عکس، ثبت لحظههاست. این جمله کلیشهای، تعریفی بارها شنیدهشده از عکس و عکاسی است؛ اما گاه در پس هر کدام از این لحظات، قصه و روایتی نهفته است؛ روایتی که گاه ماجرای عکس را بازگو میکند و گاه تکنیک یا انگارههای پیدا و پنهان عکس را آشکار میسازد. عکاسان ایسنا در یک ماه اخیر، هفت عکس خود را به عنوان عکسهای منتخب ماه انتخاب کردهاند و حالا در اینجا، تجربیات خود در زمان عکاسی را نقل میکنند.
هرگز وجود حاضر غایب شنیدهای من در میان جمع و دلم جای دیگر است
مضمون این بیت از سعدی، شبیه به آن چیزی است که ۲۳ شهریور امسال در دانشگاه تهران رخ داد. در این روز، مراسم آغاز رسمی سال تحصیلی دانشگاهها با حضور مجازی رئیسجمهور برگزار شد.
این نخستین مراسم ماههای اخیر نبود که حسن روحانی به صورت مجازی در آن شرکت می کرد . با این حال، دیگر مدعوین مراسم در سالن حضور فیزیکی داشتند و همین تفاوت، باعث اعتراض بین تعدادی از دانشجویان شد و حتی عباسعلی کریمی - رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران - نیز به عنوان یکی از سخنرانهای این مراسم، در ابتدای صحبتهایش از رئیسجمهور انتقاد کرد و گفت: امروز بعد از هفت ماه تلاش شبانهروزی نظام بهداشتی درمان کشور، دانشگاههای علوم پزشکی و کاری که وزارت بهداشت و معاونانشان، رؤسای دانشگاهها و تمام کادر بهداشت و درمان کردند و در امروز که مراسم افتتاح دانشگاهها است، خیلی جا داشت خیلی خوب بود که ما آقای رئیسجمهور را در جمع خودمان در اینجا داشتیم و از نزدیک، یک تشکر از کادر بهداشت و درمان میشد. من فکر میکنم چون ما وسط راه هستیم، ماهها و احتمالا روزهای زیادی را پیش رو داریم و شاید این کار (تشکر حضوری رئیسجمهور) مقداری خستگی را از تنها در میکرد و شاید مقداری روحیهها را عوض میکرد. آقای دکتر روحانی! امروز بعد از هفت ماه همه ما تقریبا نسبت به وضعیت ویروس کرونا و انتشار و نحوه انتشار آن آگاهی نسبی داریم و اگر امروز اینجا بودید، ما خیلی خوشحال میشدیم. در نهایت و پس از انتقادات به عدم حضور روحانی در مراسم مختلف ، واعظی ، رئیس دفتر روحانی دلیل عدم حضور روحانی در مراسم مختلف را اینگونه عنوان کرد : اگر رئیسجمهور ۱۴ روز یا ۲۱ روز بخواهد در منزلش بماند قطعا به کشور و تصمیمگیریها لطمه وارد میشود؛ بر این اساس آقای رئیسجمهور بارها گفتند «اگر من به عنوان رئیس ستاد ملی مبارزه با کرونا دستورالعملهای ابلاغی را رعایت نکنم چگونه باید انتظار داشته باشم که دیگران حرفم را رعایت کنند»، بنابراین ایشان فرمانپذیر ستاد است .
*********
اولین تجربه رزمایش، اولین باری که صداهای شلیک رو اینقدر به خودم نزدیک میدیدم. از هر طرف اتفاقی درحال وقوع بود، نمیدونستیم هر کدوم کجا رخ میده، برای لحظه ای همه چیز ساکت شد، فقط سر و صدای محوی از آدما از دور شنیده میشد، سرم رو چرخوندم و دیدم نقطه های سیاهی تو آسمونن، فاصله ام زیاد بود، از توی لنز دوربین نگاه کردم، تعدادی چترباز بودن در حال فرود اومدن. ابرهای رنگی حاصل از تجهیزات دودزای رزمایش و چترباز ها، فاصله زیادی باهم داشتن، مدتی همونطور از داخل دوربین نگاه کردم، چتربازها ابتدا پراکنده بودن، بعد به شکل یک خط مستقیم، تعدادی عکس گرفتم، در نهایت بدون اینکه انتظارش رو داشته باشم، شکل منحنی به خودشون گرفتن و ابرهای دودی هم قسمت دیگه کادر رو پر کردن، تلفیقی بدون پیش تصور، منحنی نقاط و ابرهای قرمز دودی.
*********
در توضیح این عکس میتوان نوشت : زندگی دوریکنواختی ست ، یا پر از فراز و نشیب . یا می شود نوشت ، زنان در کنار هم و به پشتیبانی هم از موانع ، میگذرند ...
و یا تنها میتوان نوشت : مسابقات باشگاهی دومیدانی زنان در رشتهی دو با مانع ...
*********
از پشت بام مسجد در حال عکاسی از مراسم بودم که خیلی منظم و با رعایت تمام نکات بهداشتی در حال برگزاری بود. رنگهای آبی و قرمز و نظم ردیف ها توجه هر بیننده ای را جلب می کرد و باعث شد که این عکس را ثبت کنم.
*********
بازگشایی مدارس از نیمه دوم شهریور ماه شروع شده بود و من هم زودتر از شروع مراسم به مدرسه مورد نظر رسیده بودم. مدرسه استثنائی (ناشنوایان) بود. در حال بیرون آوردن دوربین از داخل کیف بودم و همزمان نگاهم به محیط اطراف بود، از دور اولین دانشآموز را دیدم که همراه مادرش از در مدرسه داخل شد و از سه میز که به ترتیب تب سنجی، ضدعفونی دست و ضد عفونی کف کفش بود گذشت، به سمت صندلیها آمد و من هم در همین حین از او چند عکس گرفتم. دانشآموز نمیدانست بر روی کدام صندلی بشیند. مسئول مراسم که یکی از معلمان مدرسه هم بود سمتش آمد و او را روی یکی از صندلیها در ردیف جلو نشاند. جهت نگاه او به سمت دوربین من بود ولی نمیدانم نگاهش به من بود یا نه! چون مادرش هم پشت سر من ایستاده بود.
*********
مسابقات پرش با اسب قهرمانی استان اصفهان ۲۸شهریور ماه۹۹ برگزار شد. در رده سنی نوجوانان یکی از ورزشکاران دختر در حین پرش از روی مانع دچار حادثه شد و به زمین افتاد، پس از بررسی پزشک حاضر در مسابقه و بدون مشکل خاصی از زمین خارج و از دور مسابقات حذف شد.
بعد از مسابقه در حال انتخاب عکس برای ارسال به خبرگزاری بودم که متوجه فریمهای خاص این اتفاق شدم و تصمیم گرفتم فریم به فریم این حادثه را چیدمان کنم که حاصل آن شد ۸ عکس از لحظه پرش سوارکار تا برهم خوردن تعادل اسب و آخر سقوط سوارکار. این عکس به سرعت در فضای اجتماعی دست به دست شد، من هم این عکس را در اینستاگرام خود به صورت تک فریم و فریم به فریم منتشر کردم ، که متاسفانه با واکنش بسیار منفی از طرف خانواده فرد ورزشکار و نایب رییس هیئت سوارکاری استان روبرو شدم و به شکل غیرمنصفانه ای مورد انتقاد قرار گرفتم. پس از این اتفاقات انجمن عکاسان مطبوعاتی، اداره کل ورزش و جوانان و هیئت سوارکاری استان اصفهان به ماجرا ورود پیدا کرده و با محکوم نمودن برخوردهای سلیقهای و خارج از اخلاق حرفهای، خواهان حفظ ارزش و استقلال جایگاه رسانه و عکاسان خبری شدند.
*********
تو پرسههای خیابانی متوجه راننده تاکسی ای شدم که برای استفاده طولانی مدت و اجباری برای سلامتیاش از ماسک، پشت بند ماسکش دستمال کاغذی گذاشته است.و همینطور که حاشیه خیابون ایستاده بودم و به مردم نگاه میکردم دیدم بعضی افراد ترفندهایی برای استفاده طولانی مدت از ماسک استفاده کردند.. مثلا بعضیا با استفاده از گیره های پرده، کش، نخ، نگهدارندهی بند ماسک و غیره.. استفاده کردند. بعد از دیدن مکرر این اتفاق متوجه این شدم که چقدر سر آدمها برای حفظ سلامتی، متفاوت شده و بعضی سر ها شلوغ از بند ماسک، بند کلاه، بند عینک است. و خیلی ها به هر شیوهای از ماسک استفاده میکنند. بعد از در میان گذاشتن این اتفاق با دبیر اداره عکس، به من پیشنهاد دادند که میشه افراد رو با ماسکشون از پشت سر عکاسی کرد، ، آن هم با استفاده از تکنیک فلاش اکسترنال.من آرزو داشتم عکاسی با فلاش رو به طور جدی دنبال کنم که تو این مجموعه شروع به کار کردم.این مجموعه ۲ هفته به طول انجامید که روزانه بعد از هر بار عکاسی با دبیر سرویس، عکسها رو بررسی میکردم و ایشون از نقاط قوت و ضعف عکس و همچنین نکات ظریف در پسِ ماجرای استفاده از ماسک آگاه میکردند و هر بار میتونستم عکسهای قویتری رو ثبت کنم. مهمترین نکته در این مجموعه ارتباط گرفتنم با سوژههام بود که من باید کاملا افراد رو متقاعد میکردم که چرا از پشت سر ازشون عکاسی میکنم.
نظرات