عکس، ثبت لحظههاست. این جمله کلیشهای، تعریفی بارها شنیده شده از عکس و عکاسی است؛ اما گاه در پس هر کدام از این لحظات، قصه و روایتی نهفته است؛ روایتی که گاه ماجرای عکس را بازگو میکند و گاه تکنیک یا انگارههای پیدا و پنهان عکس را آشکار میسازد. عکاسان ایسنا در یک ماه اخیر، هفت عکس خود را به عنوان عکسهای منتخب ماه انتخاب کردهاند و حالا در اینجا، تجربیات خود در زمان عکاسی را نقل میکنند.
فضای متروکه همیشه برای من، از جذابترین مکان ها بوده، مثل خونه پدری جلال، که وسط بازاری شلوغ، متروک و بدون سکنه قرار گرفته، وقتی وارد اتاقی که قبلاً محل سکونت افراد معتاد بود شدم، فضای غمباری رو حس کردم، این فضا فشار زیادی به آدم آورد آنقدر که مچاله میشوم.در حین عکاسی چشمم به پنجره رو به حیاط افتاد، چند ثانیه محو این چهره شدم، درست همون حس مچاله شدن از فرط غم رو تو اون چهره دیدم، برای لحظه ای سکوت محض بود، توی اون پنجره چهره مچاله شده آدم هایی رو دیدم که مطرود از جامعه و مردم برای مدتی تو این اتاق دزدکی زندگی میکردند.
این چهره به مرور شبیه آن ها شده، مچاله، زخمی و پر از غم
**********
دو روز پیاپی تجمع افغانهای مقیم مشهد رو عکاسی میکردم، تلاشم از اول مراسم این بود که فضایی متفاوتتر از روز قبل رو عکاسی کنم، تجمع دوم روبروی کنسولگری پاکستان برگزار شد، جمعیت به نسبت روز قبل بیشتر شده بودند و قشرهای مختلفی از افغانها و ایرانیها حاضر شده بودند، اما چیزی که در روز دوم بیشتر به چشمم اومد و سعی کردم بیشتر بهش تمرکز کنم خشم شدید این مردم از حمایت دولت پاکستان در حمله به دره پنجشیر بود.
**********
نوجوان اسلحه به دست ایستاده بود و من به او نگاه میکردم، برایم جالب بود. بعد از چند لحظه متوجه شدم فقط پسرکٍ اسلحه به دست نیست که مرا جذب خود کرده، بلکه محیط پشت سر او و فضایی که او بر لبه آن ایستاده تاثیر بیشتری گذاشته، تا بلاخره مرا وادار به عکس گرفتن کرد. برایم این گونه بود : آن چرخفلک، آن فضای پارک و نشاط، آن دریاچه و نسیم خنک و در نهایت آن پسرک اسلحه به دست!
**********
بعد از ظهر شنبه ۱۳ شهریور در مسیر بازگشت به خانه بودم که متوجه دود آتشسوزی جنگلهای کرخه شدم. باد تندی میوزید و دود آتش از شهر پیدا بود .به محل آتشسوزی رفتم محیط بانان و آتشنشان ها در تلاش برای خاموش کردن و کنترل آتش بودند ، سرعت بالای باد و نبود امکانات کافی، کار اطفای حریق را سختتر کرده بود. آتش بعد از ۵ ساعت کنترل شد. محیط بانان خسته در حال بازگشت به خانه بودند که به آنها اطلاع داده شد، سایت گوزن زرد ایرانی دچار آتشسوزی شده است. بلافاصله محیط بانان به محل رفتند و تا صبح روز بعد مانع پیشروی آتش به محل زندگی گوزن زرد شدند .این یکی از سختترین روزها برای محیطبانان و جنگلهای حفاظت شده کرخه بود.
**********
عکسی را که سیاهی ایام خانه آتش گرفته را شرح میدهد؛ از طریق فضای مجازی، دیدم و متوجه شدم خانه این مرد و خانوادهاش در حاشیه شهر اصفهان بعد از سم پاشی، و شاید با اشتباه یکی از فرزندانش آتش گرفته، این خانه کوچک سقف امن خانواده ۶نفره بوده و ساکنین آن آواره و وسایلشان در دود و خاکستر بود. با همراهی خبرنگار اجتماعی و دو نفر از افراد محله به خانه آتش گرفته رفتیم، در ورودی کوچک خانه، رختخواب و لباس و وسایل سوخته روی هم تلنبار شده و روی زمین به سختی فضایی به اندازه یک پتوی نیمه سوخته بود که مرضیه دختر سه ساله در کنار پدرش خوابیده بود. ردپای سیاه شعلههای آتش همه جای خانه مشهود بود. در و دیوار، سقف خانه سوخته، بوی دود و نم و صدای خرده شیشه زیر پا؛ لنگه کفش های صورتی و قرمز دخترها، عروسک نیمه سوخته و بی سر، لباس های سوخته، قاب شکسته، ظروف ذوب شده گوشه و کنار خانه رها شده بود. نشانه های آشکاری بود که می گفت این خانه قابل سکونت نیست. موقع عکاسی، در تاریکی مطلق، جایی که با نور چراغ قوه تلفن همراه هم به زور میتوانستم عکاسی کنم، تماما به این فکر میکردم که آیا "کلبه احزان شود روزی گلستان"
چند روز بعد از انتشار گزارش، با خبر شدم خیرین برای بازسازی خانه اقدام کردهاند و حالا خانهشان در حال بازسازی است.
**********
ساحل برای من همیشه مکان آرامش بوده، دوست دارم وقتی کنار ساحل قدم میزنم فقط شن های ساحل و صدای موج باشد و کودکانی که در ساحل بازی میکنند. اما متاسفانه با اجازه ورود خودرو به ساحل شهر بندرعباس، حالا تنها مکانی شده برای گشتو گذار با خودرو. هر جا را که نگاه میکنی خوردرو هست و کسی هم مسئول رسیدگی به این وضع نیست. آن روز موقع غروب رد لاستیک خودروها را روی شنها دیدم و صبر کردم موقعیت مناسب و متفاوتی برای عکاسی پیدا کنم . وقتی دیدم یک پسر بچه با چرخ دستی خودش دارد از بین رد لاستیک ها رد میشود، به خودم گفتم فرصت مناسبیه تا بتونم حجم زیاد ورود ماشین در برابر مظلومیت بازی کودکان را نشان بدهم و بگویم ساحل مکان تفریح است نه عبور خودرو.
**********
همه انسان ها به سهم خودشان در برابر موضوعات زیست محیطی مسئول هستند،
در تابستانی که گذشت یکی از مهمترین اخبار کشور وقوع خشکسالی بود. ما به واسطه شغلی که داریم مدتی بود مسئله خشکسالی ذهنمان را درگیر خودش کرده بود، به همین دلیل تصمیم گرفتیم یک گزارش( تصاویر هوایی و تصاویر زمینی ) مشترک تهیه کنیم . خصوصا استان مازندران که به لحاظ موقعیت جغرافیایی به نسبت سایر استان ها از میزان بارندگی بیشتری برخوردار است و کمتر کسی تصورش را میکند که با این شرایط اقلیمی با خشکسالی دست و پنجه نرم کند. برای همین در این مورد اطلاعات کسب کردیم . یکی از مهمترین علت هایی که به آن رسیدیم احداث سد های آبی در مسیر رودخانه های اصلی بود، سد هایی که انگار هیچ مطالعه ایی برای احداث آن صورت نگرفته بود. سدهایی که ساخته شدند که آباد کنند و سازه ای برای سیلاب باشند حالا یک سازه بتنی عظیم بیهوده بیش نیستند. این گزارش به علت تعداد سوژه ها و موقعیتهای مختلف در یک پروسه دو هفته ای صورت گرفت. هوای گرم و شرجی و طاقت فرسا در مقابل چیزی که میدیدم مشکل اندکی بود. همه جا در حال خشک شدن بود یا به طور کامل خشک شده بود در واقع کابووس خشکسالی مازندران که دور از انتظار بود، به حقیقت پیوست بود.
نظرات