نمایی کند اما نشد آنچه که باید می‌شد. با این همه او همواره و همیشه قدرشناس همه آن‌هایی بود که کوچکترین کاری برایش انجام داده بودند و در موضوع راه اندازی موزه نیز این چنین بود.
ایران درودی ترکیبی از استعداد، دانش، نگاه، هدف و عملگرایی را در وجودش داشت. از همین جایگاه او توانسته بود بدون هیچ گونه خودآرایی و خودنمایی برای چند نسل چنین شناخته شده و مورد احترام باشد. نمایش هنرمندی نمی‌داد چه اینکه هنرمند بود. هرچه بود همان را نشان می‌داد و نقاب بر صورت نمی‌زد؛ آنجا که لازم می‌دانست خود را می‌ستود و به خود افتخار می‌کرد، بی هیچ اِبایی و آنجا که باید، از کوتاهی‌ها و غفلت‌هایش می‌گفت. از سختی‌هایی که پشت سر گذاشته و از روزگار تلخ می‌گفت اما همواره و همیشه خود را خوشبخت می‌دانست و مدام از آفریدگار سپاسگزاری می‌کرد.

نور در آثار ایران درودی بسیار شاخص است چنان که بسیاری او را نقاش نور می‌نامند. اما نور یک باور عمیق او در زندگی بود نه فقط یک عنصر در آثارش. به نور ایمان داشت چنان که به نور قسم می‌خورد، او با نور زندگی می‌کرد. ارتباط عمیقی میان خود و آفریدگار می‌دید و این موضوع را مدام مورد تاکید قرار می‌داد اما هرگز ایمان خود را نمایش نمی‌داد. بزرگترین خواسته‌اش از آفریدگار این بود که تا آخرین روزِ زندگی، شعور و آگاهی داشته باشد و چنین شد.
ایران درودی مانند هر هنرمندی از احساس و لطافت روح برخوردار بود اما در عین حال بسیار عقلانی و منطقی و دوراندیشانه با هر موضوعی مواجه می‌شد. اگرچه آرزو داشت آثارش را بر دیوار موزه‌اش ببیند و بسیار با احساس و هیجان از این آرزو سخن می‌گفت اما هم او، دوراندیشانه بنیاد ایران درودی را راه اندازی کرد و هرچه داشت به این بنیاد داد تا امور موزه از مسیر این بنیاد انجام شود.
ایران درودی؛ پیشگام نقاشی معاصر، نقاش نور حالا نیست، اما از او آثار و نگاهی مانده که همیشه خواهد بود.»

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۱۶ آبان ۱۴۰۰ / ۱۱:۰۵
  • دسته‌بندی: تجسمی و موسیقی
  • کد خبر: 1400081611952
  • خبرنگار : 71656