به گزارش ایسنا، 29 بهمن چهل و دومین سالگرد تشکیل حزب جمهوری اسلامی درست یه هفته بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران است.
حزبی که از سوی شهید سیدمحمد حسینی بهشتی، شهید محمدجواد باهنر، سیدعلی خامنهای، مرحوم علی اکبر هاشمی رفسنجانی و مرحوم عبدالکریم موسوی اردبیلی تشکیل شد.
یک استدلال و دریافت مجوز
نظرات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران درباره مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور در قبل و بعد از انقلاب اسلامی بنا بر بینش و مصلحت اندیشی های پدرانه ایشان گاه تفاوت معناداری داشت. عینی ترین مصداق این تفاوت در موافقت و مخالفت با تشکیل حزب جمهوری اسلامی تبلور یافت.
براساس مطلبی که در کتاب راست قامتان جاودانه تاریخ اسلام درباره چرایی تشکیل حزب در ایرانِ پسا انقلاب به چاپ رسید، آمده است: پس از پیروزی انقلاب اسلامی ضرورت ایجاد تشکیلات و به وجود آمدن نوعی انسجام و هماهنگی درونی میان نیروهای سیاسی و مبارز مذهبی، از اموری بود که بعد از شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران توسط قوای روس و انگلیس خصوصا بعد از کودتای ۲۸ مرداد 1332 و سرنگونی دولت قانونی دکتر محمد مصدق، ذهن بعضی فعالان سیاسی متدین را بهخود مشغول کرد. این اندیشه در میان تنی چند از روحانی هایی که از سال مهر ۱۳۴۱ با نهضت امام همفکر و همراه شده بودند، اهمیت بیشتری یافت به خصوص از سال ۱۳۵۶ که اوضاع سیاس کشور به سرعت در حال تحول بود، قوت گرفت.
مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز در خاطرات خود از اولین موضع گیری امام امت درباره تحزب گفت: «درباره مخالفت امام با تشکیل حزب باید بگویم زمانی که ایشان در نجف بودند، ما پیشنهاد تحزب را به واسطه آقای طاهری خرم آبادی به ایشان دادیم و امام مخالفت کردند.»
چند سال بعد و در دوره اقامت امام در پاریس، بار دیگر درخواست تشکیل حزب مطرح می شود و این بار آیت الله شهید مرتضی مطهری مامور انتقال این خواستهِ انقلابیون به امام امت می شود اما این بار هم امام با درخواست تشکیل حزب مخالفت می کنند.
به گفته مرحوم هاشمی رفسنجانی، استدلال امام خمینی در مخالفت با تشکیل حزب از سوی نیروهای انقلاب در زمان حیات پهلوی این بود که «اگر شما حزب تشکیل بدهید، رژیم همه را شناسایی و منهدم می کند.» در کتاب امام خمینی به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانی آمده است: «بعدها از ایشان شنیدیم که اگر تحزب داشتید، خیلی زود لو می رفتید و متلاشی می شدید.»
اما با پایان دوره 14 ساله تبعید امام امت و بازگشت ایشان به وطن و تشکیل کابینه دولت موقت با برخورداری از کادر مدیریتی جبهه ملی و نهضت آزادی، یاران انقلاب بار دیگر پیشنهاد تشکیل حزبی متشکل از نیروهای انقلاب را با امام امت مطرح کردند و واکنش ایشان اما متفاوت از گذشته بود.
مرحوم هاشمی رفسنجانی در شرح این مسئله در خاطراتش نوشت: وقتی امام به ایران آمدند و بعد از تشکیل دولت موقت، من خدمت ایشان رفتم، بحث تحزب را با ایشان شروع کردم و گفتم: دیدید که نهضت آزادی با تحزب نیم بند خود، دولت را تشکیل داد و نیروهای خط امامی هیچ تشکلی ندارند؟ ایشان کمی فکر کردند و قبول کردند. گفتم خوب است با تأیید شما این کار را شروع کنیم. ایشان در جواب من گفتند: «حزب یک موجود تدریجی است. الان که شما هستید، مطمئن هستم. اما چه می دانم که دو سال دیگر، چه اتفاقی می افتد و چه کسانی حزب را اداره می کنند؟ بنابراین، من نمی توانم موجودی را که هر روز ممکن است عوض شود، تأیید کنم.»
ایشان ادامه داد: بعداً هم حرف دیگری درباره تحزب از امام شنیدم که گفتند: «در تاریخ ایران احزاب خیلی تأثیرگذار نبودند و ما خیری از احزاب در ایران ندیدیم.» این هم جزو حرفهای ایشان بود. گفتند: «انسانهایی که به حزب می آیند سیاسی هستند و دنبال سیاسی کاری می روند.» برای ایشان خیلی گوارا نبود که ما این کارها را بکنیم. نکته دیگری که درباره تحزب از ایشان شنیدیم، این بود که «حزب به هر حال، بخشی از جامعه را با خود دارد و افرادی که باید حالت پدری و تأثیر گذاری بر کل جامعه داشته باشند، نباید رقیب بخشهای دیگر جامعه بشوند.» ولی وقتی استدلالم را درباره تشکیل دولت موقت گفتم که ما به خاطر نداشتن تشکیلات، نتوانستیم با استفاده از نیروهای خالصی که ایشان می شناختند دولت تشکیل بدهیم، پذیرفتند.
مرحوم هاشمی رفسنجانی یادآور شد: من از طرف رفقا مأمور شده بودم که با امام بحث جدّی کنم. بعد از چند دقیقه ای که صحبت کردیم؛ پذیرفتند و گفتند: «بروید تشکیل بدهید.» بعدا هم به صور مختلف تأیید کردند و حتی پول دادند و بالاتر از اینها، اجازه فرمودند سهم امام برای هزینه های فرهنگی و تربیتی حزب صرف شود.»
بیانیه تاسیس
حزب جمهوری اسلامی با انتشار بیانیهای در روز یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۵۷ در روزنامه کیهان اعلام موجودیت کرد.
شورای مرکزی حزب با 30 عضو از جمله سیدمحمد حسینی بهشتی، محمدجواد باهنر، سیدعلی خامنهای، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، عبدالکریم موسوی اردبیلی، سیدحسن آیت، اسدالله بادامچیان، عبدالله جاسبی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی، حبیب الله عسگراولادی، سیدمحمود کاشانی، مهدی عراقی و علی درخشان با دبیرکلی سیدمحمد حسینی بهشتی تشکیل شد و اساسنامه آن در ۴۴ ماده و پنج تبصره در اولین کنگره حزب به تصویب شورای مرکزی رسید.
ارکان حزب مشتمل بود بر عضو، حوزه، واحد آمادگی، شورای بخش و شهرستان و استان، هیات اجرایی، شورای مرکزی، شورای داوری، شورای ایدئولوژی، شورای افتا و کنگره بود. شورای مرکزی مسؤولیت برنامهریزی حزب را برعهده داشت. وظیفه شورای ایدئولوژی و افتا نیز نظارت بر مشی حزب و بررسی و تصمیمگیری در خصوص مصوبات شورای مرکزی بود. کنگره حزب نیز تصویب و ایجاد هرگونه تغییر در اساسنامه، انتخاب اعضای شورای مرکزی و شورای داوری و بررسی عملکرد حزب را برعهده داشت.
مشروح بیانیه تاسیس حزب جمهوری اسلامی به این شرح بود:
گامهای نخستین را برداشتهایم، حصار بزرگ را شکستهایم، اکنون نوبت آن فرا رسیده است که دومین و دشوارترین بخش مبارزه خود را آغاز کنیم: مبارزه با ضدانقلاب، مبارزه با توطئهها، حراست از پایگاههای گشودهشده و گشودن پایگاههای فتحنشده، زنده نگاهداشتن امید و اطمینان در مردمی که پس از دورانی طولانی، طعم پیروزی را میچشند، تداوم بخشیدن به حرکت، حرکت به سوی جامعه توحیدی، جامعهای آباد و آزاد که در آن خودکامگی و ستم، تبعیض و استضعاف و استعباد نیست، و انسان به درستی و فقط «بنده خدا» است.
در صد سال اخیر، ملت مسلمان ایران قهرمانیهایی داشته است و پیروزیهایی، همه در پرتوی روح انقلابی اسلام... و نیز شکستها و ناکامیهایی، و همه بر اثر غفلتها و آسانگیریها. این تجربهای است که ما باید از آن درس بیاموزیم. رهآورد انقلاب کنونی ما، این پیروزی بزرگ، در معرض تهدید همان خطرهایی است که در گذشته محصول کوششها، فداکاریها، خونها و خشمهای ما را به غارت برده است.
جنبش و پیروزی کنونی ایران پدیدهای کمنظیر و کمسابقه است، آن را با هیچیک از مبارزات گذشته این ملت نمیتوان مقایسه کرد، واقعه عظیمی است که در قالب تحلیلهای فلسفی و سیاسی رایج پیشساخته نمیگنجد. در این همه جای تردید نیست... لیکن به همین نسبت، به هدر رفتن دستاوردهای آن نیز خسارتآمیزتر و کمرشکنتر خواهند بود. این دغدغه باید ما را به کار و تلاشی پیگیر و سکونناپذیر دعوت کند و از هر آسایش غفلتآمیزی مانع گردد.
ایجاد تشکیلاتی نیرومند و سامان دادن به نیروهای فعال و ایجاد انسجام و انضباطی آهنین است که میتواند حرکت انقلابی ملت را به درستی تداوم بخشد و جنبش را از خطر انهدام و دستاوردهای آن را از خطر غارت دشمن مصون بدارد. روزی که گردونه همیشه پوینده مبارزه ملت در خط یک تشکیلات و سازماندهی درست و استوار بیفتد، دیگر اطمینان باید داشت که جرثومههای ضدانقلاب نمیتوانند به آن نزدیک شوند و آن را تهدید کنند.
ما این واقعیت انکارناپذیر را مدتهاست با همه وجود لمس میکنیم. سامان دادن به نیروهای پراکنده جنبش را فریضهای بزرگ و اسلامی میدانیم. اگر در طول چند سال گذشته، رخدادهای لحظه به لحظه و مسئولیتهای فوری و فوتی، امکان یک اقدام گسترده را در این زمینه به ما نداده است، امروز ما هیچ مسئولیت و تکلیفی را برای خود از این فوریتر و فوتیتر نمیدانیم. ماننده همه ناظران منصف، معتقدیم که مردم مسلمان در این انقلاب نیز مانند انقلابهای گذشته، نیروی اصلی و عمده انقلاب ایراناند، و باور اسلامی و احساس تکلیف الهی، عمدهترین و اصلیترین انگیزه آن... با این تشخیص و این تحلیل، تاسیس «حزب جمهوری اسلامی» را در جهت هدفهای اعلامشده از سوی رهبر جنبش، امام خمینی، اعلام میکنیم و همه کسانی را که در این باور و این انگیزه و این هدفها با ما شریکاند، به همکاری فرا میخوانیم.
داوطلبان عضویت در تهران از روز سهشنبه، یکم اسفند ماه 1357 همهروزه از ساعت ۸ تا ۱۳ و ۱۶ تا ۲۰ به دفتر موقت حزب در ساختمان کانون توحید واقع در خیابان پرچم، میدان کِندی برای ثبتنام مراجعه فرمایند.
پس از انتشار بیانیه، برگه درخواست عضویت به همراه اساسنامه و مرامنامه حزب بین متقاضیان پخش شد و عضوگیری حزب آغاز شد. بهگفته گردانندگان حزب در روز اول ثبتنام بیش از 80 هزار نفر برای عضویت به مراکز حزب در سراسر کشور مراجعه کردند. شهد محمدجواد باهنر 100 روز پس از تأسیس حزب، مواضع آن را در مسائل سیاسی، اعتقادی، اقتصادی و فرهنگی تشریح و تعداد اعضای حزب تا آن روز را دو میلیون نفر اعلام کرد.
مرتضی نبوی عضو دفتر نخست وزیری دولت موقت با اشاره به نگاه مردم به عضویت در حزب جمهوری اسلامی گفت: مردم بهدلیل نام حزب ابتدا تصور میکردند که هر کس به جمهوری اسلامی اعتقاد دارد باید عضو حزب شود به همین دلیل از عضویت در حزب استقبال خوبی کردند و از همه گروهها تعداد زیادی آمدند و ثبتنام کردند و سپس در دفتر مرکزی حزب در چهارراه سرچشمه مشغول انجام مصاحبه و گزینش از میان کسانی بودیم که ثبت نام کردند.
به اعتقاد محمد هاشمی یک علت دیگر استقبال بالای مردم از حزب جمهوری اسلامی اقدام اطرافیان آیتالله محمدکاظم شریعتمداری در حمایت از تاسیس حزب خلق مسلمان در اسفند 1357 بود. «در جامعه این گونه تلقی شد که حزب جمهوری اسلامی وابسته به امام است و حزب خلق مسلمان منسوب به آیتالله شریعتمداری است و این تقابل در جامعه به وجود آمد و استقبال از حزب جمهوری اسلامی بالا رفت.
فاجعه انفجار دفتر حزب
فاجعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی موجب شهادت آیت الله سیدمحمد بهشتی دبیرکل حزب و 72 تن از یاران رده اول انقلاب در هفتم تیر 1360 شد.
امام امت دو روز بعد در پیامی به مردم کشور و خانواده شهدای هفتم تیر بیان کردند: «إنا لله و إنا إلیه راجعون، ملتی که برای اقامه عدل اسلامی و اجرای احکام قرآن مجید و کوتاه کردن دست جنایتکاران ابرقدرت و زیستن با استقلال و آزادی قیام نموده است، خود را برای شهادت و شهید دادن آماده نموده است و به خود باکی راه نمی دهد که دست جنایت ابرقدرتها از آستین مشتی جنایتکار حرف های بیرون آید و بهترین فرزندان راستین او را به شهادت رساند. مگر شهادت ارثی نیست که از موالیان ما که حیات را عقیده و جهاد می دانستند و در راه مکتب پر افتخار اسلام با خون خود و جوانان عزیز خود از آن پاسداری می کردند به ملت شهیدپرور ما رسیده است؟ مگر عزت و شرف و ارزشهای انسانی، گوهرهای گرانبهایی نیستند که اسلاف صالح این مکتب، عمر خود و یاران خود را در راه حراست و نگهبانی از آن وقف نمودند؟»
ایشان ادامه دادند: «مگر ما پیروان پاکان سرباخته در راه هدف نیستیم که از شهادت عزیزان خود به دل تردیدی راه دهیم؟ مگر دشمن قدرت آن دارد که با جنایت خود مکارم و ارزشهای انسانی شهیدان عزیز ما را از آنان سلب کند؟ مگر دشمن های فضیلت می توانند جز این خرقه خاکی را از دوستان خدا و عاشقان حقیقت بگیرند؟ بگذار این ددمنشان که جز به «من» و «ما» های خود نمی اندیشند و یأکلون کما تأکل الانعام عاشقان راه حق را از بند طبیعت رهانده و به فضای آزاد جوار معشوق برسانند.»
امام خمینی (ره) ادامه دادند: «ننگ تان باد ای تفاله های شیطان، و عارتان باد ای خودفروختگان به جنایتکاران بین المللی که در سوراخ ها خزیده و در مقابل ملتی که در برابر ابرقدرتها برخاسته است، به خرابکاری های جاهلانه پرداخته اید. عیب بزرگ شما و هوادارانتان آن است که نه از اسلام و قدرت معنوی آن و نه از ملت مسلمان و انگیزه فداکاری او اطلاعی دارید. شما ملتی را که برای سقوط رژیم پلید پهلوی و رها شدن از اسارت شیطان بزرگ ده ها جوان عزیز خود را فدا کرد و با شجاعت بیمانند ایستاد و خم به ابرو نیاورد، نشناخته اید. شما ملتی را که معلولانشان در تخت های بیمارستانها آرزوی شهادت می کنند و یاران را به شهادت دعوت می کنند، نشناخته اید.»
رهبر فقید انقلاب اسلامی تصریح کرد: «شما کوردلان با آنکه دیده اید با شهادت رساندن شخصیت های بزرگ صفوف فداکاران در راه اسلام فشرده تر و عزم آنان مصمم تر می شود، می خواهید با به شهادت رساندن عزیزان ما این ملت فداکار را از صحنه بیرون کنید. شما تا توانسته اید به فرزندان اسلام چون شهید بهشتی و شهدای عزیز مجلس و کابینه با حربه ناسزا و تهمت های ناجوانمردانه حمله کردید که آنها را از ملت جدا کنید، و اکنون که آن حربه از کار افتاد و کوس رسوایی همه تان بر سر بازارها زده شد، در سوراخها خزیده و دست به جنایاتی ابلهانه زده اید که به خیال خام خود ملت شهیدپرور و فداکار را با این اعمال وحشیانه بترسانید، و نمی دانید که در قاموس شهادت واژه وحشت نیست. اکنون اسلام به این شهیدان و شهیدپروران افتخار می کند و با سرافرازی همه مردم را دعوت به پایداری می نماید، و ما مصمم هستیم که روزی رخش ببینیم و این جان که از اوست تسلیم وی کنیم.»
بنیانگذار جمهوری اسلای ایران یادآور شدند: «مملت ایران در این فاجعه بزرگ 72 تن بیگناه به عدد شهدای کربلا از دست داد. ملت ایران سرافراز است که مردانی را به جامعه تقدیم می کند که خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمین کرده بودند و دشمنان خلق گروهی را شهید نمودند که برای مشورت در مصالح کشور گرد هم آمده بودند. ملت عزیز، این کوردلان مدعی مجاهدت برای خلق، گروهی را از خلق گرفتند که از خدمتگزاران فعال و صدیق خلق بودند. گیرم که شما با شهید بهشتی که مظلوم زیست و مظلوم مُرد و خار در چشم دشمنان اسلام و خصوص شما بود دشمنی سرسختانه داشتید، با بیش از 70 نفر بیگناه که بسیاریشان از بهترین خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان کشور و ملت بودند چه دشمنی داشتید؟ جز آنکه شما با اسم خلق از دشمنان خلق و راه صاف کنان چپاولگران شرق و غرب می باشید.»
ایشان تصریح کردند: «ما گر چه دوستان و عزیزان وفاداری را از دست دادیم که هر یک برای ملت ستمدیده استوانه بسیار قوی و پشتوانه ارزشمند بودند، ما گر چه برادران بسیار متعهدی را از دست دادیم که اشداء علی الکفار رحماء بینهم بودند و برای ملت مظلوم و نهادهای انقلابی سدی استوار و شجره ای ثمربخش به شمار می رفتند، لکن سیل خروشان خلق و امواج شکننده ملت با اتحاد و اتکال به خدای بزرگ هر کمبودی را جبران خواهد کرد. ملت ایران با اعتماد به قدرت لا یزال قادر متعال همچون دریایی مواج به پیش می رود و در مقابل ابرقدرتها و تفاله های آنان با صفی مرصوص ایستاده است، و شما درماندگان عاجز را که در سوراخها خزیده اید و نفَس های آخر را می کشید به جهنم می فرستد و خداوند بزرگ پشت و پناه این کشور و ملت است.
امام (ره) در پایان اظهار کردند: «این جانب بار دیگر این ضایعه عظیم را به حضور بقیة الله - ارواحنا له الفداء - و ملتهای مظلوم جهان و ملت رزمنده ایران تبریک و تسلیت عرض می کنم. من با بازماندگان شریف و عزیز این شهدا در غم و سوگ شریک و رحمت واسعه خداوند رحمان را برای این مظلومان و صبر و شکیبایی را برای بازماندگان محترم آنان از درگاه خداوند متعال خواستارم. رحمت خدا و درود بی پایان ملت بر شهدای انقلاب از 15 خرداد 42 تا 7 تیر ماه 60، و سلام و تحیت بر مظلومان جهان و مظلومان ایران در طول تاریخ.» (صحیفه امام، ج 15، ص 1تا3)
ماجرای تعطیلی حزب
مرحوم آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی در کتاب امام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانی با تشریح ماجرای پایان یافتن عمر حزب جمهوری اسلامی، بیان کرد: از همان روز اول وقتی که می خواستیم حزب را تشکیل دهیم، تفکر ما این بود که حزب بخشی از جامعه نباشد، بلکه نمایندگان افکار عمده مسلمانهای داخل کشور در آن باشند. لذا چپ، راست، معتدل، روحانی، کارگر، کاسب، دانشگاهی و همه را آورده بودیم.
دبیرکل آن هم آیت الله خامنه ای بودند. درمجموع اکثریت شورای مرکزی حزب در رأی دادنها، خواسته های جناح رادیکال را تأمین نمی کردند. در بعضی موارد نمی شد. به همین دلیل در داخل، حزب مشکل بود. در بیرون، مسأله بسیار مهم شد.
دوره اول انتخابات وضع خاصی داشت. به دوره دوم که رسیدیم، داوطلبها خیلی فراوان بودند. شاید اکثراً از همکاران حزب، از روحانیت و غیر روحانیت بودند. حزب هم نمی توانست از همه حمایت کند. بالاخره حزب عده ای را انتخاب کرد و قبول داشت. این باعث شد آنهایی که قبلاً با حزب همکاری می کردند، بیشتر از طریق روحانیت به امام شکایت کنند که حزب یک طرفه عمل می کند. کار به جایی رسید که امام گفتند: بسیج هم دیگر با حزب نباشد چون بسیج نظامی شده بود. حتی به شخصیتهای بزرگی مثل آیت اللّه واعظ طبسی که رکن حزب جمهوری در مشهد بودند و خودشان محور بودند، گفتند: «نباید حزبی باشید».
امام یک بار به ایشان گفته بودند که شما با این موقعیت نمی توانید حزبی باشید که ایشان در کنگره حزب کنار آیت الله خامنه ای نشسته بود و به آیت الله خامنه ای گفته بود که امام چنین چیزی به من گفتند. آیت الله خامنه ای هم به آقای طبسی گفتند: دیگر مشروع نیست که در اینجا بمانید. ایشان بلند شد و رفت. کار به اینجا رسیده بود؛ از بس شکایات مختلف از رهگذر اختلافات، به امام می رسید.
یکی از حرفهای امام در موقع تاسیس حزب به ما این بود که شما باید در جامعه حالت پدری داشته باشید. شما نمی توانید بخشی از جامعه باشید. حزب بخشی از جامعه است. ما گفتیم که سعی می کنیم جامعیت حزب را حفظ کنیم. عملا معلوم شد که نمی توانیم این کار را بکنیم. نمی خواستند به ما بگویند در حزب باشید یا نباشید ولی صلاح نمی دیدند که ما هم در بخشی از نیروهای انقلاب محصور باشیم.
البته ایشان به ما تکلیف نکردند که حزب را تعطیل کنیم. ما دیدیم که حزب به تدریج از خاصیت خود می افتد. کاری که حزب، در انتخابات می کرد و بر دولت و مجلس تأثیرگذار بود، کم شده است. به امام نامه نوشتیم و همین مضامین را گفتیم. خواسته های ما این بود که حزب فعال نباشد و بدون انحلال، فعالیتها انجام شود. تعبیری که نهایتاً با امام به توافق رسیدیم، این بود که فتیله حزب را پایین بکشیم. عین این تعبیر منتشر شد. (کیهان؛ 19 / 11 / 1382، ش 17880، ص 12)
تایید پایان فعالیت حزب
سیدعلی خامنه ای و علی اکبر هاشمی رفسنجانی روز اول خرداد سال 1366 در نامه ای به رهبر فقید انقلاب اسلامی نوشتند: همان طور که آن رهبر عزیز اطلاع دارند، تأسیس «حزب جمهوری اسلامی» از طرف هیأت مؤسس با مشورت آن مقام معظم و در شرایطی انجام شد که نیاز به یک تشکل در برابر انبوه مسائل در آغاز انقلاب و لزوم انسجام و انتظام نیروهای آگاه و مؤمن و گسترش آگاهیهای انقلابی و تربیت کادرهای فعال و کارآمد برای ادارۀ کشور و خنثی کردن توطئۀ گروهکها و عوامل دشمن خارجی و ضدانقلاب داخلی به شدت احساس می شد.
آنان ادامه دادند: این حزب در طول سالهای گذشته در حد توان خود به منظور تثبیت نظام جمهوری اسلامی و انجام تکالیف بزرگی که بر دوش خود حس می کرد، از هیچ کوششی فروگذار نکرد؛ و در کوران توطئه های چپ و راست با فداکاری و تقدیم شهدایی که بعضی از آنان چهره های برجسته و فراموش نشدنی انقلابند، از جمله شهدای هفتم تیر، نقاب از روی نفاق برانداخت و مظلومیت و حقانیت خط امام را به نمایش گذارد. در طول جنگ تحمیلی، حزب جمهوری اسلامی در سراسر کشور به وظیفۀ اسلامی خود برای بسیج مردم و شرکت فعال در جبهه های نور عمل کرد، و جمعی از کادرها و اعضای آن در این جهاد مقدس به افتخار شهادت نایل آمدند. تعبد افراد این حزب به اسلام و اعتقاد راسخ آنان به ولایت فقیه، که خود عامل مهمی در کینه توزی ضدانقلاب بود، ایجاب می کرد که در مراحل و مقاطع مختلف انقلاب، با کسب رهنمودهایی از آن مقام معظم، حرکت حزب را تنظیم و سیاستهای آن را پی ریزی کنیم.
اکنون به فضل الهی نهادهای جمهوری اسلامی تثبیت شده و سطح آگاهی و درک سیاسی آحاد ملت انقلاب را از جهات عدیده آسیب ناپذیر ساخته و روشن بینی و توکل و قوّت ارادۀ آن رهبر عالیقدر و فداکاری و آمادگی مردم حزب الله توطئه های ضدانقلاب داخلی و استکبار جهانی را بی اثر و کم خطر نموده است. لذا احساس می شود که وجود حزب، دیگر آن منافع و فواید آغاز کار را نداشته، و بعکس، ممکن است تحزّب در شرایط کنونی بهانه ای برای ایجاد اختلاف و دودستگی و موجب خدشه در وحدت و انسجام ملت گردد، و حتی نیروها را صرف مقابله با یکدیگر و خنثی سازی یکدیگر کند. لذا، همان طور که قبلاً نیز کراراً عرض شد، شورای مرکزی پس از بحث و بررسی مبسوط و مستوفا با اکثریت قاطع به این نتیجه رسید که مصلحت کنونی انقلاب در آن است که «حزب جمهوری اسلامی» تعطیل و فعالیتهای آن بکلی متوقف گردد. مراتب برای استحضار و کسب رهنمود عالی معروض می گردد.
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران نیز در پاسخ به آنان ضمن نوشتن کلمه «موافقت می شود» در پایین نامه فوق، نوشتند: «لازم است تذکر دهم که حضرات آقایان مؤسسین محترم حزب، مورد علاقۀ اینجانب می باشند. امیدوارم همگی در این موقع حساس با اتفاق و اتحاد در پیشبرد مقاصد عالیۀ اسلام و جمهوری اسلامی کوشا باشید. ضمناً تذکر می دهم که اهانت به هر مسلمانی چه عضو حزب باشد یا نه بر خلاف اسلام و تفرقه اندازی در این موقع از بزرگترین گناهان است.»
انتهای پیام
نظرات