عکس، ثبت لحظههاست. این جمله کلیشهای، تعریفی بارها شنیدهشده از عکس و عکاسی است؛ اما گاه در پس هر کدام از این لحظات، قصه و روایتی نهفته است؛ روایتی که گاه ماجرای عکس را بازگو میکند و گاه تکنیک یا انگارههای پیدا و پنهان عکس را آشکار میسازد. عکاسان ایسنا در یک ماه اخیر، هفت عکس خود را به عنوان عکسهای منتخب ماه انتخاب کردهاند و حالا در اینجا، تجربیات خود در زمان عکاسی را نقل میکنند.
سنگین ترین آتش سوزی در روز بعد از شب قدر در کارخانه مولدان شیمی در ساعتی پس از اذان صبح آغاز شد. خستگی پوشش مراسم احیای شب قدر در کنار انفجارهای پیاپی و شدت آتش سوزی توان و جرات نزدیک شدن به آتش همانند آتش سوزیهای گذشته را گرفته بود. نبود آب در سر لولههای اصلی آب فشار قوی و وسعت آتش سوزی و عدم پاسخگویی مسئولین پشتیبانی موجب اعلام بحران و اعلام آماده باش به تهران برای ارسال هلیکوپتر شد. جانفشانی نیروهای آتش نشانی و وزش باد در خلاف جهت استقرار مخازن عظیم قابل انفجار، کمک کرد تا پس از چهار ساعت آتش مهار شود.
**********
چند ثانیه بیشتر از زمان بازی نمانده بود که پری پتی، بازیکن تیم بسکتبال شهرداری گرگان با پرتاب سه امتیازی از فاصلهای که کسی انتظارش رو نداشت تیمش را از باخت نجات داد و در مقابل تیم مهرام پیروز شدند. در انتهای بازی، در حالی که پری پتی دائم خوشحالی میکرد، تعقیبش کردم تا عکسی بگیرم که تمام هیجانش را نشان بدهد، وقتی همه در حال خوشحالی دور و برش را گرفته بودند، خم شد و یکی از هم تیمیهایش را بغل کرد و زل زد تو دوربین. احساس کردم که این همون هیجانیه که منتظرش بودم.
**********
روز اول ثبتنام انتخابات ۱۴۰۰، روزی بود شلوغ با فضای جدیدی که وزارت کشور به دلیل کرونا اختصاص داده بود. شلوغی، کرونا و تعداد زیاد مراجعان به وزارت کشور، تصویربرداران و عکاسان را کلافه کرده بود. با آمدن هر داوطلب شناختهشده به ستاد انتخابات، هجوم عکاسان و تصویربرداران و خبرنگارانِ گوشیبهدست برای گرفتن عکس و فیلم، شرایط را سختتر هم میکرد. به همین منوال، دقایق زیادی از روز، در فاصله بسیار نزدیک کنار هم ایستاده بودیم و منتظر ورود یک کاندیدا یا در واقع داوطلب کاندیداتوری! در چنین شرایطی، زمان بسیار تعیینکننده است؛ زمانی که گاه آنقدر اندک است که فرصت عوض کردن لنز دوربین هم پیدا نمیکنیم. زمانی که کمی فضا پیدا کردم، از باقی جمعیت جدا شدم. برای این جابجایی باید مسیری طولانی را طی میکردم و بنابراین ممکن بود به باقی ثبت نام آن کاندیدا نرسم . دویدم تا بتوانم در کمترین زمان به طبقه بالا برسم عکسی متفاوت را از دو جهت داشته باشم و بتوانم لحظهای را ثبت کنم که این حجم زیاد نمایندگان رسانهها و بویژه عکاسان را نشان دهد؛ حجم متراکمی که به دلیل تعبیه مکان نامناسب و محدود از سوی مسئولان وزارت کشور، باعث بازی با جان جوانانی میشد که خود را به خطر انداخته بودند تا این رویداد را ثبت کنند.
**********
عید فطر یکی از مهمترین اعیاد در نزد اقوام عرب خوزستان است و به همین دلیل در روز عید پس از اقامه نماز عید فطر به صورت دستهجمعی به دیدار اقوام و آشنایان میروند تا آئین «معایده» را اجرا کنند. در ایام عید فطر درهای خانه مردم باز میماند و میهمان نیازی به در زدن ندارد و تنها با تکرار کلمه «یاالله» اهل خانه را از آمدن خود آگاه میکند و صاحبخانه و میهمان با گفتن جملاتی مانند «عیدکم مبارک و ایامکم سعیده» عید را به یکدیگر تبریک میگویند. از صبح روز عید فطر دیدوبازدیدها آغاز میشود، ابتدا کوچکترها به سراغ بزرگترها رفته و در مضیف (مکان پذیرایی) گرد هم میآیند و با دست و رو بوسی یک ماه بندگی و روزهداری آنان را تبریک میگویند و به صحبت و خنده و صرف آجیل و شیرینی میپردازند.
**********
چندی پیش خبری در خصوص اثر پاندمی کرونا بر سلامت روان جامعه خوانده بودم که میگفت این ویروس و اثرات اجتماعی آن تا چه اندازه انسانها را غمگینتر و افسردهتر کرده است. در این فکر بودم که چگونه میتوان این اثر اجتماعی را بازنمایی کرد. بهترین نماد برای منظور من شهربازیها بودند. شهربازیِ خاموش و پر از سکوت بهترین نماد این دوران غمانگیز بود. وقتی در شهربازی ارم با این منظره رو به رو شدم ناخوداگاه چند لحظه ای مکث کردم. این صحنه تمام چیزی بود که من از اثرات کرونا در ذهن داشتم. سکوت و افسردگی، بدور از هیجان و شادی!
**********
سالن نمور و تاریک و وسایل خاک گرفته سرویس بهداشتیهای مستهلک. با گشودن سرویس بهداشتی که به عنوان انبار استفاده میشد جامها و افتخارات کشتی مازندران را یکجا در گوشه انبار دیدم. جامهای طلایی که هر کدام برگی از افتخارات کشتی مازندران بود در سرویس بهداشتی مظلومانه تنها در کنار هم قرار گرفته بودند. همانطور که از زوایای مختلف عکاسی میکردم صدای تشویق تماشاچیان کشتی در حین بالا بردن جام یا سرود ملی ایران در گوشم میچرخید و من عزت مخدوش شده کشتی مازندران را در قاب دوربینم ثبت کردم.
**********
نوای دوتار برخاسته از تمام خطه خراسان بزرگ است، از شمالیترین نقطه که اقوام ترکمن ساکناند تا اقوام کرد و کرمانج، تا جنوب شرقیترین مناطق خراسان ساز دوتار در هر منطقه مسلک خودش را دارد، بخشیها، سازگرها، خونیاگران، نوازندگان فولک و اهالی مکتب هنری هرات. هدف من از به تصویر کشیدن این مجموعه، نشان دادن هنر و مسلکی بود که به واسطه گسترده شدن فرهنگ شهرنشینی و مدرنیسم، رو به فراموشی رفته است. ظهور موسیقیهای به اصطلاح عامه پسند یا پاپیولار (POP) کم کم این هنر چند هزار ساله را به حاشیه کشانده است. من این مجموعه را در چهار شهر فاروج، شیروان، مشهد و قوچان عکاسی کردم که چالش اصلی این مجموعه، عدم دسترسی به اساتید بنام این حوزه از موسیقی مقامی بود که عمدتا یا از دنیا رفته بودند یا به دلیل سن بالا و وجود ریسک کرونا، پذیرای افراد متفرقه نبودند. در هر صورت آنچه به تصویر کشیده شد نمونه کوچکی از سازگرها و نوازندگانی بود که در شرایط فعلی به دلیل گذراندن زندگی و معیشت مجبور به ادامه فعالیت بودند.
نظرات