عکس، ثبت لحظههاست. این جمله کلیشهای، تعریفی بارها شنیدهشده از عکس و عکاسی است؛ اما گاه در پس هر کدام از این لحظات، قصه و روایتی نهفته است؛ روایتی که گاه ماجرای عکس را بازگو میکند و گاه تکنیک یا انگارههای پیدا و پنهان عکس را آشکار میسازد. عکاسان ایسنا در یک ماه اخیر، هفت عکس خود را به عنوان عکسهای منتخب ماه انتخاب کردهاند و حالا در اینجا، تجربیات خود در زمان عکاسی را نقل میکنند.
این عکس، تصویر برگزاری کنکور سراسری امسال در بیمارستان آیتالله بهاری همدان، برای یک داوطلب مبتلا به کروناست. آزمونی که برگزاری آن حواشی بسیار زیادی داشت؛ از تکذیب و تایید مکرر خبر تعویق کنکور تا انتخاب محل مناسب و چگونگی رعایت پروتکلهای بهداشتی. سازمان سنجش اردیبهشت ماه اعلام کرد که آزمونهای دکتری، ارشد و سراسری با تعویق برگزار میشوند.
حضور داوطلبان مبتلا یا ناقل کرونا در جلسه آزمون یکی از اصلیترین نگرانیهای خانوادهها و سازمان سنجش بود. راهکاری که اننتخاب شد، خود اظهاری افراد بیمار بود. با توجه به اینکه برخی از داوطلبان بستری بودند، امکان برگزاری آزمون در بیمارستان برای آنها فراهم شد.
کنکور در روزهایی قرار بود برگزار شود که آمار ابتلا و فوت ناشی از کرونا به بالاترین حد خود در ماههای پیش از آن رسیده بود؛ به همین دلیل نگرانی از ابتلای داوطلبان کنکور نیز افزایش پیدا کرد. پیش از برگزاری آزمون سراسری سال ۹۹ بسیاری از داوطلبان مخالف برگزاری آن بودند و هشتگ تعویق کنکور سراسری در فضای مجازی داغ بود. در نهایت بعد از دورهای پرتنش برای داوطلبان، آزمون دکترا ۲۶ تیر، ارشد دوم و سوم مرداد و کارشناسی در روزهای ۳۰ و ۳۱ مرداد برگزار شد.
*********
مدت ها بود که قصد داشتم این موضوع را عکاسی کنم. کوچه نشینی؛ فرهنگی که امروزه خیلی کمرنگ شده و به ندرت می توان آن را در شهرها دید. فرهنگی که شاید خیلی ها آن را از یاد برده باشند و نسل جوان اصلا نمی دانند که روزگاری پدربزرگ و مادربزرگ هایشان در کوچه ها در کنار یکدیگر می نشستند و زمانی را به گفتگو می گذراندند. روزهای زیادی برای عکاسی رفتم و با برخوردهای زیادی روبرو شدم. خیلی ها به سختی اجازه عکاسی می دادند و خیلی ها به تندی، اصلا اجازه عکاسی نمی دادند. یک روز درحال قدم زدن و عکاسی در کوچه پس کوچه های حاشیه مشهد و کلافه از گرمای هوا به این زوج سرزنده که جلوی پله های خانهشان نشسته بودند، برخوردم. ابتدا آقایی که یک دمپایی بیشتر به پا نداشت توجه مرا به خودش جلب کرد. همان روز قبل از برخورد با این زوج از افراد زیادی می خواستم عکاسی کنم که هیچ کدام از آنها به من اجازه عکاسی ندادند و بعضی هایشان برخورد تندی داشتند. در حالیکه امید کمی برای گرفتن عکس از آنها داشتم ، جلو رفتم. اول کمی با آنها صحبت کردم و متوجه شدم که هرروز عصر برای عوض شدن حال و هوایشان ساعاتی را بیرون می نشینند. بعد که از آنها برای عکاسی اجازه خواستم با روی باز استقبال کردند. بعداز گرفتن چند عکس از من خواستند که با نوه شان هم از آنها عکس بگیرم و او را که در کوچه مشغول بازی بود صدا زدند تا در کنارشان بنشیند و من توانستم این عکس را ثبت کنم.
*********
با دیدن آسیب های شهرنشینی به طبیعت ، فکر میکنم وظیفه من که به طبیعت علاقه دارم چیست. شاید نشان دادن این آسیب ها و حساس کردن جامعه به این مسئله کمترین کاری است که از دستم بر می آید. بعد از چند روز عکاسی از اطراف شهر اهواز به منطقه سیصد دستگاه رفتم. محیطی آرام و خلوت داشت. یک دیواره فلزی آبی رنگ در آن منطقه جالب توجه بود. تقابل نیزارهایی که نماینده طبیعت رو به زوال بودند ،دیواری فلزی که تلاش میکرد رنگ آسمان را داشته باشد و ساختمانی خاکستری رنگ، که نماد زندگی مدرن و شهرنشینی است.
*********
اول مردادماه ۹۹ بود، اراک در وضعیت قرمز کرونایی قرار داشت و کار به جایی رسیده بود که ظرفیت دومین بیمارستان درمان کرونا هم تکمیل شده بود و نگرانی ها رو به افزایش بود. آن روزها به عنوان یک عکاس کنجکاو شدم تا شرایط شهر و میزان توجه مردم به رعایت پروتکل های بهداشتی را از دریچه دوربینم ارزیابی کنم. ولی متاسفانه در برخی موارد اوضاع اصلا امیدوارکننده نبود. ابتدای خیابان محسنی اراک در حالت معمول، محل تجمع دستفروش ها و کارگران ساختمانی و امثال آنهاست، اما شرایط آ نروزها اصلا معمولی نبود، این منطقه عموما شلوغ شهر می بایست در این شرایط خلوت می بود، اما در کمال تاسف آنچه ثبت کردم، حجم قابل توجهی از بی توجهی به توصیه های بهداشتی بود و من در حالی که صدای خسته پرستاران و پزشکان و نفس های به شماره افتاده بیماران کرونایی متصل شده به دستگاه ونتیلاتور و صوت حزین سوگواری های قرنطینه زده در سرم پیچیده بود، دکمه شاتر را فشردم و این عکس ثبت شد.اراک در روزهای قرمز کرونا .
*********
بیش از هفت ماه از تلاشهای نفسگیر و عاشقانه کادر درمان برای نجات زندگی بیش از ۸۰ میلیون ایرانی میگذرد. روزهایی که کرونا جان میگیرد و صدها قسم خوردهی عشق، برای جانِ تک به تک انسانها با مرگ میجنگند. حالا در کنار آواهای مختلف هنرمندان که در طول چند ماه گذشته برای تقدیر از کادر درمان میانِ انگشتان هنرمندان به رقص در میآمد، این بار در قالب قطعهی "مدافعان سلامت" توسط ارکستر سمفونیک تهران نواخته شد تا نشان دهند مردم هنوز قدردان تلاششان برای هر قدمی که بر میدارند، هستند.
*********
خوندن کتابی درباره عکاسی خیابانی باعث آشنایی من با این بخش از عکاسی شد و بعد از اون بود که متوجه شدم پرسه زدن در شهر و خیابان چهقدر بهم انگیزه عکاسی میده و برام یک تمرین هیجان انگیزه. برای عکاسی خیابانی، سعی میکنم در ساعاتی که آفتاب هست، به عکاسی برم و با توجه به موضوع پرسه، مکان موردنظرم رو انتخاب میکنم. دقت کردن به اطراف و انتخاب یک مکان که نور و فرم خوبی داره، میتونه خیلی برای گرفتن یک عکس خوب موثر باشه. مواقعی که حالم خوب نیست، تنها چیزی که میتونه حالم رو خوب کنه و منو کاملا ببره تو یک دنیای دیگه، عکاسی خیابانی است که می تونه بسیار لذت بخش و هیجان انگیز باشه.اینجوری بگم که وقتی حالم خوب نیست میرم عکاسی... اولش شاید یکم سخت باشه برام، اما به محض رسیدن به خیابان همه چی عوض میشه و هیجان عجیبی به سراغم میاد. در واقع با قدم زدن در سطح شهر و در بین مردم خیلی حس خوبی برام بهدنبال داره، حتی در مواقعی که بدون داشتن هدف مشخصی به سمت عکاسی میرم، به خودم که میام میبینم، ساعتها مسافتی زیادی رو طی کردم، حتی بیشتر مواقع با توقف در یک مکان، احساس میکنم امکان ثبت کردن عکس خوبی رو دارم و با تلاش میتونم موفق به ثبت عکس دلخواهم شم.و این عکس حاصل این حس خوبی بود که توصیف کردم.
*********
میدان مشتاق یکی از دو میدان اصلی شهر کرمان و اصلی ترین میدان در بافت سنتی است. این میدان در کنار بازار مرکزی کرمان واقع شده است و مسجد جامع و آرامگاه مشتاق علیشاه دور این میدان قرار دارند. در طرح بازسازی، شش محور ساختاری برای ورود به این میدان وجود دارد تا با اجرای آن، میدان مشتاق به سرزندهترین میدان در کشور و مرکز توسعهای برای بازآفرینی نقش بافت کهن شهر کرمان تبدیل شود. به علت وجود فضای سبز و در ختان این میدان، مردم، مسافران و گردشگران بعد از خرید یا برای دمی استراحت در این میدان گذران وقت میکنند. یک روز برای یک گزارش از تابستان به بازار و میدان مشتاق رفتم و آنجا متوجه شدم که تقریبا زیر هر سایه ای معتادی یا بصورت دو نفره یا گروهی خوابیده یا در حال کشیدن مواد هستند. کمی ترسیدم چند عکس گرفتم و رفتم. چند روز بعد برای کامل کردن گزارش به میدان رفتم؛ پسرکی ٥ ساله در کنار پدرش و دوستان پدرش در حال کشیدن مواد؛ گوشه ای دیگر پسری ١٢ ساله که پس از کشیدن مواد به خواب مرگ فرو رفته؛ زن و مرد در کنار هم در حال کشیدن مواد؛ گوشههایی از صحنههای تکان دهنده ای بود که در نگاه اول دیدم. این حال و روز میدانی بود که باید محل امنی برای گردشگران، کودکان و رهگذران باشد.
قصد گرفتن عکس کردم، بعضی ها رضایت ندادند که از آنها عکس بگیرم و برخی برایشان مهم نبود. پای صحبت چند نفر آنها نشستم که بعضی از آنها میگفتند تست ایدز آنها مثبت شده است و طبق گفتههایشان اکثر آنها از محل جمعآوری مواد بازیافتی هزینه مواد خود را تامین میکردند.
میدان مشتاق نقطه مهم گردشگری شهر کرمان است اما بعد شیوع کرونا و بسته شدن کمپهای ترک اعتیاد تعداد معتادان متجاهر در شهر زیاد شدند که یکی از اصلیترین پاتوقهای این معتادان میدان مشتاق شد . با انتشار این تصاویر روی خروجی خبرگزاری ایسنا و بازخوردهای فراوان این گزارش ، بعد از مدتی اعلام کردند معتادان جمعآوری شدهاند و میدان مشتاق پاک است. برای راستی آزمایی به آنجا رفتم که توسط چند نفر از معتادهای اطراف مورد حمله قرار گرفتم و برای ترساندن من چند خط چاقو روی دستم کشیدند. لحظه بسیار هولناکی بود، جاری شدن خون، ترس و بوی خون ... دیوانه وار مغزم سوت می کشید و شوک عجیبی به من وارد شده بود، گیج و مبهوت فقط به خونها نگاه میکردم، خود را به خانه رساندم . از شدت ترس درد را احساس نمیکردم و فقط سعی داشتم خونهای که از دستم روی زمین میریزد را پاک کنم، آه چه ساعات بدی بود ...
بعد از این ماجرا کارگروههای مختلف درکرمان تشکیل شد، نیروی انتظامی معتادان متجاهر در میدان مشتاق حتی در سایر نقاط شهر را جمعآوری کرد، کمپهای ترک اعتیاد که به علت شیوع کرونا تعطیل بودند، باز شدند. اکنون دوباره میدان مشتاق به میدان پاک و آرام شهر کرمان تبدیل شده است.
نظرات