وقتی نرم نرمک صدای پای کرونا از راه رسید، گمان میکردیم بعد از چند ماه راز و نیاز با او و نشستن بر سفره نان و پیازش، بار سفر را خواهد بست، غافل از اینکه ما انسانها حافظه تاریخی ضعیفی داریم و فراموش کردهایم وقتی بیگانهای از راه میرسد، ارمغان تاریکی را نیز با خود به همراه دارد، ارمغانی که تا به امروز جان هزاران انسان را در این کره خاکی گرفته و قطار مرگبارش به این زودی از ریل خارج نمیشود.
گزارش آمار مبتلایان به کرونا و فوتیهای این ویروس به یکی از عادتهای ما تبدیل شده است؛ عادتی که شاید به خاطر تکرار هر روز آن، به عمق وخامت ماجرا پی نبرده و حتی در برخی موارد و بعد از چند روز متوجه میشویم که یکی از نزدیکان ما نیز در بین آمار روزانه فوتیهای کرونایی بوده است اما چه سود که این حریف مرموز وقتی از ووهان چین قصد عزیمت به همه دنیا را کرد، بلیت خود را یک طرفه رزرو کرده بود.
متولیان بهداشت هشدار داده بودند که اگر پروتکلهای بهداشتی رعایت نشود، وارد پیک کرونا خواهیم شد، بیخیال این هشدارها شدیم و شجاعانه پیکها را پشت سر هم به پیکنیک رفتیم. تنوع آمار فوتیها به قدری درخشان است که همه ما به نوعی از ضربات سهمگین کرونا نوش جان کردهایم اما یادمان نرود ما میدان را برای این ویروس چغر و بدبدن خالی کردهایم و گواه این بیخیالی ما، تولد پیکهای پی در پی است.
کرونا در طول این مدت شگردهای زیادی را برای بر زمین زدن ما به کار گرفت، از گرفتن جان، بستری کردن نیمهجانها، خانهنشین کردن نانآورها، تنزل دادن جایگاه ورزش تا حد دست و پا زدن در خانه و خلاصه اینکه هر سازی زد ما با آن رقصیدیم، غافل از اینکه ما تجربه نرقصیدن به هر سازی را در دوران سختتر از این نیز تجربه کرده و با سربلندی از آن بیرون آمده بودیم اما امروز سربلندی، سر بلند میخواهد.
وقتی قرار است پارک، شهربازی، مسافرت و ... رفتنهایمان پا بر جا باشد، این ویروس کرونا نیست که پا بر جا خواهد بود، بلکه بازار روزی مردمانی از جنس ما با هر بار وارد پیک جدید شدن، کساد خواهد شد. ویروس کرونا کاری با ما کرده است که حاضر نیستیم به همنوع خود رحم کنیم. مگر میشود با عوض شدن رنگبندی کرونایی شهرها، ما هم رنگ عوض کنیم، گویی کرونایی در کار نبوده و شهر در امن و امان است.
زمانی که آمار حاکی از رعایت نشدن پروتکلهای بهداشتی از سوی برخی اصناف و بخشها که بیشترین آن نیز متوجه بوستانها، پایانههای مسافربری و حملونقل درونشهری، سوپرمارکتها و خواربارفروشیها است، نباید انتظار داشته باشیم که کادر درمانی به این زودی نفس راحتی بکشد. ما همان مردمانی هستیم که بدون نیاز خاصی و فقط برای تکرار عادات روزهای عادی، پاساژگردی و غلتیدن در مغازههای کوچک و پرجمعیت را دوست داریم.
حال که به روزهای تعطیل آخر هفته نزدیک میشویم، همه برای خلق چند روز شگفتانگیز برنامهریزی کردهایم، غافل از اینکه خوشحالتر از همه ما که خوشسفریم، همان کرونایی است که مردم ووهان در کوتاهترین زمان ممکن آن را از خانه بهدر کردند ولی ما مردمان شگفتانگیز، به جای صرفهجویی در مصرف آب و برق، ترجیح میدهیم در زدن ماسک و رعایت فاصله اجتماعی صرفهجویی کنیم.
صدای قفل شدن دوباره مغازهها، پر شدن دوباره آرامستانها، خانهنشین شدن باشگاهداران و هزاران ارمغان تاریکی دیگر از کرونا کمکم به گوش میرسد اما صدای بلندتری گوش همه ما را کر کرده و آن پیک پنجم کرونا است که زنجانیها بر روی پیکنیکشان بار گذاشتهاند. حواسمان به دستپختمان باشد، چون این آشی که ما بار گذاشتهایم، روغناش گریبان همه ما را خواهد گرفت.
سفر خوش
انتهای پیام