• یکشنبه / ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲ / ۱۳:۳۰
  • دسته‌بندی: فارس
  • کد خبر: fars-24913

به بهانه 15 اردیبهشت، روز شیراز؛

گويش شيرازي را بهتر بشناسيم

گويش شيرازي را بهتر بشناسيم

گويش يا لهجه شيرازي، يكي از شيرين‌ترين لهجه‌هاي رايج در ايران به‌شمار مي‌رود، لهجه‌اي كه گاه برخي به‌دليل ندانستن كامل آن، تنها به‌وقت طنز به‌كارش مي‌برند اما اين گويش آنقدر شيرين است كه شنيدن آن هيچگاه شنونده را خسته نمي‌كند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) منطقه فارس، اطلاع داشتن از گويش‌ها و لهجه‌هاي مختلف ايراني، با توجه به اينكه در سراسر كشور لهجه‌هاي زيبا و شنيدني بسيار داريم، خالي از لطف نبوده و نيست، مضاف براينكه بايد تفاوتي اصولي و اساسي بين گويش و لهجه و زبان قايل بود.

اما لهجه يا گويش شيرازي كه خود داراي چند شاخه است، در زمان آل بویه تا دوره قاجار یک گونه بود، همانكه هم اکنون به نام شیرازی اصیل شناخته می‌شود. اما در شیراز به شیرازی میانه می‌گویند شیرازی، به شیرازی پودنکی می‌گویند شیرازی غلیظ و به شیرازی قصردشتی می‌گویند شیرازی شهری.

با اینکه تمامی لهجه‌های شیرازی از یک لهجه یعنی لهجه اصیل سرچشمه می‌گیرند، اما اصلاحاتی که در لهجه‌های منشعب وجود دارد گاهی باعث می‌شود که این تصور حاصل شود که این لهجه‌ها از ریشه با هم متفاوتند.

علت اصلی این تفاوت بر می‌گردد به ساختار جمعیتی شیراز. در شیرازی عامیانه به علت اینکه ارتباط با دیگر نقاط بیشتر بوده، خیلی از واژه‌های انگلیسی یا عربی به آن وارد شده. مثلاً (ببه) به معنی عزیزم، فرزندم، جیگر، از واژه(Babe) یا واژه (سی) به معنای ببین (See) گرفته شده است.

 البته به شهادت بسیاری از متون ادبی، مثل تعداد زیادی از اشعار حافظ و سعدی در قرون شش و هشت هجری، ریشه عبارت "سی"، عبارت"سیل" یا "سیر" و به معنی "نظر کردن" و "منظره دیدن" و "گشتن و سفر کردن" است و ارتباط بین واژه"سی" با "see"  انگلیسی بیشتر تشابه لفظی است و اصالت آن در هیچ جا و هیچ سندی دیده نمی‌شود.

کما اینکه هنوز هم بسیاری از سالمندان شیرازی از عبارت "سیل" به جای "سی" استفاده میکنند و مشهود ترین آن عبارت " سیل کن، سیل کن" به معنی "نگاه کن، نگاه کن" است که عبارتی اخباری همراه با هشدار و تعجب است، که در سایر گوی‌شها به عبارت" سی کن سی کن" یا " س کن س کن" در آمده است.

اما برعکس به علت مهاجرت عده‌ای از کلواری‌ها به پودنک، کسانی که خود را ارادتمند (کلوار نبی) یکی از پیامبران ایران باستان و فرزندان حاج الیاس می‌دانند، و تنها کسانی هم هستند که هم اکنون در ایران به همان زبان اصیل فارسی - زبان به کاربرده شده در شاهنامه گویشی شبیه به اهالی سیوند صحبت می‌کنند. باعث شده تا در لهجه شیرازی پودنکی واژه غریبی وجود نداشته باشد.

در لهجه شیرازی قصردشتی به علت بسته بودن منطقه و نبود روابط و مهاجرت، واژه‌های جدیدی تولید شده که هیچ ریشه‌ای در جایی ندارند. که بسیاری از آن واژه‌ها این روزها رونق کوچه و بازار شیراز است.

مهمترین ویژگی لهجه شیرازی اضافه کردن "و" به‌دنبال نام‌هاست که به عنوان حرف تعریف (معرفه) به‌کار می‌رود و نقش آن همانند the  در زبان انگلیسی است.

واژه‌هايي مانند : "کتابو" به معنی کتابی که می‌شناسیم یا "دخترو" به معنی دختری که می‌شناسیم. به همین دلیل برای اشیا یا اشخاص واحد این موضوع کاربرد ندارد؛ چنانکه اصطلاح "حافظو" یا "سعدیو" یا "فلکه گازو"، که برخی به مزاح مطرح می کنند، را شیرازیان هیچگاه به کار نمی‌برند.

البته استثنئاتی نیز در این خصوص وجود دارد، همانند "سمنو" که در شیراز به‌ویژه در میان افراد مسن و سالمند، " سمنی " تلفظ می‌شود. علت آن این است که (و) که به آخر اسامی اضافه می‌شود درواقع برای مصغر شدن کلمه است و چون به اعتقاد مردم شیراز سمنو(سمنی)، مهر فاطمه زهرا(س) است، استثنائا به این کلمه (و)اضافه نمی کنند و به آن سمنی گفته می‌شود.

تفاوت اصطلاحات در لهجه‌های مختلف شیرازی :

جمله پرسشی

جمله- برای چه چیزی؟

شیرازی میانه: بری چی چی؟Barey chi chi

شیرازی پودنکی : سی چی چی؟Si chi chi

شیرازی قصردشتی:بری چی؟ Vase chi

شیرازی میرزایی‌ها: کاکا بری چیو؟  Kaka vase chiu

کلمه

کلمه – ببین .

عمومی: بیبین ( Bibin )

میانه: سی‌کو ( Seyko )

پودنکی: هیکو - هِکو ( Heyko - Heko )

قصردشتی: نیگا  ( Niga )

جمله

نوع بیان یک جمله عادی:

جمله - خودش آمد و به من گفت دوستت دارم.

میانه: خودش اومد بم گف دوست دارم . ( Khodesh umad bem gof duset daram )

پودنکی: خوش اوم-ِ اَمو گو دوست داروم . ( Khodish ume amo go duset darom )

قصردشتی: خوش اومه ازم گفت دوست دارم . ( Khodish umad az man goft duset darom )

جمله اشاره‌ای

نوع بیان یک جمله اشاره‌ای:

جمله - نانوایی کجاست؟

میانه: نونوُیی کجان؟  ( ?Nunvoyi kojan )

پودنکی: نون وی کوجونه؟

قصردشتی: ای ورا نون وُیی کجان؟  ( ?i vara Nunvoyi kojan )

تفاوت با زبان رسمی

با وجودی که گویش شیرازی پیوسته رنگ زبان رسمی مملکت رابه خود می‌گیرد، هنوز هم این لهجه با لهجه رسمی تفاوت‌هایی دارد و هنوز هم پاره‌ای واژه‌ها، اصطلاحات و ترکیب‌هایی در این لهجه به گوش می‌رسد که برای غیر شیرازی بیگانه‌است. بسیاری از واژه‌هایی که در گویش شیرازی کاربرد دارند، دقیقاً با همان تلفظ و معنی معمول در شیراز در فرهنگ‌های معتبر ضبط شده ‌است و نشانه درستی این گونه واژه‌ها به شمار مي‌رود.

در لهجه شیرازی تکیه بر حسب نوع کلمه روی هجاهای فارسی مختلف است یعنی با تغییر محلی تکیه معنا تغییر می‌کند.

البته این موضوع خاص لهجه شیرازی نیست و زبان فارسی را شامل می‌شود برای مثال : آقو با a کوتاه به معنی پدر و آقو باaa کشیده به معنای آخوند یا یک سید است. اصل کلی و عمومی در این گویش تلفظ هر چه ساده تر کلمات است به نحوی که عادت زبانی شیرازی‌ها ایجاب می‌کند. بنابراین اگر ما تمام اسامی، افعال، قیود و .... این لهجه را بررسی کنیم، می‌بینیم ضمن این که درهر یک از این مقوله‌ها ساختار ثابتی دنبال می‌شود، هر جا عادت زبانی شیرازی‌ها ایجاب کرده، از آن ساختار ثابت عدول شده ‌است.

واژه نامه

آرمه (ویار)، ال بوخارا (آلو بخارا)، آمخته (عادت کرده)، اِراض کردن (هول کردن)، باد کردن (تکبر به خرج دادن)، ببه (محبوب، عزیز، معمولاً برای فرزند گفته می شود)، بُقُرنه (حلقوم)، پالون سُویده (حیله گر و مکار)، تاتی کردن (راه رفتن ابتدایی بچه‌ها)، جار (بانگ و فریاد)، جَر (دعوا و کشمکش)، چَپَری (فوری- سریع)، هسین (گلدان سفالی)، حال اومدن (چاق شدن)، خاکشیر مزاج (با همه کس سازگاری دارد)، خزوک (سوسک به طور عام هر نوع سوسک، مثلاً سوسک حمام کدو نامیده می‌شود و یا سوسك درختي، خزوک چسو گفته می‌شود)، کل پوک (مارمولک)، ریشمیز (موریانه)، داچی (داداش)، دُب (لجباز)، رِچ (ردیف)، رنج (کوچک)، زلیبی ( زولبیا)، زِنِش (جربزه، جوهر)، سُپ (گونه)، سرقدم رفتن (اسهال داشتن)، شافتک (سوت)، شِوِر (شل و ول)، صبو صب  (صبح فردا)، گاه (زود)، ضَفت کردن - پنوم (پنهان کردن)، عزّوجز (التماس)، عزیز تِرانی (بچه لوس و ننر و یکی یکدانه)، غول (جای گود- برای چاه، استخر و حوض یا آبگیر به کار می رود)، غنچه دوسی (لقب برای زنان نزدیک است، مثلا خواهر شوهری که ازدواج نکرده است، همچنین کلماتی مانند بهار دوسی، گل دوسی، یاسمن دوسی، خانم دوسی نیز در گذشته بسیار شنیده می شود)، فَلّی (فله‌ای، بی نظم- درهم)، قُرتِراق (رعد و برق)، تشه برق ( رعد و برق، آذرخش)، گاسَم (شاید)، گِل غلته (روی زمین غلتیدن)، لُبَّک (بسیار چاق، تپل)، لِبدی (دست و پا چلفتی ، بد لباس، بدترکیب و بی بندوبار)، مُچنه (مچاله)، مُنج ( مشت، به‌اندازه يك مشت)، نغّه (گریه بهانه جویانه کودکان)، پتی (برهنه ، لخت)، اُرسی (کفش)،  كتو خونه(مكتب‌خانه)، دسّک (دست‌زدن، دفتر بزرگ)، دمِ رُو ، روُدار (پشت سر هم ،پیوسته)، دَلّی (سطل)، جَلد (سریع) و .......

لهجه شیرازی گاهی طنز آلود و شیرینی خاصی دارد مثلا :

میگمش راسش بُوگو دوسم می داری؟ میگه وُی نه.

میگمش اگر باخوام پا پیش می ذاری؟ میگه وُی نه

میگمش قول و قرار به کس نداری؟ میگه وُی نه

میگمش نه پس بیام به خواسگاری؟ میگه وُی ها

ضرب المثل

شیراز یکی از شهرهایی است که به علت لطافت طبع و نکته سنجی ضرب المثل، کنایه و استعاره در محاوره بین افراد به وفور دیده می‌شود و همین عوامل هستند که لفظ را شیرین و شنونده را بیزار نمی کند. گاه انسان پیرمرد و پیرزنانی را می‌بیند که دلش می‌خواهد ساعت‌ها پای صحبت آنان بنشیند و از دریای مثل‌ها و متل‌های آنان استفاده کند و خسته هم نشود.

اُرسی پَسَک پیشک ندار/ رسیده به کفش پاشنه دار/

چه کنم به کار کردگار؟/ خدا دونه خجیجه/ رسیده به ئی دریجه (طعنه به آدم تازه به دوران رسیده ای که کم ظرفیت است)

بنا به استخاره شد، تز بی ی آقُ پاره شد (کسی که به دلیل ظاهراً موجهی از کاری که از او خواسته شده سرباز زند)

پاش سریده (عاشق شده)

ترتیزک کاشتم قَتُقِ نونم بشه، نَم دُنُسّم قاتل جونم میشه (از کسی که به گردنش حق داشتم و منتظر خیر بودم زیان دیدم)

جود بازی در وردن (خسیس بازی در آوردن)

چونَش چُیده (جرأت ندارد)

حیا رِ خورده آبِ رو رِ قی کرده (شرم و آبرو را کنار گذاشته)

دوره میر جلاله، یه زن دو شوور حلاله (این کنایه در مورد زنی است که هر یک از فاسق هایش را در جاها و موقعیت‌های مختلف شوهر خود معرفی می کند)

روغن ریخته رِ نذر شاه چراغ می کنه (چیزی را می بخشد که از ارزش افتاده است)

زَنگُلی پُی تابوت (فرزند مرد پیر)

سوادش پورمک زده (نظیر: سوادش نم کشیده)

شپش از دسّش نمی یفته (خیلی خسیس و ممسک است)

عامو نادی اسم خودته به ما نهادی؟ (آنچه را به ما نسبت دادی لایق خودت است)

قِر که بالُی قِر که پنا بر خدا/ قِر بی بی چِندر که پنا بر خدا (طعنه زدن پا به سن گذاشته ای که بیش از حد انتظار به قر و فر خود می پردازد)

کاشکی بارِش رفته بودی (بار رفتن= مرده به دنیا آمدن، نفرین است)

گُل هُم هُم (چیز کمیاب)

مولچه چی چی یه که کله پاچَش چی چی باشه؟! (وقتی کسی از چیزی کم ارزش انتظار زیادی داشته باشد)

نوکری که داشتی بندره/ از گشنگی سلندره (من نوکر تو نیستم، به من فرمان نده)

هم نذر حسین، هم شوم شوُ بچا (با یک تیر دو نشان زدن)

سورولو (وقتی که کسی می خواهد به کسی دیگر بگوید:حالا دیدی؟)

شعر شیرازی

شعری عامیانه به لهجه شیرازی در موضوع مادر.

او که هر جُو مـن باشم پشت و پنــــــامه، ننه مه             او که عشقش تــــو دلُم قـــدّ خـــــــدامه، ننمه

او که اَی باکیـــم بشــــــه قـــــرار و آروم نداره                 میشینه بالوی ســـــــرُم، فکـــــــــر دوامه، ننه مه

او که من هر چی بخوام واسم تدارک می بینه                نَمی پُرسَتــــــم ازُم، بَــــرِی کجـــــــــامه، ننه مه

او که هر موقع نگاهُم می کنــــــــه با یی نظر                 می خونه هــــر بد و خـــــوبــــــی تو نگامه، ننه مه

او که اَی دیر بُکُنــم اَی همه نصف شب بشه                  می شینه گوشــــه ی اتاق و چیش برامه، ننه مه

او که اَی از رو جــــــوونی به او پرخاش بکنم                   اِنگـو که تشنه ی حـــــــــــــرف نابجامه، ننه مه

او که با همـــــه ی بدیم ازُم شکــــایت نداره                   به کسی نَمیگــــــه که محتــــاج وفامه، ننه مه

او که مـن تو زندگیم هر چـی دارم از او دارم                    بخدا بعــــد خــــــــدا او هــــم خدامه، ننه مه

 

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۴۰۳-۰۱-۳۰ ۰۳:۲۸

لپیدن به معنای دو لپی خوردن، با اشتها خوردن. مثلا به طعنه میگویند فلانی آش شیرازی دوست نداره، فقط دولپی میخوره یا اصلا رو زبونش بند نمیاد.

avatar
۱۴۰۳-۰۱-۳۰ ۰۳:۴۰

لپ lop به معنی محفظه دهانی دو طرف صورت که غذا را هنگام جویدن در خود راه میدهد. لپیدن lopidan به معنای تند و با اشتها خوردن یا در حد بلعیدن بجای خوردن است. دو لپی خوردن نیز به همین معنی است.