به گزارش ایسنا، روزنامه دیلی میل در گزارشی مینویسد: «نیروهای هندی مستقر در تپههای کوه هیمالیا با آمادگی کامل و هوشیاری در مقابل هرگونه تهاجم از سوی دشمن حضور داشتند اما ظرف کمتر از یک دقیقه به همگی آنها احساس تهوع دست داد و از شدت درد شکم به خود میپیچیدند. این رویداد را میتوان به نوعی استفاده چین از سلاح الکترومغناطیسی علیه نیروهای متخاصم توصیف کرد که بدون شلیک حتی یک گلوله کنترل اوضاع را به دست گرفته و نیروهای دشمن را از منطقه دور کرده است."
بدنهای آنها به قدری ضعیف شده بود که حتی نمیتوانستند روی پاهایشان بایستند، پس مجبور شدند فرار کنند و تپهها را برای یگانهای سربازانی چینی و اشغال آنها توسط این نیروها خالی کردند، بدون آنکه حتی یک گلوله شلیک شود.
این رویداد در اوت سال جاری میلادی به طور کامل ناشناخته ماند تا اینکه اخیرا یک پروفسور چینی به نام "جین کانرونگ" از دانشگاه رنمین در پکن نه تنها این واقعه بلکه سلاح مخفی که از آن در این رویداد استفاده شده بود را فاش کرد.
به گفته این پرفسور، چینیها از یک سلاح الکترومغناطیسی علیه هندیها استفاده کرده و آنها را با امواج و پالسهای قوی و با فرکانس بالای الکترومغناطیسی هدف قرار داده که باعث گرم شدن و پخته شدن اعضا و جوارح آنها و در نهایت درد و تحریک اندامها شده است. چینیها این تپهها را به یک سلاح مایکروویوی علیه هندیها تبدیل کردند تا دشمنان را زنده زنده کباب کنند.
این استاد دانشگاه همچنین گفت: ما این مشکل را به زیبایی حل کردیم. هندیها اصلا این مساله را علنی نکردند، چون میترسیدند خودشان را بدبخت و مفلوک نشان دهند.
وجود چنین سلاحی به نام "تسلیحات انرژی مستقیم" مدتهاست که در میان جوامع شناخته شده اما این نخستین بار بود که چنین سلاحی به صورت مستقیم و علنی استفاده شده است.
ارتش آمریکا سلاح انرژی مستقیم خود را که سیستم غیرکشنده انکار فعال است، در سال ۲۰۱۰ در افغانستان مستقر کرد اما بدون آنکه از آن استفاده کند، سلاح را از این کشور خارج کرد.
ارتش هند ادعای این پروفسور چینی را درباره رویداد رخ داده در هیمالیا رد کرده و آن را اخبار جعلی خوانده است اما در این میان، تنها فردی که این ادعا را باور کرده یک عضو پارلمان انگلیس به نام "توبیاس الوود" و رئیس کمیته تفحص دفاعی است.
او به میل روز یکشنبه گفت: ما میدانیم که چین به چنین تسلیحاتی دست پیدا کرده و در حال توسعه آن بوده است. البته مساله نگران کنندهتر این است که شاید چنین تسلیحاتی در گذشته و به صورت مخفیانه در جایی مورد استفاده قرار گرفته باشد.
برای این منظور میتوان به یکی از کارمندان سرویس خارجی آمریکا اشاره کرد که "اودری لی" نام دارد البته این نام واقعی وی نیست. او از شغلی که در هاوانا داشت، لذت و بهره کافی میبرد و در سفارت تازه باز شده آمریکا در کوبا کار میکرد.
لی با همسر و دو فرزندش در هاوانا زندگی میکرد و تا عصر روز ۱۷ مارس ۲۰۱۷ وقتی که داشت ظرفهای ناهار را میشست، همه چیز خوب به نظر میرسید.
اما ناگهان، او احساس درد عجیبی در سرش کرد، دردی که واقعا غیرقابل تحمل بود و او را برای چندین هفته بیخواب کرد. این زن از خستگی، فراموشی و عملکرد بد شکایت داشت و وقتی همه اینها را در کنار هم قرار داد، متوجه شد که یک جای قضیه درست نیست، با این حال نمیتوانست به کسی اطلاع دهد چون ممکن بود کارش را از دست بدهد. همسرش به مجله نیویورکر گفت: زن من شبیه به زامبیها شده بود. از نظر فیزیکی و جسمانی دیگر کارایی نداشت.
البته این زن تنها کارمند سفارت آمریکا در هاوانا نبود که از چنین مسالهای رنج میبرد. آزمایشهای پزشکی از دهها تن از کارمندان سفارت که به این وضعیت دچار شده بودند، انجام شد و تنها موردی که همگی آنها شکایت میکردند یک نوع سردرگمی و گیجی از "یک چیز" بود. بعدا، آن را "سندروم هاوانا" نام گذاری کردند اما هنوز پزشکان علت آن را نفهمیدند.
سال بعد و درست ۹۰۰۰ مایل آنطرف تر در گوآنگژو، چین یک آمریکایی دیگر بیمار شد. نامش مارک لنزی بود و کارمند وزارت خارجه آمریکا. او هم مانند اودری لی از بی خوابی، ضعف حافظه و سردردهای زیاد شکایت داشت. بدتر از همه این بود که همسر و فرزندانش هم به این مشکلات دچار شده بودند.
آقای لنزی که افسر ارشد دیپلماتیک امنیت بود شنیده بود که در کوبا چه اتفاقی افتاده و بابت همان "چیز" عجیب نگران بود که بسیاری از مقامهای آمریکایی در چین نیز دچارش شوند. بعدا آمریکاییها و کاناداییها در شهرهای سراسر جهان مدعی شدند که به شدت تحت تاثیر این "چیز" قرار گرفتهاند.
در میان آنها، مارک پولیمروپولوس، جاسوس سیا بود که در اتاق هتلی در مسکو در اوایل دسامبر ۲۰۱۷ ساکن بود و در آن زمان گفت: احساس معلق بودن داشتم.
اگرچه چنین حالتی متوقف شد و این مرد توانست به زندگی عادی خود برگردد، اما نشانهها دو روز بعد وقتی که در رستورانی حضور داشت و حتی وقتی به آمریکا مراجعت کرد، برگشتند. اسکنهای زیادی که از مغزش انجام شد، چیزی نشان نداد اما حالت تهوع و سرگیجه واقعی بودند و حتی گوشهایش هم زنگ میزد.
خب، چه چیزی باعث این سندروم اسرارآمیز شده بود؟
آقای الوود در میان افرادی است که به این مساله مظنون هستند سربازان هندی و دیگر قربانیان، هدف سلاح انرژی مستقیم قرار گرفتهاند.
او در این باره میگوید: این به یک رقیب متخاصم نظیر چین بر میگردد که چنین سیستم تسلیحاتی را با یک روش پنهانی آزمایش میکند. اینها نشانهای از تغییر ماهیت درگیریهاست. شواهد به قدر کافی وجود دارد که نشان دهد چنین مسالهای باید مورد بررسی قرار گیرد.
برخی از دانشمندان میگویند، آفت کشها را میتوان مقصر چنین رویدادهایی دانست یا برخی از بیماریهای روانی را. دیگران اما ترس و هیستریای گسترده را عامل این موارد میدانند. دست کم دو فاکتور نشان میدهد که یک قدرت خارجی به طور اخص روسیه در سندروم هاوانا دست دارد. نخست اینکه مقامهای آمریکایی خواستند این مساله را لاپوشانی کنند چون این مساله را مطرح میکنند که یک دولت خارجی شاید در آن دست داشته باشد.
اوایل سال جاری میلادی، آکادمی علوم ملی آمریکا مطالعهای را به وزارت امور خارجه ارائه کرد که نگاهی به تمامی علتهای احتمالی داشت. وزارت خارجه از انتشار آن امتناع کرد. سیا تحقیقات خود را انجام داده و گفته که به این نتیجه رسیده جاسوسهای روسی از نظر فیزیکی به جاسوسهای سیا که از این "چیز" در لهستان، استرالیا، تایوان و گرجستان آسیب دیدند، نزدیک شدهاند.
در دو مورد، عملیات سرویس اطلاعات روسیه در همان هتلهایی که این ماموران در همان زمان اقامت داشتند، ساکن شده بودند. اگرچه جینا هاسپل، رئیس سیا در انجام اقدامی مناسب در این باره تاخیر به خرج داده است.
دلیل دوم برای مظنون کردن روسیه خیلی صریحتر است؛ آنها این کار را قبلا هم انجام داده بودند. بیش از ۵۰ سال قبل، از ۱۹۵۳ تا اواخر ۱۹۷۹، شوروی، سفارت آمریکا در مسکو را با تابش ماکروویویی بمباران کرد که باعث شد تا تعداد زیادی از کارمندان با افزایش غیرعادی گلبولهای سفید روبرو شوند و مشکلات متعدد برای سلامت آنها ایجاد شود.
سه سفیر از سرطان درگذشتند. آنچه که "سیگنال مسکو" نام گرفت از سوی آمریکاییها لاپوشانی شد که تصمیم گرفتند تا ۱۹۷۲ درباره آن به اعضای سفارت چیزی نگویند. این حملات تا ۱۹۷۶ به صورت علنی اعلام نشد.
در ۱۹۷۹ به جیمز شوماخر، یکی از افسران سیاسی سفارت گفته شد که تعداد گلبولهای سفید خونش بیش از حد مجاز است و در ۱۹۸۵ وی با سرطان پیشرفته خون روبرو شد. تعداد گلبولهای سفید در سال ۱۹۹۹ بهبود یافت.
او در این باره میگوید: اصلا نمیدانم چطور به این سرطان مبتلا شدم یا اینکه چطور به صورت تدریجی از بین رفت. اما آنچه به یاد دارم، این است که تابش مایکروویوی در مسکو مظنون اولیه است.
شوماخر خوش شانس بود. تحقیقات جدید از سوسی خوزه مارتینز از اسپانیا مشخص کرد که دست کم سه سفیر دیگر آمریکا در مسکو از سرطان در مراحل اولیه ابتلا درگذشتند.
خب حالا سوال اینجاست که شوروی چه میکرد؟ یک تئوری این است که از مایکروویو به عنوان ابزاری برای شنود که به صورت مخفیانه در سفارت کار گذاشته بود، استفاده میکرد. تئوری دیگر این است که تابش مایکروویوی تلاشی از سوی شوروی برای ایجاد اختلال در ابزارهای آمریکایی بود که از مقامهای شوروی در خودروهایشان شنود کند.
اگر روسیه دیپلماتهای خارجی و جاسوسهای اطلاعاتی را با این تابشها بمباران کرده باشد، چرا این کار را کرده؟ با چه ابزاری؟ اگر دلیل سندروم هاوانا یک تلاش الکترونیکی باشد آیا هدفش هک یا فعال کردن سرویسهای ارتباطی بوده است؟ یا اینکه تنها یک اقدام تهاجمی است؟
با توجه به ماهیت این وسیله، سخت است که بگوییم این وسیله با آن چیزی که چین علیه نیروهای هندی در اوت استفاده کرد، شباهت دارد.
تفاهم نامه ۲۰۱۴ آژانس امنیت ملی آمریکا میگوید که اطلاعات از ۲۰۱۲ نشان میدهد که یک کشور بینام که به احتمال زیاد روسیه است یک سلاح سیستمی مایکروویوی قوی دارد که ممکن است توانایی تضعیف، ارعاب یا حتی کشتن دشمن را در هر زمانی و بدون برجای گذاشتن ردی داشته باشد و این سلاحی است که برای هدف قرار دادن مورد و ایجاد اثرات و آسیبهای فیزیکی شامل تخریب سیستم عصبی طراحی شده است.»
انتهای پیام
نظرات