««دمار» مشتق از واژه ایرانی «دَم» است، که در زبان محلی شوشتری بهمعنی هوا و نفس و دود است، بهعلاوه پسوندِ «ـار»، مانند چنگار و دستار.
دمار، همچنین، بهمعنی چوبهای میان برگ است؛ مانند دمار توتون و دمار تنباکو، که از دمار ترکی به معنی «رگ» و «رگه» آمدهاست. دمار بهمعنی رگ و ریشه و پِی (عصب) گوشت نیز هست. «دمار از جان کسی برآوردن (درآوردن)» یعنی او را بسیار عذاب دادن، و کنایه از به هلاک افکندن و کشتن. «دمار از جایی برآوردن» یعنی آتش زدن و ویران کردن آنجا. دمار در بعضی منابع بهمعنی «آرنده دَم (خون)» (دَمآر) نیز آورده شدهاست.
نترسیدم از دولت شهریار/ برآوردم از رزمگهشان دمار
«فردوسی»
(منابع: لغتنامه دهخدا؛ فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، محمد حسندوست)»
منبع: صفحه گروه واژهگزینی فرهنگستان و زبان ادب فارسی
انتهای پیام