عکس، ثبت لحظههاست. این جمله کلیشهای، تعریفی بارها شنیدهشده از عکس و عکاسی است؛ اما گاه در پس هرکدام از این لحظات، قصهای و روایتی نهفته است؛ روایتی که گاه ماجرای عکس را بازگو میکند و گاه تکنیک یا انگارههای پیدا و پنهان عکس را آشکار میسازد. از این پس ایسنا در نظر دارد از میان انبوه عکسهای منتشرشده در این خبرگزاری در هر ماه، شش عکس و یک گزارش تصویری منتخب را معرفی و روایتهای داستانی یا عکاسانه آنها را بیان کند.
![](https://cdn.isna.ir/d/2019/09/01/3/57936432.jpg?ts=1567833253740)
رژه ستونهای سفید سیمانی، بیروح، با سایههای غولنما؛ در گسترهای ازکوه و تپه و نامتجانس با پس و پیش؛ به اثری مفهومی و قاب شده در دیوار یک گالری بیشتر شباهت دارد، تا سکونتگاه انسان ایرانی. با این حال نامش، شهر جدید پردیس است که به یکباره و در اندکزمانی سر از میان کوههای اطراف شهر تهران برآورده و قرار است زندگی دهها هزار حاشیه نشین بینوا و «تنگدست» ناچار به ترک کلانشهری مثل تهران را به جریان بیاندازد و به تکامل او و آیندگانشان امیدوار کند. در نگاه نخستین به چنین شمایل غریبی اما، آنچه که پیدا نیست و گم شده، زندگیست و سیر طبیعی و تفاهم معمول طبیعت و آدمیزاد. چنین شمایل غریب و بیاتکا به هیچ، اما نامش «شهر» است و حاصل سیاستها و برنامهریزیهای مدیرانی که از پس مشکلات ناشی از سرازیر شدن ناگهانی جمعیت یک کشور به یک شهرِ ورمکرده برنیامدهاند و در نهایت چاره را در هجوم به طبیعت دیدهاند و حاصل، ترکیبی از سیمان و آهن خالی از هر احساس معنیداری را برجای گذاشته است؛ ترکیبهایی که سایههای غولآسایشان کمترین همخوانی و همنشینی با فرهنگ و طبیعت و امنیت مردمانش ندارد.
* * *
![](https://cdn.isna.ir/d/2019/08/31/3/57935728.jpg?ts=1567841285880)
کسی که در قاب، چنین پیروزمندانه رو به ما میخندد ، متهم است به معاونت در اخلال نظام اقتصادی و دریافت بخشی از تسهیلات به مبلغ یک هزار و ۱۰۰ میلیارد ریال؛ فرزند عطاءالله صالحی، فرمانده سابق ارتش جمهوری اسلامی ایران. او به همراه دیگرانی چون محمدرضا جهانبانی، احمد کوپائی، مالک خداشاهی، حمید فرحانیخواه، مهدی اللهیاری، ابوالحسن خداشاهی، سیدمصطفی خداشاهی، امین خداشاهی، بهزاد خداشاهی و محمدرضا کریمی، متهمند به اخلال در نظام اقتصادی کشور از طریق تحصیل مال از طریق نامشروع به میزان «شش هزار و ۴۰ میلیارد ریال» از وجوه متعلق به بانک سرمایه. قاضی مسعودی رئیس دادگاه است؛ فردی که مدتی است هر هفته، دادگاه عاملان مفاسد اقتصادی را برگزار میکند و برخلاف گذشته، تصویر و اخبارش در همه رسانهها منتشر و منعکس میشود. در این دادگاههای هفتگی، هر بار دوربینها تصویر کسانی را ثبت و ضبط میکنند که منتسبند به گروه یا شخصیتی خاص. شاید از همین روست که با اعتماد به نفسی مثالزدنی به مخاطبان احتمالی خود لبخند میزنند، انگشتر بر دست میکنند یا چون معصومانِ با فضیلت، چهره در چادر پنهان میکنند و گاه تمام اعمالشان را به حساب استکبارستیزی و مبارزه علیه تحریم به قلم میدهند. با این همه اما، ظاهرا قاضیالقضات بنای اجحاف ندارد و مُصِر است به رعایت و اجرای عدالت؛ انشاءالله.
* * *
![](https://cdn.isna.ir/d/2019/08/28/3/57934316.jpg?ts=1567079209227)
اینجا مراسم اختتامیه جشنواره شهید رجایی در هفته دولت است. حسن روحانی - رئیس جمهوری اسلامی ایران - در پایان سخنرانی خود که بیشتر بر محوریت دفاع از دولت است، بر لزوم حضور زنان در بدنه مدیریتی کشور تاکید میکند و میگوید: برای حضور بانوان در مدیریت کشور هدفگذاری این است که ۳۰ درصد بدنه مدیریتی، بانوان باشند که تاکنون از ۹۰۳۴ نفر به ۱۲۲۰۹ نفر رسیده و در حال حاضر تعداد مدیران عالی ما از ۳۱ درصد به ۶۷ درصد رسیده است. این تصویر متعلق به همان روزی است که چنین سخنی گفته شده؛ تصویری که تا حدودی آشکار میکند سهم زنان از مدیریت جامعه ما کجای ادعاها قرار دارد.
* * *
![](https://cdn.isna.ir/d/2019/08/10/3/57924670.jpg?ts=1566044029834)
سالهاست که بیشهها و بیابانهای ایران خالی از شیر ایرانی است. این شیرهای در قفس، ظاهراً از نژاد شیرهای ایرانیاند. در اینجا «هیرمان» شیر ایرانی باغ وحش ارم، مغموم سر بر شانه «ایلدا»ی ماده گذاشته که گویی از کمر شکسته و با تیرکی آهنی او را سرپا نگه داشتهاند تا ادای دلبر دربیاورد. این نخستینباری است که این دو شیر ایرانی همدیگر را دیدهاند و کارشناسان باغ وحش ارم، چنین تدارکی را برای آشنایی آنها برنامهریزی کردهاند. این اتفاق همزمان با روز جهانی شیر، یعنی ۱۰ اگوست (۱۹ مرداد) رخ داد. هیرمان (شیر نر ایرانی باغ وحش تهران) اردیبهشت امسال و ایلدا (جفت ماده) بیش از دو ماه گذشته تحت برنامه EEP اتحادیه باغ وحشهای اروپا وارد کشور شدند و قرار بر ماندن دارند.
* * *
![](https://cdn.isna.ir/d/2019/08/27/3/57933601.jpg?ts=1567266580820)
مشت زدن در تنهایی و سختی دادن به بدن، مسلک تکواندوکارهای عهد باستان بود. در سکوت کوهستانهای کره جنوبی و در پس روزهای تیره و تار جنگ دوم جهانی. از همین جنگیدن با حریف فرضی و عرق ریختن زیر خورشیدی که بر کوهستان میتابید، فرم و پومسه که حالا آن را هنرهای نمایشی - رزمی میخوانند خلق شد. در این قاب، قدرت، عنصری در لفافه زنانگی است. تضاد جنگیدن در انزوا و تابیدن نور پروژکتور، به درستی مفهوم قدرت زنانه را نمایان میکند: توجه و بیتوجهی. تاریخ و فرهنگ، زنان را نه در قامت یک مبارز که در هیأت یک ناجی و مراقب برای قهرمانان معرفی میکند؛ اما وقتی زنی در تنهایی و پیش روی صدها چشم با حریف فرضی در نبرد است، گویی در مبارزه با خود، و بیشتر در پیکار با پیلهای است که بر تفکر اغلب زنان پیچیده است. حالا زنان هم مبارزند و این قدرت پنهان چون مرواریدی در مقابل نور، میدرخشد و خود را به نمایش میگذارد. شرقیها کمربند قرمز را گلی که شکفته است تعبیر میکنند و جوانیِ این مبارز و نوری که او را رشد میدهد، ترکیبی بکر از رزم زنانه خلق کرده است.
* * *
![](https://cdn.isna.ir/d/2019/09/22/3/61442525.jpg?ts=1569173433052)
تصویر مربوط به یکی از بازیهای مسابقات بینالمللی جایزه بزرگ کاراته ارومیه است. همهچیز ساده و مشخص است؛ بازی بهزودی آغاز میشود؛ یک نفر برنده میشود و دستش آخر بازی بالا خواهد رفت و بعد، تمام! جایی برای مصالحه نیست. آن که دست راست ایستاده، ماییم؛ آماده برای مبارزه با حریف، تو بخوان زندگی. حریف روبرویمان ایستاده؛ خیره، سر جنگیدن دارد. مثل ما که برای برنده شدن آمدهایم. آن فریاد از گلوی ما بیرون میآید؛ جایی برای کوتاه آمدن نیست. میجنگیم.
* * *
![](https://cdn.isna.ir/d/2019/09/15/3/57942962.jpg)
سهیلا حدودا چهل ساله است، اهل خدابنده زنجان. او تجربه «کودکهمسر» بودن دارد؛ ماجرایی کاملا عادی در روستای آنها و هزاران نقطه دیگر در دنیا. او فرار از خانه به رسم مردم منطقه، ازدواج و خشونت خانگی را در ۱۲ سالگی تجربه کرد و مدتی بعد از آن طلاق گرفت. حالا جهانش در قالیها، خواهرزاده و برادرزادهها و مادرش خلاصه میشود. شب سفید روایت ساده از میان هزاران ماجرای کودکهمسری است که جریان زندگی در آنها شکل دیگری دارد.
نظرات