سال ۱۳۹۹ همه چیزش با سالهای پیش از خودش متفاوت است، هر چیزی را نگاه میکنی گره محکمی با کرونا خورده است و شاید قشری که فشار عجیب و غیر قابل توصیف این گره محکم را بیش از هر قشر دیگری و با تمام گوشت، پوست و استخوان شان درک کردند، کادر درمان و پرستاران بودند.
هر سال در روز پرستار، مسئولان شاخه گلی به دست می گرفتند و به دیدار پرستاران می رفتند تا با اهدای آن بگویند حواسشان به پرستاران هست و تلاش می کنند حداقل بخش کوچکی از زحمات این قشر را جبران کنند، حرفهای آنها را بشنوند و حتی گاهی وعدههایی هم بدهند که بخشی از آنها هیچ وقت روی اجرا به خود نمی بیند.
امسال پرستاران علاوه بر اینکه سال متفاوتی را تجربه کردند، روز پرستار متفاوتی را هم تجربه می کنند، برخی شهید راه سلامت شده اند، خیلی از آنها در همین لحظه درگیر کرونا هستند، بسیاری دیگر تابی برای ادامه این شرایط ندارند و همگی به دلیل تلخیهای این روزها فشار روحی و روانی بسیاری را متحمل شدهاند.
کافی است دقایقی کوتاه پای درد دل پرستاران بنشینی، تازه می فهمی که هیچ گاه نمی توانی این حجم مشقت را حتی برای لحظاتی تاب بیاوری، خیلی ها درباره سختیهایی که پرستاران بخش کرونا کشیده اند و می کشند متن ها نوشتند، سخن ها گفتند، کلیپ ها ساختند و ... اما قطعا تمام آنچه انجام شده هم گویای عمق درد، تلخی و سختیهایی که کرونا به پرستاران تحمیل کرده نیست.
روزهای اول همه ترسیدیم
پری امیدی پارسا با سابقه ۱۵ ساله در شغل پرستاری در حال حاضر مسئول اورژانس بیمارستان امیرالمومنین اراک به عنوان سانتر کروناست که از ابتدای شیوع این ویروس در خط مقدم بوده و این بیماری را تجربه تلخی در سابقه کاری خود می داند.
وی میگوید: تنها چیزی که در ابتدا می توانم بگویم این است که در روزهای اول شیوع این ویروس هیچ آشنایی با آن نداشتیم، نمی دانستیم باید چه کنیم و عملا شرایط ترسناکی داشتیم. بیماری برای کادر درمان هم تازگی داشت، پرسنل هم برای سلامت خود و هم خانواده شان از ویروس می ترسیدند، از طرفی نمی دانستند که باید چه عملکردی در مقابل این ویروس داشته باشند و به همین دلیل همکاران را نوبتی مشغول به کار می کردیم.
امیدی پارسا می افزاید: در روزهای اول شرایط رضایت بخشی نداشتیم، بخشی از پرسنل فرزند کوچک یا شیرخوار داشتند، برخی باردار بودند، برخی به خاطر خانواده هایشان کار کردن در بخش کرونا را قبول نمی کردند و همین امر باعث شده بود که واقعا شرایط ترسناکی را تجربه کنیم. پرسنل را جابجا می کردیم تا بتوانیم خدمات رسانی داشته باشیم و در مجموع، این شرایط، کمبود نیرو را رقم زده بود.
خط نحس کرونا روی صورت پرستاران/پوستی باقی نمانده است
وی با اشاره به کمبود تجهیزات در روزهای اول بیماری، بیان می کند: اوایل بیماری در حوزه لباس حفاظت فردی و ماسک N۹۵ کمبود بسیاری بود، بیمارستان ها آمادگی چنین بیماری را نداشتند و با کمبود تخت مواجه شدیم ولی خوشبختانه به مروز وضعیت بهتر شد، اما کار کردن در بخش کرونا با چنین لباس های حفاظتی آنهم در تابستان بسیار وحشتناک بود، پرسنل و پرستاران باید ساعتها این لباس را بپوشند و وقتی از این لباس خارج می شوی گویی از استخر خارج شده ای.
مسئول اورژانس بیمارستان امیرالمومنین اراک با بیان اینکه نه تنها لباس که استفاده از ماسک N۹۵ از هفت صبح تا هشت شب نیز طاقت فرساست، می گوید: در حال حاضر روی صورت تمام پرسنل و پرستاران خط و خطوط ایجاد شده است، به دلیل استفاده بیش از حد از مواد ضدعفونی و الکل، پوست دستهایمان از بین رفته، شخصا برای ترمیم پوست دستم کرمهای ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومانی می خرم که حداقل بتوانم با این دستها کار کنم.
فکر کردم سرما خوردم، اما کرونا بود
وی با اشاره به اینکه اکثریت پرسنل و پرستاران درگیر کرونا شدند و حتی خودم مبتلا شدم، در خصوص چگونگی ابتلای خود به کرونا می گوید: در مردادماه بود که درگیر شدم. در واقع این بیماری آن روزها در بین کادر درمان جا افتاده بود، اما به هرحال با وجود آشنایی نسبی با این بیماری در ابتدا فکر می کردم که سرما خورده ام، اما در حین کار با بالا رفتن از پله دچار تنگی نفس می شدم، قدری شک کردم و تست دادم، انتظار نداشتم، زمانی که جواب تست کرونا مثبت اعلام شد واقعا شوکه شدم و نمی دانستم چکار کنم و به شدت نگران پدر و مادر مسن خود بودم.
امیدی پارسا می افزاید: می ترسیدم که اگر اتفاقی برای پدر و مادرم بیفتد به خواهر و برادرم چه جوابی بدهم و اگر بگویند از بیمارستان کرونا آوردی چه پاسخی بدهم. پس از اطلاع از بیماری تنها کاری که کردم این بود که به خواهرم زنگ زدم و گفتم فکری برای من بکنید نمی دانم کجا بروم، زمانی که به خانه رسیدم خواهرم طبقه بالای منزل پدری را ضدعفونی کرده بود و آنجا قرنطینه شدم.
وی با بیان اینکه من توانستم در طبقه بالای منزل پدر قرنطینه شوم، اما بسیاری از همکاران به دلیل نداشتن فضای مناسب در یک اتاق با شرایط سخت قرنطینه شدند، می گوید: قرنطینه شدن در خانه دشوار است، یکی از همکارانم در زمان قرنطینه شدن در یکی از اتاق های خانه از طریق تماس تصویری با فرزندان خود ارتباط می گرفت و این شرایط بسیار تلخی است.
مرگ تلخ دختر ۲۱ ساله، پسر ۱۷ ساله و استاد فیزیک
مسئول اورژانس بیمارستان امیرالمومنین اراک در خصوص تجربه های تلخ خود در بخش کرونا تصریح می کند: یکی از تلخ ترین اتفاقاتی که تجربه کردم، مرگ دختری ۲۱ ساله بود که با وجود آنکه وضعیت خیلی بدی نداشت. او بستری شد و پس از چند روز به icu منتقل شد و درست همان شب انتقال فوت شد که بسیار تجربه سختی بود، مرگ نوجوان ۱۷ ساله نیز تلخ بود، همچنین یکی از اساتید دانشگاه در رشته فیزیک جان باخت که در واقع باید هزینه، انرژی و سرمایه بسیاری صرف شود تا مجددا یک استاد فیزیک تربیت شود و این مرگ بسیار برایم غم انگیز بود.
وی اظهار می کند: طی این تجربه ۱۵ ساله با انواع حوادث و بیماری ها روبرو شدم. برای هر بیماری پروتکل و دستورالعمل مشخصی وجود دارد، اما برای کرونا واقعا نمی دانستیم باید چه کنیم، چیزی مشخص نبود و در روزهای ابتدایی شیوع بیماری، هر روز وزارت بهداشت یک روند درمانی را اعلام می کرد و اینکه بیمارت را به دلیل ناشناخته بودن یک بیماری از دست بدهی واقع دردناک و غم انگیز است، از همه بدتر مرگ بیمار جوان است که غمی بزرگ را به همراه می آورد.
نمی توانیم مثل مردم گریه کنیم/کرونا غم بزرگی برای ماست
امیدی پارسا می گوید: ما پرستاران به دلیل شرایط کاری نمی توانیم مانند افراد عادی بدنبال مرگ بیمار زیر گریه بزنیم. البته که به شدت ناراحت می شویم و تا مدت ها ذهنمان درگیر است ولی باید به سرعت خودمان را جمع و جور کنیم. با اینهمه شغل پرستاری به دلیل ماهیت خود به مرور روی روح و روان افراد تاثیر منفی می گذارد و بیماری کرونا از آن بیماری هاست که تلخی اش تا مدت ها رهایت نمی کند. فکر می کنم تلخی این روزها را تا پایان عمر فراموش نکنم، کرونا غم بزرگی برای کادر پرستاری به جا خواهد گذاشت.
به گزارش ایسنا، تجربه های پری امیدی پارسا را می توان به همه پرستاران این سرزمین تعمیم داد، اما به تعداد پرستاران می توان غم نامه و تجربیات متفاوت شنید.
می گویند کار می کنید پولش را می گیرید؛ دردآور است
سعید مظاهری پرستار بخش کرونای بیمارستان امیرالمومنین اراک نیز در ابتدای صحبت های خود با خنده می گوید، از کجا بگویم، از سختی های روبرو شدن با کرونا، مرگ بیماران یا وعده و وعیدهایی که هنوز عملی نشده است؟
وی که همچون همسرش پرستار است و در خمین زندگی می کند، می گوید: اوایل کرونا، بیماری را نمی شناختیم، نمی دانستیم خانه برویم یا نرویم و جایی هم برای ماندن نداشتیم به همین دلیل راهی خانه می شدیم، خانه ای که با ورود به آن باید مستقیما وارد حمام می شدیم.
مظاهری با بیان اینکه بعد از مدتی به این شرایط عادت کردیم، می افزاید: گفتنی ها درباره شرایط سخت کاری، استفاده از ماسک n۹۵ و لباس حفاظت شخصی را همه گفته اند و همه می دانند، اما گاهی حرف هایی را می شنویم که دردآورد است.
وی تصریح می کند: هر بار که از کار و شیفت صحبت می کنیم، می شنویم که می گویند پولش را می گیرد، کدام پول؟ ما هم مانند دیگر کارمندان حقوقمان را می گیریم که آنهم در آخرین مراحل ۵۰ درصد افزایش یافت، کار ویژه ای تا امروز برای پرستاران انجام نشده است، البته خوشبختانه در پرداخت کارانه ها خیلی عقب نیستیم هر چند که رقم آن نسبت به سال های گذشته تغییری نداشته است.
مرگ مادر باردار اشکم را درآورد/برای جوان نمی توان گفت مرگ حق است
این پرستار بخش icu بیمارستان امیرالمومنین با اشاره به اینکه بیماران برای پرستاران فرقی ندارند و باید به همه رسیدگی شود، گفت: برای کرونا هم فقیر و غنی تفاوتی ندارند و همه را درگیر کرده است.
وی در حالی که بغض گلوش را گرفته و اشک از چشمانش سرازیر شده در خصوص تلخ ترین خاطره خود از روزهای کرونایی می گوید:
مرگ دو نفر به شدت آزارم داد و باعث شد که ساعت ها گریه کنم و هر بار که برایم یادآوری می شود بازهم گریه ام می گیرد.
وی در حالی که اشک می ریزد می گوید: یکی از این خاطرات تلخ مرگ خانمی ۳۴ ساله بود که به شکل بدی جان سپرد و دیگری مادری بارداری بود که نتوانست فرزندش را ببیند و پس از تولد فرزندش فوت کرد، اتفاقات این چنینی تاثیر بسیاری بدی بر روحیه پرستاران می گذارد.
مظاهری بیان می کند: گاهی در مرگ فردی مسن می گوییم، زندگی کرد، دنیا دیده بود، اما زمانی که جوانی از دست می رود هیچ گاه نمی توانیم بگوییم مرگ حق است، حتی تاب نداریم که انا لله و انا الیه راجعون بگوییم و متاسفانه کار کردن در بخش icu نیز تلخی شرایط کاری را بیشتر کرده است.
این پرستار با تاکید بر اینکه مسئله پرستاری در بیماری کرونا بسیار اهمیت دارد چراکه رسیدگی و رژیم غذایی مناسب در مواجهه با این ویروس بیش از دارو اثربخش است، می افزاید: البته در روزهای کرونایی موارد بسیاری از بهبودی را داشتیم که باعث خوشحالی شد، وقتی جوانی که روزهای قبل به لوله و دستگاه وصل بود با حال خوب از بخش خارج می شود واقعا خوشحال می شویم، اما تلخی لحظه های سختی که بیماران تحمل می کنند تا مدت ها در ذهنمان باقی می ماند.
به گزارش ایسنا، پرستاران ۱۰ ماه است که از جان مایه گذاشته اند و این روزها نقش آنها بیش از هر زمان دیگر در سلامت جامعه نمود پیدا کرده است، اما هستند پرستارانی که فقط در جبهه بیمارستان ها خدمت نکردند بلکه شبانه روز در خانه و بیمارستان پشتیبان بوده اند.
ایثار پرستاران را عشق می نامم/پرستار مادرم بودم
نفیسه صالحی پرستار بیمارستان آیت الله خوانساری اراک که ۸ سال است در این حرفه فعال است، می گوید: پرستاران در یک سال اخیر در برخورد با این بیماری ایثار کردند، حتی بی توجه به سلامت خود وظایف شان را انجام دادند و این ایثار را فقط می توان با کلمه عشق با کار معنا کرد.
وی بیان می کند: در روزهای اول بسیار ترس داشتیم، بیماری را نمی شناختیم، اما باید به وظیفه خود می رسیدیم، کار کردن با لباس حفاظتی و ماسک که باعث تعریق شدید می شد بسیار سخت بود، پرستاران با این لباس ها حتی نمی توانستند برای ساعت ها چیزی بخورند، چون یک لحظه غفلت، اول ابتلای خودشان و بعد از آن ابتلای خانوادشان را به دنبال داشت و همین استرس در کنار فشارهای کاری شرایط خاصی را رقم زده بود، اما با این حال برای حفظ جان بیماران تلاش کردیم.
صالحی با بیان اینکه خودم به کرونا مبتلا نشدم، اما مادرم مبتلا شد، می گوید: در بیمارستان وظیفه پرستاری و کاری خود را انجام می دادم و در خانه نیز پرستار مادر بودم، مسلما مراقبت از بیمار در خانه بسیار سخت است، اما با توجه به اینکه امکانات لازم و لباس و ماسک را در اختیار داشتم، به تنهایی از مادر پرستاری کردم، سرم تراپی انجام دادم که با رسیدگی و تغذیه مناسب خوشبختانه بهبود یافتند. یکی از بهترین خاطراتم دراین ۱۰ ماهه بهبودی مادرم است اما در کنارش خاطرات تلخ هم تجربه کردم.
بهبودی بیماران و شیرین ترین خاطره
وی اظهار می کند: متاسفانه یکی از آشنایان خانوادگی ام درگیر کرونا شد، پدر خانواده به دلیل شدت ابتلا جان باخت و فرزند نیز با علائم شدید بیماری راهی بخش مراقبت های ویژه شد، برای رسیدگی و ملاقات که مراجعه می کردم کارم روحیه و آرامش دادن به بیماری بود که از مرگ پدر بسیار ناراحت بود و این بی قراری تنگی نفس را زیاد می کرد.
این پرستار می افزاید: کرونا بیماری به شدت عجیب و سختی است، باید در مواجهه با آن آرامش داشت و مسلما زمانی که بیمارم بهبود یافت یکی از شیرین ترین خاطراتم رقم خورد.
به گزارش ایسنا، امروز سی ام آذرماه ۹۹، روز پرستار است، قطعا خدمات یک ساله پرستاران را حتی نمی توان با تبریک این روز و اهدای هدیه جبران کرد، امروز پرستاران زیادی را در جمع خود نداریم، پرستاران در بستر بیماری اند و پرستاران بسیاری را شاهدیم که در جبهه سلامت در مقابله با این ویروس هر روز فرتوت تر و فرسوده تر می شوند.
خیلی ها از نظر روحی آسیب جدی دیده اند و شاید نتوان به این زودی این آسیب ها را جبران کرد، اما در این روزها شاید بهترین هدیه برای پرستاران این باشد که با اجماعی همگانی برای رعایت پروتک ها از بند این ویروس خلاص شویم و با مراعات و برگزار نکردن دورهمی ها زنجیره ابتلا به ویروس را برای همیشه قطع کنیم.
انتهای پیام
نظرات