یک استاد ادبیات مطرح کرد

شاهنامه نماد ظلم‌ستیزی در ادب فارسی

یک استاد زبان و ادبیات فارسی گفت: یکی از مهمترین جریان‌های فکری در شاهنامه که در ارتباط با باور فکری ایرانیان است، ظلم ستیزی است. در داستان‌های شاهنامه بسیار متمرکز و خاص به مفهوم ظلم ستیزی پرداخته شده است. قیام کاوه به عنوان یک داستان منحصر به فرد در شاهنامه همواره مطرح می‌باشد.

امیر الهامی در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: مولفه‌های پایداری و ادبیات مقاومت مثل شناخت استبداد، طرح استبداد در دل جامعه، یکپارچه کردن مردم و... در داستان کاوه دادخواه وجود دارد. این داستان از یکسو پا در افسانه و از سوی دیگر پا در حقیقتی رمزآلود با لایه‌های نمادین تو در تو  دارد. شاهنامه در ادبیات حماسی منحصر به فرد است و شبیه آن در ادبیات جهان وجود ندارد.

وی با بیان این‌که «شاهنامه فردوسی کتابی است که هویت ملی ایرانیان را در بردارد»، افزود: این جمله بسیار مشهوری است، اما غالباً در جریان‌های پردازش به این اثر سترگ بر روی داستان‌های خاص تأمل شده و بر ویژگی‌های خاصی تأکید شده و جلوه‌های حماسی آن مورد بررسی قرار گرفته است. در حالی که ساحت باورهای مردم شناسی که در موارد شاهنامه‌پژوهی از آن به عنوان جنبه قومی و ملی یاد می‌کنیم در شاهنامه بسیار بالا است و کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

الهامی در خصوص ساحت جریان‌ و رویکردهای مردم شناسانه در شاهنامه فردوسی، تصریح کرد: بسیاری از ابعاد قومی‌ملی، از آداب و رسوم گرفته تا هنجارها و ارزش‌های اجتماعی که تا امروز در فرهنگ ما ثابت بوده و خیلی از آن‌ها همخوانی و هم‌پوشانی زیادی با جریان‌های مذهبی دارد و در شاهنامه به تمامی این موارد پرداخته شده است. یکی از دقیق‌ترین و اصیل‌ترین منابعی که از نوروز صحبت کرده شاهنامه فردوسی است. روز بر تخت نشستن جمشید، روزی که جمشید بر دیوان فائق می‌آید و آن‌ها را شکست می‌دهد در پیوند با نوروز است. جشنی که برگرفته از نو شدن سال و پیروزی بر دشمنان است. از آن طرف بسیاری از جریان‌های این جشن و جشن‌هایی که در آن آتش است با مفهومی موحدانه پیوند خورده و در شاهنامه صحبتی از آتش به عنوان نعمت خداوند می‌شود.

وی افزود: سیاوش جوان پاک نهادی است. این جوان بنابر شرایطی که برای پدرش پیش آمده که بخشی از آن به علت ندانم کاری پدر و بخشی جبر زمانه یا نابه‌کاری سودابه است، در نهایت او می‌خواهد از آتش بگذرد و قاعدتاً از پدر باید دل چرکین باشد که او را به چنین نبردی می‌فرستد، اما احترام به والدین و آن حجب و حیایی که فرزند ایرانی نسبت به پدر دارد در شاهنامه هویدا است حتی وقتی سهراب مقابل رستم می‌‎ایستد «دل‌ من‌ همی بر تو مهر آورد؛ همی آب‌ شرمم‌ به‌ چهر آورد». سهراب در برابر پدر نوعی خجالت دارد و آن شرم و حیایی است که در فرهنگ ملی ما وجود دارد و همانا هم‌پوشانی با رویکرد دینی ما نیز دارد که در باورهای مذهبی می‌بینیم «برّ الوالدین افضل من الصلاة و من الصوم و الحج و العمره و الجهاد فی سبیل الله».

این عضو هیأت علمی دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد با بیان این‌که «برگزاری مراسم، سوگواری‌ها، پاک بودن و مطهر بودن به وقت هرکاری و نیایش و جانمایه دعا از خصایص بارز در شاهنامه فردوسی است»، خاطرنشان کرد: در تمام نبردهایی که فردوسی، رستم را در آن پیروز بلامنازع می‌داند. قبل از نبرد رستم به ستایش خدا می‌پردازد برای این‌که به او نیرو دهد تا در مقابل اهریمنان بایستد و بعد از نبرد نیز شکرگزار است بابت نیرویی که خداوند به او داده و سبب پیروزی او شده است و در شاهنامه بهترین نیایش‌ها را از زبان رستم می‌شنویم. بنابراین هنجارها و آداب و رسوم مختلفی در شاهنامه آمده است که بیانگر هویت فرهنگی ماست. مردمی که مراسم خاص خود را دارند و تمامی این‌ها در بدنه فرهنگ جامعه ما وجود دارد.

وی با تأکید بر این‌که «ظلم‌ستیزی یکی دیگر از جریان‌های فکری در ارتباط با باور فکری ایرانیان در شاهنامه است»، عنوان کرد: در داستان‌های شاهنامه بسیار متمرکز و خاص به مفهوم ظلم‌ستیزی پرداخته شده است. قیام کاوه و شخصیت کاوه به عنوان یک داستان منحصر به فرد در شاهنامه است. کاوه قهرمان ملی در یک روایت ۱۸ پسر خود را از دست داده «مرا بود هجده پسر در جهان؛ از ایشان یکی مانده است این زمان».

الهامی خاطرنشان کرد: اگر امروز جامعه‌ای را تصور کنید که یک پسر از این مرد قهرمان مانده است و ضحاک او را گرفته و از پدر می‌خواهد که برای نجات این تک پسر، صحه بگذارد بر این‌که ضحاک مرد خوبی است. یعنی کاوه، برای نجات فرزندش، ضحاک را که سلسله جنبان تمام فسادها و تباهی‌هاست نسبت بدهد به خوبی، اما کاوه این‌کار را نمی‌کند.

وی با بیان این‌که «شاهنامه کتابی است که ابعاد نمادین بسیاری دارد»، بیان کرد: در همین داستان ضحاک جریان نمادین بسیاری را می‌بینیم. در طول تاریخ از شانه‌های هیچ‌کس مار درنیامده. این مار هم مغز انسان می‌خورد. به عبارتی، هر جامعه‌ای که حاکم ستمگری داشته باشد که با اندیشه‌های اهریمنی خود مانع تفکر انسانی شود او یک ضحاک است، زیرا که مانع فکر کردن و اندیشیدن است.

این استاد زبان و ادبیات فارسی با اشاره به پایان داستان کاوه دادخواه، گفت: آخرین پرده مواجهه فریدون با ضحاک است. هنگامی که فریدون می‌خواهد ضحاک را با گرز از پا درآورد، سروش آسمانی سر می‌رسد و از فریدون می‌خواهد که او را در دماوند به بند کشد. نکته اجتماعی و نمادین این پرده از داستان بر پایه‌ این حقیقت استوار است که ضحاک یک فرد نیست، بلکه نماینده یک جریان استبدادی است و مثل ویروس تبخال از بین نمی‌رود. هر وقت جامعه از ریا و بی‌تفاوتی و رجحان ارزش‌ها بر ضد ارزش‌ها سرشار شود، آن‌وقت فرصت ظهور و بروز پیدا می‌کند و چیزی شبیه شخصیت مخلوق در فیلم سینمایی مومیایی ظاهر می‌شود.

وی افزود: البته فریدون در این داستان با البرز و دماوند پیوند نمادین دارد. خود فریدون نماد روشنی است و در تاریخ افسانه‌ای ایران با آیین مهر پیوند دارد. فردوسی به صراحت می‌گوید «پرستیدن مهرگان دین اوست؛ تن آسانی و خوردن آیین اوست» و فریدون در البرز بزرگ می‌شود که خواستگاه روشنی است، منوچهری دامغانی می‌گوید «سر از البرز بر زد قرص خورشید».

الهامی اضافه کرد: همه رویین‌تنان دنیا یک نقطه آسیب دارند، آنقدر ابعاد نمادین شاهنامه قوی است که در داستان رستم این نقطه آسیب در رویین‌تن چشم است. چشم با مفهوم بصیرت ارتباط پیدا می‌کند و اسفندیار جهان را با چشم جوانی و با بی بصیرتی می‌بیند بنابراین محکوم به چنین مرگی می‌شود.

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ / ۱۲:۵۶
  • دسته‌بندی: خراسان رضوی
  • کد خبر: 1400022618202
  • خبرنگار : 50435