به گزارش ایسنا و به نقل از تی ان، نتایج مطالعه جدید محققان انگلیسی حاکی از آن است که "لرزشهای الکتریکی" مغزی میتواند اطلاعاتی درباره سلامت روان فرد ارائه دهد.
لرزش یا رعشه(Tremor) به حرکاتی غیرارادی و پاتولوژیک در ماهیچههای بدن گفته میشود که حالتی نسبتاً ریتمی و نوسانی دارند.
به گفته محققان پاسخهای نامنظم مغز در هنگام انجام برخی وظایف چالش برانگیز و اشتباهات میتواند کلیدی برای درک ارتباط مشترک بین طیف وسیعی از رفتارهای غیرعادی و بیماریهای روانی و اختلالات شناختی باشد.
محققان طی این مطالعه با استفاده از نوار مغزی به بررسی لرزشهای الکتریکی کوتاه پراختند. با جمعآوری یافتههای حاصل از مطالعات، آنها دریافتند که امواج مغزی که به عنوان "فعالیت تتا" (theta activity) شناخته میشود، در افراد مبتلا به بیماریهایی مانند اضطراب، اختلال وسواس فکری-عملی و اختلال کمتوجهی - بیشفعالی در مقایسه با فعالیت تتا در افراد دارای مغز سالم متفاوت است.
یافتههای این مطالعه که در مجله "Biological Psychiatry" منتشر شد، نشان میدهد که اختلالاتی مانند اضطراب، اختلال وسواس فکری-عملی و اختلال کمتوجهی - بیشفعالی به شدت با امواج مغزی مرتبط هستند. محققان گفتند با بررسی بیشتر نوسانات فعالیت تتا میتوان به بهبود و ارتقا روشهای تشخیصی و اثربخشی برخی درمانها مانند رفتاردرمانی شناختی امیدوار بود. درمان رفتاری-شناختی Cognitive Behavioral Therapy) که به اختصار CBT نیز یاد میشود، یک رویکرد رواندرمانی است که احساسات ناکارآمد و رفتارها، فرایندها و مضامین شناختی ناسازگارانه را از طریق شماری از روشهای سیستماتیک، صریح و هدفمند نشانه میگیرد.
نوسانات محدوده فرکانس تتا به طور فزایندهای با کنترل رفتاری و شناختی مرتبط است و اختلال در این نوسانات به طیف وسیعی از بیماریهای روانپزشکی مرتبط است. دکتر "گرین مکلافلین" (Grainne McLoughlin) نویسنده ارشد مطالعه گفت: تحلیل این امواج مغزی نشان میدهد که برخی از مغزها ممکن است به گونهای برنامهریزی شده باشند که کمتر از حد مطلوب به محیط پاسخ دهند/واکنش نشان دهند. بهبود ثبات و تعادل این سیگنالها در مغز ممکن است نخستین گام مهم در بهبود اثربخشی درمانهایی مانند رفتاردرمانی شناختی باشد. تحقیقات ما نشان داد که عدم ثبات و تعادل در نوسانات تتا، فرایند پردازش اطلاعات جدید و کنترل رفتاری را دشوار میسازد. نتایج این مطالعه میتواند به پزشکان کمک کند تا توجه بیشتری به نحوه واکنش مغز در موقعیتهای مختلف داشته باشند تا بتوانند درمانهایی مانند رفتاردرمانی شناختی را به طور موثرتری انجام دهند.
انتهای پیام