فیلم سینمایی «باشو، غریبه کوچک» در سال ۱۳۶۴ به نویسندگی و کارگردانی بهرام بیضایی، از برجستهترین فیلمسازان صاحب سبک ایران، تولید شد. این فیلم پس از چند سال توقیف سرانجام در سال ۱۳۶۸ به اکران عمومی درآمد.
بیضایی با سابقهای درخشان در نویسندگی و کارگردانی سینما و تئاتر، توانسته نام خود را در تاریخ هنر این سرزمین جاودانه کند. «مرگ یزدگرد» ساخته ۱۳۶۰، «سگ کشی» ساخته ۱۳۷۹ و «وقتی همه خوابیم» ساخته ۱۳۸۷ از دیگر آثار مهم بیضایی در سینما به حساب میآید. بیضایی همچنین پژوهشهای بسیاری را در زمینه نمایش انجام داد که حاصل آن کتاب «نمایش در ایران» شد. این کتاب مرجع بسیار ارزشمندی برای تئاتر ایران به حساب میآید و بر اهمیت بیضایی به عنوان یک هنرمند بزرگ میافزاید.
در این فیلم، سوسن تسلیمی، نقش اول زن را ایفا میکند که یک زن شمالی در یکی از روستاهای شمال کشور است. تسلیمی یکی از درخشانترین بازیهای تاریخ سینمای ایران را در این فیلم به نمایش میگذارد که هر مخاطبی پس از دیدن فیلم قطعاً بازی سوسن تسلیمی در خاطرش نقش میبندد. «باشو، غریبه کوچک» تنها فیلمی نیست که تسلیمی با بیضایی همکاری داشته است. او در آثار دیگری همچون «چریکه تارا»، «مرگ یزدگرد» و «شاید وقتی دیگر» در مقابل دوربین بیضایی هنرنمایی کرده است. در فیلم «باشو، غریبه کوچک» بازیگر نوجوانی به نام عدنان عفراویان در نقش باشو بازی میکند و این تنها نقشی است که عفراویان در طول زندگی خود تاکنون بازی کرده است. از دیگر بازیگران مطرح این فیلم میتوان به پرویز پورحسینی، بازیگر توانمند سینما و تئاتر ایران، اشاره کرد که به تازگی درگذشته است.
«باشو، غریبه کوچک» داستان پسر بچهای اهل جنوب ایران، به نام «باشو» است که پس از دیدن صحنه قتل خانواده خود به دست عراقیها، به پشت یک کامیون رفته و در آنجا به خواب میرود. «باشو» پس از اینکه از خواب بیدار میشود خود را در شمال کشور و در روستایی در استان گیلان پیدا میکند. «نایی» زنی روستایی است که باشو را در بیشهزارها پیدا میکند و درحالی که زبان او را متوجه نمیشود، تلاش میکند تا با این کودک ارتباط برقرار کند و از او نگهداری کند.
این فیلم پیام صلح خود را به روشنی بیان میکند. بیضایی در سالی که جنگ میان ایران و عراق جریان داشت این فیلم را میسازد و تلاش میکند تا پیام صلح و دوستی را به مخاطبانش منتقل کند. درست زمانی که جامعه لبریز از خشونت بود. بیضایی کودکی عربزبان را از جنوب کشور که آبوهوایی مخصوص به خود دارد از دل جنگ بیرون میکشد و با زنی گیلگی از شمال ایران با آبوهوایی سرسبز ارتباط میدهد. او با وجود این تضادهایی که در زبان، سن، جغرافیا، فرهنگ و دغدغههای شخصیتهای داستان وجود دارد، صلح برقرار میکند و این پیام ارزشمندی است که بیضایی قصد داشته آن را منتقل کند. نایی از جنگ دور است و در روستایی به همراه فرزندان خود زندگی میکند. او با طبیعت خو گرفته است و به نوعی میتوان گفت که نبض طبیعت را به دست دارد. همین ویژگی زن روستایی، مهمترین عاملی است که او میتواند با پسربچهای غریب از جنوب کشور ارتباط برقرار کند و او را دوست داشته باشد.
بیضایی تمام تلاش خود را کرده است تا ارتباط میان باشو و نایی جان را در فرم هم نشان دهد. او ابتدا این دو شخصیت داستان را در قابهایی جدا از هم نشان میدهد، اما به مرور زمان و نزدیکی عاطفی این دو شخصیت، باشو و نایی جان، در یک قاب به نمایش در میآیند و نزدیکی و عشق میان آن دو در تصویر هم نمایان میشود.
«باشو، غریبه کوچک» از بهترین آثار تاریخ سینمای ایران به حساب میآید و با وجود اینکه داستان فیلم در زمان جنگ میگذرد، اما ما چیزی جز صلح و دوستی نمیبینیم و این فیلم مخالفت واضح خود را با نژادپرستی و جنگ، به خوبی به مخاطبان خود منتقل میکند.
انتهای پیام