به گزارش ایسنا، رضا رسالت، کارشناس روابط بین الملل در یادداشتی با این مقدمه می نویسد: امروز در آمریکا دو تن ادعای ریاستجمهوری میکند؛ ترامپ، رئیسجمهور شکستخوردهای است که انتقال قدرت را رد و نظام آمریکا را فاسد و متقلب توصیف میکند و نتایج انتخابات را قبول ندارد و میگوید پیروز انتخابات او است ولی به واسطه تقلب، رقیب او بعنوان پیروز معرفی شده است. در طرف دیگر، جو بایدن نامزد پیروز در انتخابات است که ترامپ به هر ابزاری متوسل شد تا مانع از ورود او به کاخ سفید شود و اعلام کرده است که در مراسم تحلیف او شرکت نمی کند. ترامپ، رئیس جمهور منتخب را در جریان مسائل امنیتی کشور قرار نمیدهد و با او مانند شخص متقلبی که انتخابات را دزدیده است، رفتار میکند.
از این به بعد آمریکا نمیتواند با ادعای دمکراسی، به دیگر کشورها و ملتها فخرفروشی کند و به آنها درس دمکراسی و تعددگرایی، مبارزه با نژادپرستی، شفافیت، حقوق بشر و آزادی بیان بدهد. آمریکایِ امروز آمریکای دو رئیسجمهور است و جامعه آن به دلیل رویکرد نژادپرستانهاش در حال پاشیده شدن است و جریانهای راستگرای تندرو و مسلح در آن در حال گسترش هستند و بنا به گفته خود آمریکاییها نظام سیاسی آن کاملا فاسد و انتخاباتش جعلی است و رسانههای آن به خدمت شخصیتها و جریانهای ذینفوذ درآمدهاند.
این در حالی است که تنشها در آمریکا بر سر حمله اخیر طرفداران دونالد ترامپ به کنگره باعث تشدید فشارها برای استیضاح او شده است، به نظر می رسد زمان زوال «قدرت نرم» واشنگتن در جهان بین الملل شروع شده است. آنهایی که به ترامپ کمک کردند تا قدرت را در آمریکا به دست گیرد، به هیچ عنوان فکر نمی کردند که وی روزی، حامیان خود را تحریک به اقدام علیه "دموکراسی آمریکایی" کند. آن ها ابدا فکر نمی کردند که حامیان ترامپ، شیشههای کنگره آمریکا را بشکنند و در اقدامی کودتا گونه، ساختمان کنگره را به تسخیر خود درآورند. آن ها انتظار نداشتند که شماری از اوباش در قالب حامیان ترامپ وارد یکی از مهمترین نهادهای دموکراسی آمریکایی شوند، آنها انتظار نداشتند که دست کم پنج نفر از جمله یک زن در جریان حادثه مذکور کشته شوند.
عواقب ناشی از تحولات بعد از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و عدم پذیرش نتیجه آن توسط ترامپ همچنین چالشهایی را که ایالات متحده برای بازسازی وجهه جهانی خودش با آن مواجه است، نمایان کرده است. یکی از بزرگترین عناصر جذبکننده در رابطه با رهبری جهانی آمریکا، موفقیتش به عنوان یک نظام دموکراتیک بوده است و این باعث تحقق موضوعی شده که به “استثناگرایی آمریکایی” شهرت دارد و به این کشور اجازه داده با صدای بلند علیه نقض حقوق بشر در دیگر کشورها و وضعیت سیاست داخلی آنها اظهارنظر کند.
آنچه جالب توجه می نماید تعریف نهادهای رسمی آمریکایی از تروریسم است. افبیآی تعریف تروریسم را اینگونه عنوان میکند ''استفاده غیرقانونی از زور و خشونت علیه اشخاص یا اموال برای ارعاب یا اجبار یک دولت، جمعیت غیرنظامی، یا هر بخش دیگری برای پیشبرد اهداف سیاسی یا اجتماعی''. افبیآی همچنین در تعریف تروریسم داخلی آن را اقداماتی تعریف میکند که "هدف از آن استفاده ابزاری برای ارعاب یا زورگویی به غیرنظامیان باشد و با ارعاب یا اجبار در سیاست دولت تأثیر بگذارد." این درحالی است که آنچه چهارشنبه گذشته در پایتخت ایالات متحده رخ داد با این تعریف مطابقت دارد. در این کار افرادی حضور داشتند که از خشونت یا تهدید به خشونت، برای ارعاب نمایندگان منتخب دموکراتیک، تخریب عمدی اموال دولتی، خلع ید از انتقال مسالمت آمیز قدرت استفاده کردند. آنها با فرمان ترامپ چنین اقداماتی را انجام دادند پس ترامپ را نمی توان جز سردمدار تروریست ها دانست.
رئیس جمهور، دونالد ترامپ بارها ادعاهای دروغین تقلب در انتخابات را تکرار کرد. ادعاهایی که بطور مرتب توسط دادگاههای ایالتی و فدرال، قوه مقننه ایالتی و مقامات منصوب و منتخب مردود اعلام شده بود. او با گستاخی معترضین را به واشنگتن دعوت کرد تا تلاش کنند نتیجه انتخابات را برگردانند. ترامپ در توییتر انها را برای یک تظاهرات همه گیر ترغیب و تشویق کرده بود. کسانی که به دعوت ترامپ پاسخ دادند در واقع کاری کردند که اسامه بن لادن نتوانست در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آن را انجام دهد، یعنی حمله موفقیت آمیز به ساختمان معروف و ''مقدس'' دمکراسی آمریکا. عملی که در جهان مخابره شده و وجهه آمریکا را مخدوش کرد و اعتماد به رهبری و نهادهای آمریکا را تضعیف نمود.
تناقض در رفتار آمریکا، سرنخ و سؤالات جدی را درباره دمکراسی تجویزی آن در کشورهای دیگر، و دمکراسی مبتنی بر نظام سرمایهداری در داخل مطرح میکند. چنین روندی به یک سنت در سیاست خارجی و داخلی آمریکا تبدیل شده است، اما این بار آش بهقدری شور شده و خود رئیس جمهور آمریکا که طی چند سال گذشته، چهره عریانتری از هیئت حاکمه آمریکا را بهتصویر کشید، از فساد، تبعیض و تقلب در سیستم سیاسی در کشورش پردهبرداری میکند. به نظر میرسد اولین تأثیری که این اتفاق بر دنیا میگذارد، افول جایگاه و هیمنه آمریکا بهعنوان کشوری است که مدعی داشتن «قدیمیترین دمکراسی جهان» می باشد.
دمکراسیای که برای گستردن آن در جهان، خون میلیونها انسان بیگناه ریخته شده و همواره به عنوان محک و معیار اصلی در جهت تشخیص «دنیای آزاد» با غیر آن مورد بررسی قرار میگرفته است.
نماد دمکراسی در آمریکا زمانی توسط نیروهای ارتش انگلیس مورد هجمه قرار گرفته بود و حالا مردم خود این کشور به آن حمله می کنند و این نشاندهنده بیاعتمادی عمیق مردم به این دمکراسی و حتی ذبح این دمکراسی است.
انتهای پیام
نظرات