نعمت نعمتی معتقد است: مجموعه داستان "شور و شیرین" اثر ایوب بهرام نیازمند یک ویرایش ساختاری است. انتظار می رود برای چاپهای بعدی آن را به یک ویراستار دلسوز و اهل فن بسپارد تا بر تنِ زبان و لحن داستانها لباس پیراستهای بپوشاند و موجب رغبت بیشتر مخاطب به مطالعه کتاب شود.
به گزارش ايسنا از خوزستان اين منتقد و داستاننويس در معرفی اين مجموعه داستان اظهار داشت: این کتاب دارای 12 داستان کوتاه است به نامهای: بچههای گرما ، بچههای شرجی ـ الختر ـ شور و شیرین ـ ترافیک ـ به خاطر آنها دعا کنید ـ تردید ـ سنگلاخهای انتظار ـ اسباب کشی ـ بختک ـ پیرزن ـ ویترین و جیغهایی که تمام نمیشود.
او ادامه داد: نویسنده مجموعه داستان "شور و شیرین" متولد و ساکن اهواز است که با توجه به علاقه وافرش به داستاننویسی کتاب را با 12 داستان کوتاه ـ با هزینه شخصی ـ به چاپ رسانده است.
نعمتی بيان كرد: ایوب بهرام خود را مقید به رعایت عناصر داستانی نکرده بلکه با استفاده از جملات ساده بازیهای رایج در خوزستان به ویژه روستاهای باغملک از توابع خوزستان و آداب و رسوم گوناگون را دستمای ای برای برخی از داستانهایش قرار داده است: «هار هارهارونکی، هار هار هارونکی. اینها جملههایی بودند که بچههای ده فریاد میزدند و به دنبال پیر مردی گوژپشت در میان کوچههای ده میدویدند. پیر مرد شمایل عجیبی داشت.گوژپشت، دو کفش پلاستیکی که شاخ او شده بود و شلوار پاره پاره و مملو از آرد. در سالهایی که خشکسالی بود و مردم از همه چیز نا امید میشدند، حتی دعا، پیر مردی دست به کار میشد. لباس مبدل میپوشید و خود را گوژپشت کرده به در خانهها می رفت و طلب آرد میکرد و مردم که او را نماد خشکسالی میدانستند آب و آرد بر سر او میریختند و او را تحقیر میکردند و از در خانه خود میراندند. ولی پیر مرداز این تحقیرها ناراحت نمیشد چون دلخوش به باران بود. معمولا بعد از هار هار هارونکی باران می بارید. (بخشی از داستان کوتاه " به خاطر آنها دعا کنید" از کتاب شور و شیرین).
وی افزود: یا در داستان "الختر " که جنبههای توصیفی زیبایی از طبیعت منطقه باغملک را به تصویر میکشد بازی "الختر" میشود درونمایه داستان تا بتواند علاوه بر پرداختن به بازیهای بومی، حرفهای ناب و در خور اعتنایی را به خواننده منتقل نماید:« خنکای بهار هر جنبندهای را به وجد میآورد. صدای گنجشکان که در بین شاخههای انار یک دیگر را دنبال میکردند و قورباغهها که در جوی آب شیرجه میزدند نوید یک روز خوب را میداد. کوه بیکسی مانند همیشه لخت از هر گونه سبزه و درخت بینیازِ بینیاز ولی زیبا.» (بخشی از داستان الختر).
نعمتی گفت: یا در جایی دیگر از همان داستان به باورها و عقاید عشایر اشاره دارد که در این مورد موفق عمل کرده است:« چند بار اهالی ده به او گفتند بیا قطعه زمینی به تو بدهیم و تو هم مانند ما سر زمین کار کن اما او قبول نکرد چون عشایری اعتقاد دارد زمین وابستگی میآورد انسان را از دل کندن و بریدن وامیدارد. عشایر ماندنی نیست. شوق رفتن دارد. او گم کردهای دارد که در پی آن است اما زنجیر است و پایبند میکند.»
او خاطرنشان كرد: ایوب بهرام نگاهش به داستان و موضوعهای آن را در بخشی از مقدمه کتابش این گونه آورده است:« شخصیتهای داستان من همه سایههایی هستند که به دنبال همه ماها میتوانند کشیده شوند. شخصیتهایی که هویت دارند و واقعیت. فقط کافی است که ما چشمانمان را باز کنیم تا این سایههای سرگردان خود را بر روی زمین، خواه اسفالت یا خاکی، خواه دیوار سنگ فرش یا کاه گلی ببینیم.»
اين منتقد ادامه داد: علاوه بر پرداختن به موارد بومی و آداب و سنن، "نداشتن"های انسان را در داستان "تردید" نشان میدهد؛ جوری که خواننده با شخصیت داستان همزاد پنداری میکند. یا در داستان "شور و شیرین" دو نوجوان میزنند به انبار انگور "کل مرتضی" تا به قول ایوب بهرام "داد خود را از ارباب بیانصاف ـ کل مرتضی ـ بستانند":« صبح صدای پچ پچ در حیاط و لوله انداخت. کل مرتضی یک هو از اتاق بیرون زد. به طرف انبار انگوری دوید. دو لنگه در باز بود. سبدهای خرد شده، انگورهای له شده... .»
به باور نعمتی: ایوب بهرام جملات ساده را جایگزین بازیهای لفظی و به کار بردن کلمات دهن پر کن کرده است.اما لازم است با تاکید و به جد بگویم که استفاده از جملات ساده با "سادهنویسی" تفاوت فاحش دارد و به رغم تصور بعضی افراد سادهنویسی کار چندان سادهای نیست بلکه مهارت میخواهد و تجربه در نوشتن.
گفتنی آن كه مجموعه داستان "شور و شیرین" را انتشارات معتبر (وابسته به موسسه فرهنگی هنری آداب) در 1000 نسخه در سال جاری با قيمت 2000 تومان منتشر كرده است.
نظرات