یادداشت

تحریم همه‌جانبه، رحمت الهی

مکیان در یک اجماع عمومی، پیمانی نوشتند محکم، و هم عهد شدند برای اجرای این محدویت!، شروطی گذاشتند برای پیگیری، و جرایمی در نظر گرفتند برای کسانی که رعایت نکنند. پیمان امضا شد و همگی بر اجرای آن مصمم شدند و برای اینکه پیمان از نظر آنها مقدس بماند، محکم بسته‌بندی کرده و در کعبه آویختند.

به گزارش ایسنا،علی متقیان در یادداشتی حوادث مربوط به تحریم پیامبر (ص) و یارانش را در شعب ابیطالب و سرانجام این تحریم را واکاوی کرده است.

در این یادداشت می‌خوانیم:

اول محرم سال هفتم بعثت است. مسلمانان شدیدترین شکنجه‌ها را تحمل می‌کنند، عده‌ای جان خود را برداشته به حبشه مهاجرت کردند، تعدادی زیر شکنجه دوام نیاوردند و به شهادت رسیدند. تعداد زیادی همه سختی‌ها را به جان خریده، شکنجه‌ها و سختی‌ها، آزار و اذیت مشرکان و بندگان سرمایه را تحمل می‌کنند و احد احد می‌گویند، پیامبر (ص) هم آزار و اذیت مشرکان را تحمل می‌کند و هم از مشاهده رنج و آزار مسلمانان نگران است.


مشرکان دست‌بردار نیستند، منافع خود را کاملا به خطر افتاده دیده‌اند و جز به منافع مادی و افزایش سرمایه به چیز دیگری فکر نمی‌کنند، چون همه فکرشان سرمایه است! می‌خواهند با سرمایه و مال و منال دنیایی او را از هدف باز دارند.! با ابوطالب وارد مذاکره می‌شوند، او از سویی بزرگ مکه است، نزد مردم مکه اعتبار دارد، و از سویی دیگر بزرگترین حامی پیامبر (ص) هست. از او می‌خواهند به برادرزاده‌ات بگو هرچه مال و سرمایه می‌خواهد به او می‌دهیم، اگر می‌خواهد بر ما بزرگتری داشته باشد، قبول می‌کنیم؛ هر چه او از تمتعات دنیوی می‌خواهد در اختیارش قرار می‌دهیم! اما در برابرش از او بخواهید دست از این گفته‌ها و دعوتش بردارد. حتی پا را فراتر نهادند، به ابوطالب پیشنهاد دادند! برادرزاده‌ات را بده ما او را به قتل برسانیم و در عوض فلان جوان خوش سیما را به شما بدهیم! که ابوطالب پاسخ داد چقدر بی‌انصاف هستید! پاره تنم را بدهم به قتل برسانید و در مقابل فرزند شما را بزرگ کنم.

ابوطالب امانت‌دار است، پیام مشرکان را برای فرستاده خدا (ص) می‌آورد و پاسخ می‌شنود، اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند، که نمی‌توانند، دست از دعوت خویش برنخواهم داشت. ابوطالب پیام برادرزاده را می‌شنود و در دفاع از او مستحکم‌تر و قوی‌تر می‌شود. مشرکان هرچه بر او سخت‌تر می‌گیرند، عزم او راسخ‌تر و تصمیمش محکم‌تر می‌شود. او با اخلاق حسنه‌اش حتی با شکنجه‌گران هم خوش خلقی می‌کند.

مشرکان هم از آزار و اذیت پیامبر (ص) به تنگ آمده بودند چون هر چه ایشان را  بیشتر آزار می‌دادند، ایستادگی آن حضرت بیشتر می‌شد. یارانش هم به تبعیت از پیامبر (ص) محکم و استوار بودند و در برابر ظلم و ستم و شکنجه همشهریان خود مقاومت می‌کردند.

ایستادگی و مقاومت حضرت که از شریفه "فاستقم کما امرت" منشا می‌گرفت، چنان مقاوم ساخته بود که طرف مقابل از شکنجه دادن رنج می‌برد. نکته مهم این سختی این بود که از جانب پیامبر (ص) در برابر این همه سختی و شکنجه عکس‌العملی دیده نمی‌شد و در طول دوران سخت مکه تا سال دوم هجری که اذن قتال داده شد، کوچک‌ترین عکس‌العملی از سوی مسلمانان دیده نمی‌شد. مسلمانان به حدی در برابر ظلم و ستم مشرکان استقامت کرده و عکس‌العملی نشان نداده بودند که در تاریخ ۱۳ ساله بعثت، مورخان تنها به یک واقعه بسنده کرده‌اند که مسلمانان در حال نماز بودند، مشرکان گرد آنها جمع شده و فریاد می‌زدند و آزار می‌رساندند، سعد بن ابی وقاص استخوان شتری برداشت و به سوی آنان پرتاپ کرد و به صورت یکی از مشرکان برخورد کرد و چند قطره خون سرازیر شد. این زخم برداشتن مختصر تنها گزارشی است که در این دوره به عنوان عکس‌العمل مسلمانان ثبت شده است.


مشرکان در برابر این همه مقاومت دست به تصمیمی زدند و در دارالندوه (همان مجلسی که قصی بن کلاب برای مشاوره راه انداخته بود) به مشاورت نشستند. در این مشورت به نتیجه‌ای رسیدند که از این پس با پیامبر(ص) و بنی‌هاشم هیچگونه ارتباط اجتماعی نداشته باشند، با آنها ازدواج نکنند، خرید و فروش نداشته باشند، حتی هم صحبت نشوند. مواد خوراکی و مایحتاج عمومی و ضروری به آنها ندهند و از تمام تسهیلات اجتماعی محروم کنند و هر قبیله و یا فردی از قبیله‌ای، برخلاف این پیمان اقدام کند، در برابر افراد قبیله متعهد است و پاسخگو.

مکیان در یک اجماع عمومی، پیمانی نوشتند محکم، و هم عهد شدند برای اجرای این محدویت!، شروطی گذاشتند برای پیگیری، و جرایمی در نظر گرفتند برای کسانی که رعایت نکنند. پیمان امضا شد و همگی بر اجرای آن مصمم شدند و برای اینکه پیمان از نظر آنها مقدس بماند، محکم بسته‌بندی کرده و در کعبه آویختند.


با این پیمان، تحریم رسمی و همه جانبه یک شهر، در برابر تعدادی مسلمان که همه آنها همشهری بودند و همسایه، اجرا شد. با این تحریم، گروهی سرمایه سالار و بندگان زر و زور علیه انسان‌هایی وارسته و خداجو قد علم کردند تا به تصور خود پیامبر (ص) و پیروانش را از پای درآورند تا بدین طریق از دعوت خویش دست بردارند. همیشه اینگونه بوده و هست!، وقتی باطل با یکدیگر متحد می‌شوند، به تصور خود می‌توانند بنیان حق را از میان بردارند.اما نمی‌دانند حق در مقابل باطل محکم‌تر از گذشته ایستادگی می‌کند و برای این ایستادگی در برابر کفر و جور، در راه خدا از جان و مال می‌گذرد، چرا که ظلم رفتنی است و ایستادگی در برابر ظلم، حق را به پیروزی می‌رساند.

با این پیمان و عهد، مکه در برابر پیامبر و بنی‌هاشم متحد شد، مسلمانان بایستی آماده شوند برای یک دوره زندگی سخت. سخت‌تر از گذشته به جرم حق‌جویی. پیامبر(ص) با ابوطالب به مشورت می‌نشیند، حال که قرار است مردم مکه حتی مصاحبت با مسلمانان را تحریم کنند، بهتر است مسلمانان در محلی اجتماع کنند که خود باهم همراه شوند. این دوره را می‌توان دوره انقلاب و تربیت نیروهای انقلابی نامید. در هر مبارزه‌ای باید از حداقل امکانات، بهترین استفاده را از سخت‌ترین شرایط داشته باشند. انقلابیوان حاضر در این محاصره، در آن روزهای سخت که کمترین غذا و امکانات از آنها دریغ شده بود، هر یک در کنار پیامبر خدا (ص) آموزش می‌دیدند و از ایشان می‌آموختند. آموزش مسلمانان در این دوره، سختی را بر مسلمانان هموار می‌کرد.
در این مدت سرمایه خدیجه برای نجات مسلمانان هزینه شد، چون رفت وآمد و خرید و فروش مواد خوراکی ممنوع بود.  نزدیکان خدیجه که در حلقه محاصره نبودند، اموال خدیجه را به گندم و مواد خوراکی تبدیل کرده، بر بار شتری می‌نهادند و شبانه شتر را به طرف شعب ابی‌طالب که مقر پیامبر (ص) و اقامت مسلمانان می‌فرستادند. اگر شتر گرفتار نمی‌شد شاید مواد غذایی مختصری به مسلمانان می‌رسید.
این محاصره حدود دو سال و اندی طول کشید. در این محاصره، زندگی بر مسلمانان سخت می‌گذشت و حتی بعضی منابع نوشته‌اند! صدای گریه کودکان از شدت گرسنگی شب‌ها مردم مکه را آزاد می‌داد.

پیامبر (ص) و بنی‌هاشم و به تعبیری محاصره شدگان، در ایام حج و عمره، در ماه‌های ذیحجه و رجب می‌توانستند با افرادی که از نقاط مختلف برای انجام مناسک حج و عمره آمده بودند گفت‌وگویی داشته باشند. اما در صورتی که خرید و فروشی انجام می‌شد اموال آنان را مصادره می‌کردند. این فشار به حدی رسید که شب‌ها صدای بچه‌های بنی‌هاشم  که از گرسنگی گریه می‌کردند، مکیان سنگدل را آزار می‌داد. تا اینکه بر اثر صبر، نوبت ظفر آمد و جبرئیل برای پیامبر (ص) خبری آورد که موریانه پیمان‌نامه را از بین برده است. حضرت ماجرا را به ابوطالب اطلاع داد. ابوطالب نزد مکیان رفت و ماجرا را بازگو کرد. مکیان شرطی گذاشتند که در صورتی پذیرای باز کردن پیمان نامه خواهیم بود که اگر از بین نرفته باشد، ایشان را تحویل ما دهید! تا او را به قتل برسانیم. ابوطالب شرط را خدمت پیامبر (ص) بیان داشت؛ و پاسخ شنید شرط را بپذیرید، فرشته وحی خبر را آورده است.

بزرگان مکه گردهم جمع شدند و بسته را آوردند. همگی گواهی دادند بسته باز نشده است. بسته در مقابل چشم هم‌پیمانان باز شد و آثاری از نوشته‌ها در متن باقی نمانده بود!. موریانه نوشته‌ها را از بین برده بود و عملا پیمان‌نامه باطل شد و بنی‌هاشم از تحریم همه جانبه مکیان رها شدند و به خانه‌های خود بازگشت.


تحمل دو سال و اندی سختی و مشقت و گرسنگی و فشار و شکنجه حاصل فشار عده‌ای سرمایه سالار بود که به خیال خودشان رسول خدا (ص)  منافع آنان را به خطر انداخته بود. آنها احساس می‌کردند با پذیرش دین جدید و تسلیم شدن در برابر اسلام، سرمایه آنان از بین می‌رود. این خیال باطل و کج‌فهمی موجب شد پس از خاتمه تحریم‌ها، مجددا شکنجه و آزار و اذیت آنان در برابر دعوت پیامبر (ص) ادامه یابد و سخت‌تر اینکه چندی پس از پایان یافتن این محاصره، پیامبر کفیل و همراه و پشتیبان خود، حضرت ابوطالب را در ۲۸ رجب از دست داد و سوگوار عموی عزیزی شد که سال‌ها از ایشان در برابر همه‌گونه هجمه‌های ناجوانمردانه مشرکان مکه حفظ کرده و دفاع می‌کرد و بدتر از اینکه بعد از وفات بهترین دوست و همراه، بزرگ‌ترین دشمن پیامبر یعنی ابولهب به بزرگی مکه رسید و مشکلات پیامبر دو چندان شد. هنوز مصیبت از دست دادن عموی باوفا و یاورش آزارش می‌داد که درکمتر از دو ماه در هشتم رمضان همان سال پیامبر (ص)  همسر باوفایش حضرت خدیجه (س) را از دست داد و آنچنان غم حضرتش را فرا گرفت که آن سال را سنه‌الحزن نامیدند.

انتهای پیام

  • سه‌شنبه/ ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ / ۱۶:۴۹
  • دسته‌بندی: دین و اندیشه
  • کد خبر: 1400051913956
  • خبرنگار :