یک سال از آن شب تاریک دیماهی گذشت. حاج قاسم وقتی به تیر کین دشمنان قسم خورده اسلام و ایران به همراه یارانش شهید شد، همه در خواب بودیم. و این دردناکترین قسمت این ماجراست؛ اینکه صبح برای تکرار روزمرگی از خواب برخیزی و ببینی و بشنوی، که دشمن با انواع تجهیزات و با انواع خیانتها، مرد شماره یک میدان مقاومت را در تاریکی فرودگاه بغداد به شهادت رساندهاند. وقتی همه خوابند، دشمن بیدار است و در کوچه پس کوچهها، قداره به دست، سایه قهرمانان و پهلوانان را بو میکشد که از پشت خنجری در سینهشان فرو کند. وقتی همه خوابیم، از دعواهای بیداری خبر نداریم و تازه که گیج از خواب سنگین قرون خویش که برمیخیزیم، خبرها را میشنویم و معنای ارباً اربای قهرمانان مبارزه با استکبار جهانی را لکههای خون ابدی آنها را میبینیم و می فهمیم که کل ارض کربلا یعنی کجا.
شهادت حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و یاران باوفایشان، خوابزدگی و خوابنمایی ما را پرانده است. دیگر هوشیار میخوابیم و میدانیم که برای تحقق رؤیای سیدالشهدای مقاومت و اخراج همیشگی مالکان بزرگ ترین قمارخانه های جهان از منطقه، باید بیدار باشیم و بیدار بمانیم و بیدار بگردانیم که پرچم مقدس آن روز ما قطعا پرچم موعود خواهد بود.
أ لیس الصبحُ بقریب؟...
نوشتار: رقیه کاظمی - خبرنگار ایسنا
انتهای پیام
نظرات