از غربت روز اول و خداحافظی با خانواده تا زندگی توی آسایشگاه و چادر اردوگاهِ تلو. از بیداری شب تا گرگ و میش سحر و چرت زدنهای دزدکی گوشه و کنار پادگان. از در رفتن از زیر کلاسهای هر روز صبح تا تنبیه شدن به خاطر درست رژه نرفتن. از شیطنتهای یواشکی به دلیل ترس از «بازداشت برگه» تا صبحگاهی که برای یک لحظه دیرتر بیدارشدنش حاضر بودی همه زندگیت رو بدی. همه اینها یک بخش کوچکی از زندگی سربازها در دوره آموزشی است. دورهای که توی زمان شیوع کرونا از دو ماه به ۴۵ روز رسید و با اینهمه تعدادی از سربازها از همین مدت هم ناراضی بودند. چون بعضیها معتقدند که خدمت فقط اتلاف وقت و سرمایه است و برخی هم راهکارهایی برای آن پیشنهاد میدهند. این مجموعه گوشهای از دو ماه زندگی سربازهای پادگان «۰۱» ارتش است، روایتی از دو سال تجربه اندوزی متفاوت در یک زندگی کاملا پسرانه.
نظرات