به گزارش ایسنا، روزنامه «کار و کارگر» با مقدمهای درباره این رویداد، گفتوگویی را با دکتر محمدحسین بنی اسدی داماد مهندس بازرگان و معاون و وزیر مشاور در دولت موقت انجام داده که گزیده اظهارات بنیاسدی را در ادامه میخوانید:
* در ۳۰ اردیبهشت سال ۵۶ مرحوم مهندس بازرگان برای دفتر شاهنشاهی نامهای ارسال کردند با این مضمون که شاه در مورد مسائل مملکت به جای مصاحبههای تشریفاتی و تبلیغاتی در یک مصاحبه و مناظره واقعی با ایشان شرکت کند و در آن مباهلهای در مورد حقانیت دو طرف صورت گیرد. گرچه این امر برای شاه که خود را قدرت مطلق کشور و حتی منطقه خاورمیانه تصور میکرد غیر قابل پذیرش بود ولی اقدام مرحوم بازرگان در آن سکوت سنگین استبداد عمل شجاعانهای بود که آن فضا را شکست.
* با ورود رهبر انقلاب (امام خمینی) در روز ۱۲ بهمن به تهران، ظرف ۳ روز با پیشنهاد مرحوم آیتالله شهید مطهری به شورای انقلاب، مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیرمورد تصویب قرار میگیرد. مهندس بازرگان میگوید من باید فکر کنم حداقل یک شب وقت میخواهم. آیتالله طالقانی به مهندس بازرگان میگوید شما از روحیه روحانیت اطلاع کافی نداری و نمیتوانی خود را با آنها هماهنگ کنی. به هر حال با فشار اکثریت، مهندس بازرگان نخست وزیری را پذیرفت و در روز ۱۵ بهمنماه سال ۵۷ همان جلسه تاریخی و به یاد ماندنی در مدرسه علوی با حضور رهبر انقلاب، مهندس بازرگان، دکتر یزدی و هاشمی رفسنجانی در حضور خبرنگاران بینالمللی و داخلی کثیری برگزار شد و متن حکم امام برای نخست وزیری مرحوم بازرگان قرائت شد که آن را آقای دکتر یزدی به انگلیسی و آقای دکتر غلامعباس توسلی به فرانسه ترجمه کردند.
* هنوز کار تصویب قانون اساسی به پایان نرسیده بود که دانشجویان خط امام وارد سفارت آمریکا در تهران شدند و آن را اشغال کردند. صبح روز ۱۴ آبان اعلامیهای به نام سپاه پاسداران و ظاهرا با امضای فرمانده سپاه مرحوم حجتالاسلام لاهوتی از رادیو پخش شد که با پشتیبانی و تایید کامل اشغال سفارت و گروگانگیری، دولت موقت را به شدت مورد حمله قرار داده بود. مرحوم مهندس بازگان در اعتراض به این دخالت و عمل گروگانگیری که آن را بر خلاف تعهدات قانونی بینالمللی میدانست نهایتا در ۱۴ آبان ۵۸ یک روز پس از ۱۳ آبان که دانشجویان سفارت را اشغال کرده بودند استعفا داد و کار دولت موقت مرحوم مهندس بازرگان در ایران کمتر از ۱۰ ماه به پایان رسید.
* ما نیز مانند تمام ملت ایران نقش استعماری دولت آمریکا را باور داشته و با آن مبارزه کرده و میکنیم. باور داریم که دوگانگی رفتار آمریکاییها در به نمایش گذاشتن دمکراسی کشورشان به ملتهای جهان و حمایت آنها از کودتاچیان و دیکتاتورها شدیدا محکوم است. بنده نیز مانند شما معتقدم که این عامل نیز یکی از عوامل وقوع انقلاب در ایران به حساب میآید. پس از کشتهشدن دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران در ۱۶ آذرماه سال ۳۲ توسط رژیم شاه، این روز به نام روز دانشجو خوانده شد. شهید دکتر چمران که از اعضای اولیه نهضت آزادی و از موسسین آن در خارج از کشور بود و خودشان در آن زمان از دانشجویان دانشکده فنی بودند و در صحنه اعتراض حضور داشتند گزارش مبسوطی از آن حمله را تدوین کردند که سالها قبل از انقلاب منتشر شد و برای مردم آگاهیبخش بود که سروصدای زیادی هم به پا کرد. و نیز با شما موافقم که هدف اصلی آمریکا برای اعزام هویزر به ایران ممانعت از سقوط رژیم پهلوی بود، هرچند که وقتی طوفان سهمگین خشم ملت ایران را دید هویزر ناچار شد سران ارتش را آرام نگاه دارد چراکه خود شاه هم دیگر اراده و توان لازم برای ادامه کار به دلیل بالاگرفتن بیماریاش را نداشت. ولی آنچه که به دولت موقت مربوط میشود این است که مرحوم مهندس بازرگان صریحا به بنده که وزیر مشاور در امور اجرایی دولت بودم گفتند که آمریکاییها در آن ۹ ماه فعالیت دولت موقت حداقل برای حفظ ظاهر هم که شده سعی کردند تا در امور داخلی دولت و ملت ایران دخالت نکنند و شاید بشود این امر را اتخاذ یک سیاست استراتژیک از سوی واشنگتن در قبال دولت جدید ایران انقلابی به حساب آورد؛ نه اینکه واقعا از عملکرد منفی خود در گذشته تاریخی ملت ایران پشیمان شده باشند و عذرخواهی کنند بویژه از نقش سیاه طراحی کودتای ۲۸ مرداد.
* مهندس بازرگان در اردیبهشت ۵۸ نامه مفصلی برای رهبر انقلاب نوشتند که ادامه کار نخست وزیری به ترتیبی که بود برایشان مقدور نیست و خواهان اصلاح رویه خبری صداوسیما شدند ولی آیتالله خمینی همچنان خواهان ادامه کار دولت بودند. نیت مرحوم بازرگان این بود که امام اوضاع را کنترل کنند چرا که چپهای تندرو که خود را پیرو خط امام میخواندند عملا دولت را فلج کرده بودند. شما باید بدانید که گروههای چپ و اعضای حزب توده بعضی وزارتخانهها را اشغال کرده بودند و عملا برخی از وزرای دولت به سختی میتوانستند در محل کار خود حاضر شوند، بنابراین درخواست مرحوم بازرگان از امام به این معنا نبود که ریاست هیئت دولت را عهدهدار شوند.
* شاید این انتقاد امروز از سوی بعضی به مرحوم بازرگان وارد باشد که چرا حکم ورود به دولت را برای مرحوم قطبزاده صادر نکردند کما اینکه طبق اطلاع، امروز هم رئیس صداوسیما در جلسات دولت شرکت میکند و اگر مرحوم بازرگان آن حکم را برای قطبزاده زده بودند شاید انقلاب به این شکل پیش نمیرفت و قطبزاده نیز به آن سرنوشت دچار نمیشد. البته من از مهندس بازرگان درخواست کردم که آقای قطبزاده در جلسات هیئت دولت شرکت کنند ولی استدلال ایشان این بود که صداوسیما زیرمجموعه وزارت ارشاد است و نمیشود هم وزیر ارشاد آقای دکتر میناچی و هم رئیس صداوسیما همزمان در جلسات دولت شرکت کنند.
* قطبزاده انسان فوقالعاده احساساتی و عاطفی بود و حتی خاطرم هست در همان جلسه قرائت حکم مرحوم بازرگان در مدرسه علوی توقع داشت که خودش به عنوان مترجم فرانسه کنار مرحوم یزدی به ترجمه بپردازد و هنگامی که دید با آن مخالفت شده با عصبانیت از سالن خارج شد. در مورد ریاست وی بر صداوسیما هم باید عرض کنم روز ۲۲ بهمن بنده، دکتر یزدی، مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی و قطبزاده در حیاط مدرسه رفاه بودیم، پیشنهاد دادم به صداوسیما برویم و پیام پیروزی انقلاب داده شود. دکتر یزدی قبول نکرد با ما بیاید. مرحوم موسوی اردبیلی و آقای قطبزاده و وآقایی به نام میوهچی و یک نفر دیگر به ساختمان تلویزیون در خیابان جام جم رفتیم. آقای احمد رضایی که پدر مجاهدین خلق بودند قبل از رسیدن ما به تلویزیون بیانیه پیروزی انقلاب را از طرف مجاهدین خلق قرائت کرده بود. وقتی ما رسیدیم از طرف دولت موقت، مرحوم موسوی اردبیلی پیام دادند و صحبت کردند و پس از آن قرار شد بازگردیم. ولی آقای قطبزاده همانجا ماند و برنگشت. ظاهرا بعد از چند روز از طرف مرحوم بازرگان حکم ریاست بر صداوسیما را هم دریافت کرده بود. قطبزاده با رضا قطبی رئیس صداوسیما در زمان شاه از دوران دبیرستان هممدرسهای بود و آشنایی و شاید دوستی هم داشتند. احتمالا همین امر هم انگیزهای بود که در جام جم بماند!
* با تحریکات گروههای مارکسیستی و حزب توده و چپ و تندرو اسلامی و سایر احزاب آن روز کشور از جمله خط امامیها، ملیگرایان، تودهایها، فدائیان خلق و مجاهدین خلق در کار دولت موقت کارشکنیهای بسیاری انجام دادند و مانع از ادامه کار مهندس بازرگان میشدند.
* زمینه کودتا برای هیچ دولتی از جمله آمریکا وجود نداشت ولی احساسات ضد آمریکایی میان جوانان انقلابی چپ یا تندرو وجود داشت و ما نیز در دولت موقت زمانی که آمریکاییها شاه را به قصد درمان وارد خاک ایالات متحده کردند معترض بودیم. ملت ایران هم از آن اقدام عصبی و ناراحت بود. در آن زمان مهندس بازرگان برای شخص شاه نامهای نوشت. در آن نامه مهندس بازرگان به شاه تاکید میکند که موقعیت امروز ایران به نحوی است که امکان بازگشت مجدد رژیم پهلوی وجود ندارد. این را زمانی مرحوم بازرگان مینویسد که کشور نه ارتش منظمی دارد، نه سپاه یک نیروی نظامی اینچنینی است و نه ژاندارمری قدرت زیادی برای حفظ مرزها دارد. پس بازرگان توان نظامی ایران پس از انقلاب را به شاه گوشزد نکرد بلکه از اراده ملت ایران برای عبور از پهلوی گفت. در آن نامه بازرگان از شاه میخواهد با خروج از آمریکا مانع ایجاد بحران در ایران شود و به عنوان یک ایرانی مانع آسیبرسیدن به ملت ایران گردد و نیز از شاه میخواهد که به کشور بازگردد و در دادگاهی عادلانه محاکمه شود و حتی به شاه قول میدهد که از حقوق قانونی و مسلم او نیز دفاع خواهد کرد.
* چند روز پس از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۵۷ برخی گروههای چپ وارد سفارت آمریکا شده بودند که آیتالله خمینی از دکتر یزدی خواستند با کمک نیروهای مردمی وارد سفارت شده و آنها را از آنجا خارج کنند.
* استدلال دولت موقت (در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی) این بود که در تمام پروتکلهای جهانی، دولتها موظف به حفاظت از سفارتخانههای مستقر در کشور خود هستند و دولت ایران نباید و حق ندارد که آن اشغال را به رسمیت بشناسد و وقتی دولت بعدی چنین اشغالی را به رسمیت شناخت تحریمهای آمریکا با حمایت جهانی علیه دولت و ملت ایران وضع شد به طوری که تا همین امروز هم ادامه دارد.
* صبح ۱۴ آبان و پس از قرائت بیانیه سپاه از رادیو، بنده به اتاق مرحوم مهندس بازرگان رفتم وپیشنهاد کردم استعفا بدهید چون دیگر امکان کار وجود ندارد. آقای بازرگان از کشوی میز، استعفانامه خود را در آوردند و گفتند قبل از شما هم آقای مهندس تاج وزیر نیرو تلفنی همین را گفت. دو سال بعد وقتی در منزل یکی از دوستان بودیم و آقای لاهوتی هم آنجا حضور داشت، مرحوم بازرگان از آقای لاهوتی پرسیده بودند آن بیانیه چه بود که علیه ما صادر کردی؟ مرحوم لاهوتی به ایشان گفته بود که کار من نبود. به شما میگویم چه کسی این کار را انجام داد ولی تا من زنده هستم آن را به کسی نگویید و مهندس بازرگان به قولی که داده بود عمل کرد.
* اگر مهندس بازرگان به جای ارسال نامه استعفاء که در ۱۴ آبان نوشته بود و قبلش از حمایت تمام اعضای دولت از جمله شهید چمران هم برخوردار بود، اگر از چمران یا حتی سخنگوی دولت مرحوم صادق طباطبایی میخواست یا شخصا به قم میرفتند و با امام در اینخصوص صحبت میکرد شاید تاریخ انقلاب مسیر دیگری را طی کرده بود. شاهد این ادعا احضار همزمان مرحومان هاشمی رفسنجانی، بهشتی و باهنر در صبح روز ۱۵ آبان است به منزل امام در قم در مخالفت با استعفای دولت و طبق شواهد، امام از ایشان میخواهند که به تهران برگشته و مهندس بازرگان را منصرف کنند. آقایان وقتی با اتومبیل از قم به سمت تهران حرکت میکنند از رادیو خبر استعفای دولت را میشنوند و متوجه میشوند که خبر علنا پخش شده. دوباره به منزل امام بازمیگردند و میگویند حالا که رادیو و تلویزیون خبر استعفا را پخش کرده، شما مخالفت نکنید و امام در برابر کار انجامشده آن استعفا را میپذیرند. البته خبر استعفا محرمانه بود ولی گویا آقای صادق طباطبایی ماجرای هیئت دولت را صبح روز ۱۴ آبان با یکی از نزدیکان خود مطرح کرده و ایشان آقای قطبزاده را در جریان گذاشته بودند و آقای قطبزاده نیز کار خودش را کرد.
* بسیاری از سیاسیون انقلاب پیش و پس از انقلاب با مقامات آمریکایی دیدار داشتند از جمله شهید بهشتی و مرحوم بازرگان که اسنادش هم منتشر شد و در آن دیدارها مداوم از سیاستهای خصمانه دولت آمریکا علیه منافع ملت ایران و حمایت از دیکتاتوری پهلوی انتقاد میکردند و خواستار قطع حمایت آمریکا از شاه و رژیم پهلوی بودند. یکی از همان افرادی که نامش در اسناد دانشجویان ذکر شده خود من به عنوان وزیر مشاور در امور اجرایی دولت موقت بودم که بنا به تقاضای کاردار و با اطلاع وزیر امور خارجه در نخست وزیری به طور رسمی با کاردار آمریکا دیدار کرده بودم و هر دو بار هم هشدار داده بودم که حضور شاه در آمریکا به روابط دو کشور آسیب جدی وارد میکند و باید دولت آقای کارتر یا شاه را به ایران تحویل بدهد یا از خاک آن کشور اخراج کند.
* در مورد مرحوم امیرانتظام باید عرض کنم که مرحوم شهید آیتالله قدوسی آقای بازرگان را خواست و گفت من پرونده انتظام را مطالعه کردهام و مطلبی درباره خیانت ایشان پیدا نکردم و باید آزاد شوند. مهندس بازرگان میگویند تمام اقداماتی که عباس انتظام در مدت ماموریتش در داخل یا خارج از کشور انجام داده به دستور شخص من بوده است. امام پس از دیدار با شهید قدوسی اعلام میکند بگذارید جو آرام شود، امیرانتظام را آزاد کنید. ولی آنهایی که پروژه تخریب بازرگان را دنبال میکردند اجازه ندادند جو آرام شود و انتظام چنان سرگذشتی پیدا کرد که میدانید. مرحوم امیرانتظام برایم تعریف کرد برای کاری به بیمارستان مراجعه کرده بودم. پرستاران به او گفتند که قاضی پروندهات آقای گیلانی نیز در همین بیمارستان بستری شده است. انتظام بدون کینه علیرغم اینکه با حکم آقای گیلانی عمرش بیگناه در زندان تباه شده بود به دیدار وی رفت و از او عیادت به عمل آورد.
* هفته پس از استعفا به مناسبت عید غدیر خم اعضای دولت به دیدن امام در قم رفتند و ما پس از خواندن نماز، ناهار هم میهمان حاج احمد آقا بودیم. پس از صرف ناهار مرحوم سیداحمدآقا، آقای مهندس بازرگان را به اتاقی برد و حدود نیمساعت با ایشان صحبت کرد. در راه برگشت به تهران مرحوم بازرگان در پاسخ به سئوال بنده گفتند که سید احمدآقا به ایشان گفته است که قرار است شورای جمهوریت تشکیل شود و از وی خواسته است که ریاست آن را بپذیرند که بازرگان جواب منفی داده بود. در آن زمان هنوز قانون اساسی تصویب نشده بود و انتخابات مجلس و ریاست جمهوری برگزار نشده بود. شاید بازرگان به دلیل تجربه دولت موقت و به یادآوردن توصیه مرحوم طالقانی جواب قاطع و منفی میدهند.
* رابطه امام با مرحوم بازرگان تا زمانی که رهبر انقلاب در قید حیات بودند همواره احترامآمیز بود. حتی بالا گرفتن اختلافات میان طرفین پس از ماجرای آزادسازی خرمشهر و مواضعی که مرحوم بازرگان و نهضت آزادی برای پذیرش قطعنامه و پایان جنگ هم گرفتند با وجود برخی شیطنتها نیز نتوانست آن احترام میان رهبر انقلاب و مرحوم بازرگان را از بین ببرد و بازرگان نیز هرگز از انقلاب قهر نکرد و به دولتهای پس از دولت خود مشاوره داد و از آنان حمایت کرد. در هفتههای پایانی عمر شریف مرحوم بازرگان که در بیمارستان بودند هم مرحوم سیداحمدآقا خمینی در بیمارستان دی به عیادت ایشان آمد و حدود نیمساعت با یکدیگر صحبتی کاملا صمیمانه داشتند. دو بار گفتند که امام تا آخر عمرشان به تدین و درستی شما اعتقاد داشتند (نقل به مضمون).
انتهای پیام
نظرات