«رقیه رستم جبری» آنگونه که مادرش میگوید پاییز سال ۷۶ و در شش ماهگی از زمان بارداری مادر به دنیا می آید. به دلیل وزن کم به ناچار باید در دستگاه نگهداری میشده و مادر جوان یکماه از دیدن جگرگوشه اش محروم می شود.
چهارماه به سختی گذشت، مادر رقیه در این باره به ایسنا میگوید: «متخصص شبکیه بعد از معاینه به من گفت چشم دختر شما مشکل دارد و دید ندارد! دنیا روی سرم خراب شد. دختر من، دختری که بعد از ۴۰ روز سختی کشیدن در بیمارستان و مراقبتهای سختی که در خانه انجام داده بودم حالا می گفتند نابیناست. نمیتوانستم قبول کنم دخترم نابینا باشد. دکتر برای معاینات کاملتر نامه داد و رفتیم تهران. بیمارستان لبافی نژادی، دکتر سهیلیان بعد از کلیّ سختی و دوندگی گفتند هر دو چشمان رقیه نابیناست...»
رقیه با تمام مشکلاتی که داشت قد کشید و کم کم به سن مدرسه رسید. دوران ابتدایی تا دانشگاه برای او و پدر و مادرش حکایت های بسیاری از مبارزه و شوق به زیستن است که شنیدنش درسهای زیادی دارد.
مادر رقیه از مشکلاتی چون نبود کتاب های درسی برای نابینایان می گوید: «رقیه رو وقتی برای ثبت نام به مدرسه ی نمونه اتّحاد بردم، مدیر مدرسه به من گفت: من با این دختر نابینا باید چه کار کنم؟ مدرسه ی نمونه که مثل مدارس عادّی نیست. به جز کتب درسی کتب کمک درسی هم دارن. گفتم شما ثبت نامش کنید بعداً خواهید دید به مشکلی برنمیخورد. من هم کنارش هستم و نمیگذارم به مشکلی در درس خواندن او پیش بیاید.»
او ادامه می دهد: «بچّه های نابینا در دبستان کتابهای درسی را به طور کامل به خط بریل دارند، اما در دوران راهنمایی و دبیرستان فقط کتابهای اصلی مثل زبان، عربی، قرآن، فارسی، ریاضی را در اختیار دارند و بقیه ی کتابها به شکل صوتی است که رقیه صوتی نمیتوانست درس بخواند، برای همین من خودم کتابها را برایش می خواندم و با هم نکته برداری می کردیم. حتّی کتب کمک درسی را هم خودم برایش می خواندم.»
مادر رقیه میگوید روزهای اوّل معلّم ها نمی دانستند چطور باید به رقیه آموزش بدهند و او چگونه باید جواب سوال ها را می داد. بعد ادامه میدهد: «من همیشه در مدرسه بودم و به آنها کمک می کردم و توضیح می دادم که چگونه باید دروس را به او انتقال دهند. ۲۰ روز گذشت. از مدیر و ناظم گرفته تا معلّم ها و دانش آموزان فهمیدند که رقیه فقط نابیناست و از لحاظ استعداد و موارد دیگر با بچّه های عادّی فرقی ندارد.»
و امروز رقیه نه تنها دانشجویی ممتاز در رشته ی روانشناسی، بلکه حافظ و مدرس قرآن نیز هست. او همچنین علاقمند به موسیقی سنتی و فعال در رشته های هنری همچون مجسمه سازی و نقاشی بوده و دیپلم زبان انگلیسی و مدارک مهارتی کامپیوتر را با توانایی و اراده قوی خود به دست آورده است. رقیه کتابی از دلنوشته های خود با عنوان " واژه های رنگی" را هم تالیف و منتشر کرده است.
رقیه رستمجبری با مادر خود دنیا را شناخت و لمس کرد، یاد گرفت و پیشرفت کرد و امروز تبدیل به فردی با سواد و هنرمند و آگاه شده است. او مقام اول جشنواره حفظ قرآن را کسب کرده و هر ساله به عنوان دانشجوی نمونه از وی تقدیر می شود.
این دختر دانا و توانا به تازگی مشغول نوشتن کتاب جدیدش است و برای هر بار نوشتن از دستگاه بریل استفاده می کند اما مجبور است هر چند وقت یکبار این دستگاه را به امانت بگیرد.
این دختر روشندل علاقه دارد و می خواهد که در بین مردم حضور داشته باشد. رقیه به خبرنگار ایسنا میگوید: «معلولیت چیز بدی نیست و واقعیتی است که در جسم ما وجود دارد. معلولیت، توهین و یا کوچک کردن شخصیت کسی نیست و کلمه معلول از علت می آید و یعنی علت و نقصی وجود دارد، ولی چیزی که این موضوع را بدتر میکند "شرایط جامعه" است.»
جامعه نیازمند آموزش است. پذیرش معلولین در اجتماع و حضور در عرصه ی عمومی حلقه ی گمشده ی رشد و شکوفایی آنهاست، و همه ما باید بدانیم که افراد معلول و یا در واقع توانیاب تفاوت چندانی با ما ندارند، تنها نقص کوچکی در بخشی از جسم آنان وجود دارد که البته همان نقص توانسته مهارت و شوق عمل را در آنها بیشتر کند.
افرادی مانند رقیه، در جامعه از بسیاری همسن و سالان خود موفقتر ظاهر شدهاند. تواناییهای هنری و فعالیت فرهنگی، حضور در مجامع، تالیف کتاب و درس خواندن در دانشگاه که برخی افراد با بهانههای مختلف از انجام آن سر باز زده و برای شکستهای خود هزاران دلیل میتراشند اما رقیه و رقیهها با اراده پولادین خود به شکست و ناامیدی نه گفته؛ و با وجود تمام موانع پیش پایشان، قدرتمند و توانمند فقط به آینده و پیشرفت و بالاتر رفتن میاندیشند...
ارادهای قوی که با تمام مشکلات پیش رو، تصمیم رقیه برای ادامه تحصیل را قطعی و خللناپذیر کرده است. مادرش میگوید: «خرداد امسال رقیه فارغ التّحصیل شد. به علت شیوع کرونا سیستمها مشکل داشت و ثبت بعضی از نمرات ممکن نبود. پس از پیگیریها و ثبت نمرات، رقیه جزو دانشجویان با استعدادهای درخشان شد. باز هم به خاطر مشکلات اداری و سهل انگاری که شد، مدرک موقّت فارغالتّحصیلی خیلی دیر صادر شد و رقیه موفّق نشد برای فوقلیسانس ثبتنام شود. انشااللّه مهر ۱۴۰۰ اگر مشکلی پیش نیاید برای مقطع کارشناسی ارشد ثبتنام میکند.»
معلولین یا به عبارت کاملتر و بهتر «توانیابان» نیازمند نگاه و توجه ویژهتری در سطح عمومی هستند. تسهیلات حضور و فعالیت در عرصههای عمومی، تسهیل در پذیرش و پیشبرد تحصیلات عالیه و اشتغال و پذیرش استعدادهای آنها چیزهایی است که سالها به خاطر آن مبارزه کردهاند.
در میان همهی اینها اشتغال و خودکفایی توانیابان میتواند بار مالی و هزینههای سنگین زندگی را از روی دوش خانوادههایی که فرزند معلول دارند کم کند. هدفی که نیازمند برنامهریزی و تدوین راهبردی عملی برای رسیدن به جامعهای عاری از تبعیض بر علیه معلولین است.
خبرنگار ما پای درددل این مادر فداکار و دختر موفق نشسته است. گزارش فوق گوشهای از زندگی دختری بود که با همراهی و صبوریهای مادر فداکارش پای همه مشکلات و دشواریها مانده است، روایت کاملی از زندگی «رقیه رستم جبری»، دختر روشندل بوشهری و فراز و نشیبهای سرگذشتش هفتهی آینده در خبرگزاری ایسنا منتشر خواهد شد.
انتهای پیام
نظرات