به گزارش ایسنا، در یادداشت دکتر علیرضا امینی آمده است: چندی پیش در یکی از رسانههای شبکه مجازی مطرح شد که به دنبال حباب ایجاد شده در بورس، حباب بورس ترکید و بازار بورس سقوط کرد و پیش بینی شد که مجدداً سقوط خواهد کرد. در این نوشتار تلاش میشود این دیدگاه و پیشبینی مذکور مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد تا اطلاعات شفاف و علمی و به دور از مسائل سیاسی در اختیار خوانندگان قرار گیرد.
بازار بورس از ابتدای سال جاری تا ۱۹ مرداد با یک رشد بی سابقه ۳۰۵ درصدی مواجه شد که منبع اصلی این رشد ورود نقدینگی جدید به بازار بورس بود. افزون بر این، عدم عرضه سهام عدالت و کند بودن فرایند عرضه اولی ها به همراه نقش مخرب بازیگران در بالا بردن بیش از ارزش واقعی سهام برخی از شرکتهای کوچک به این افزایش سریع دامن زد. البته بخشی از این افزایش قیمت به افزایش سود شرکتها در اثر افزایش ارزش نرخ ارز و افزایش تولید نیز ارتباط دارد. اگر سازمان بورس نظارت بیشتری بر اعمال بازیگران می داشت و با آنها برخوردی جدی میکرد و بر سرعت عرضه اولیها میافزود و وزارت امور اقتصاد و دارایی با سرعت بیشتری نسبت به عرضه سهام عدالت اقدام می کرد، افزایش سریع شاخص طی مدت بیشتری طول میکشید و از سرعت افزایش آن کاسته میشد. افزون بر موارد ذکر شده، صدور بسیار زیاد کدهای جدید و دسترسی تازه واردان غیر حرفهای به معاملات آنلاین که فاقد دانش تخصصی درباره بورس و نحوه ارزیابی قیمت سهام شرکتها بودند، باعث سرعت گرفتن روند افزایش قیمت سهام شرکتها و افزایش بیش از حد قیمت سهام شرکتها شد.
سهامداران تازه وارد و غیر حرفهای به سادگی فریب صفهای خرید ساختگی بازیگران را میخوردند و پشت صف خرید قرار میگرفتند و باعث افزایش بیش از حد قیمتها میشدند و مانع از اصلاح به موقع قیمتها میشدند. افزون بر این، سهامداران مذکور چون دانش تخصصی نداشتند، بلافاصله پس از کاهش قیمت سهام مذکور و مواجه شدن با ضرر اقدام به فروش میکردند و مجدداً پشت صف خرید سهام دیگر قرار میگرفتند و با رفتار هیجانی و احساسی خود روند طبیعی بازار را دچار انحراف میکردند. اکنون سوال اصلی که مطرح می شود آن است که آیا بازار سهام دچار حباب شده بود و دلیل کاهش آن ترکیدن حباب بود یا خیر؟
بازار سهام برخلاف بازارهای طلا و ارز از پیچیدگی زیادی برخوردار است، زیرا اطلاعات در این بازار شفاف نیست و عوامل بنیادی شرکتها (مانند سودآوری، ارزش داراییها و طرحهای توسعه و زمان بهرهبرداری آنها) متفاوت است. بنابراین به سادگی نمیتوان در مورد کل بازار نظر داد که دارای حباب است یا خیر؛ ولی در مورد یک یا چند شرکت معین میتوان به سوال مذکور پاسخ داد.
بخشی از رشد بسیار زیاد شاخص کل قیمت سهام تا ۱۹ مرداد تحت تاثیر افزایش فشار تقاضا به واسطه ورود نقدینگی جدید و بخشی دیگر بر اثر تجدید ارزیابی داراییهای شرکتهای بورسی بوده است که پس از سالیان متمادی اقدام به بهروز کردن ارزش داراییهای خود کردند. باید اذعان کرد که هنوز مشخص نیست تجدید ارزیابی داراییهای شرکتها چقدر در افزایش شاخص قیمت سهام نقش داشته است. افزایش ارزش دلار نیز در افزایش ارزش داراییهای شرکتها و همچنین افزایش فروش و سود شرکتها نقش داشته است که تاکنون هیچ نهادی نقش این عوامل را در افزایش شاخص قیمت سهام اندازهگیری نکرده است؛ بنابراین بخشی از افزایش ۳۰۵ درصدی شاخص کل قیمت سهام مربوط به عوامل مذکور است که ربطی به حبابی بودن یا نبودن بازار سهام ندارد.
موضوع بسیار مهم دیگر آن است که رفتار قیمتهای سهام در بورس نوسانی و دورهای است؛ یعنی در یک دوره افزایش قیمت سهام داریم و در دوره بعد با کاهش قیمت سهام مواجه هستیم. اگر به روند بلندمدت شاخص کل قیمت سهام توجه کنیم، متوجه دوره های اصلاح قیمت (کاهش قیمت) می شویم. به عنوان مثال، در سال ۱۳۹۷ بعد از افزایش ۹۶ درصدی شاخص کل بورس تا انتهای مهر ماه، شاخص کل بورس شروع به اصلاح کرد و تا ابتدای دیماه آن سال ۱۸.۴ درصد کاهش یافت و پس از آن تا پایان سال مذکور ۱۵.۶ درصد افزایش یافت؛ یعنی حدود ۹۴ درصد کاهش قیمت جبران شد و در مجموع، در کل سال ۱۳۹۷ حدود ۸۵.۳ درصد افزایش یافت. اگر توجه شود در قبال افزایش ۹۶ درصدی طی هفت ماهه اول ۱۳۹۷، اصلاح قیمت ۱۸.۴ درصدی تا ابتدای دیماه همان سال رخ داده است، در حالی که در سال جاری در قبال افزایش ۳۰۵ درصدی، کاهش ۳۹ درصدی تا ۱۲ آبان ۱۳۹۹ اتفاق افتاده است که اصلاح زیادی نیست. بر این اساس، استفاده از واژه ریزش بازار یا سقوط چندان درست نیست و بهتر است از واژه اصلاح قیمت استفاده شود که یک واژه جا افتاده در ادبیات بازار مالی است.
نکته دیگر آن که بعد از دوره اصلاح قیمت در سال ۱۳۹۷ شاهد حاکم شدن روند افزایش قیمتها در بازار سهام بودیم و بر این مبنا انتظار میرود در سال جاری نیز شاخص کل سهام مجدداً وارد دوره افزایشی شود. گفتنی است، شرایط سال جاری با سال ۱۳۹۷ شباهت دارد و انتظار میرود در اثر افزایش ارزش دلار در چند ماه اخیر، شاخص قیمت سهام مجدداً وارد مرحله صعودی شود و تا آخر سال بخش عمده کاهش خود را جبران کند.
صرف نظر از مقایسه وضعیت سال جاری با سال ۱۳۹۷، عوامل بنیادی شرکتها در شش ماهه اول سال جاری بهبود چشمگیری داشتهاند و شرکتهای بنیادی مانند فولاد مبارکه اصفهان و ملی مس با افزایشهای خیره کننده در ارزش فروش و سود نسبت به دوره مشابه سال قبل مواجه بوده اند و افزون بر آن، با توجه به ارزش داراییهای آنها، ارزش سهام آنها به مراتب کمتر از ارزش واقعی آنها است و پس از فروکش کردن موج ترس و عدم اعتماد به بازار، شاهد افزایش قیمت شرکتهای بنیادی در بورس خواهیم بود. بنابراین، شواهد آماری و اقتصادی حاکی از آن است که به زودی بازار سهام وارد مرحله رونق خواهد شد و به سهامداران غیر حرفهای و تازه وارد پیشنهاد می شود از فروش سهام شرکتهای بنیادی اجتناب کنند تا بتوانند تا پایان سال بخش عمده ضرر خود را جبران کنند یا سود لازم را ببرند.
به طور کلی، سرمایهگذاری در بازار بورس، یک سرمایهگذاری بلندمدت است و اگر برای افق زمانی حداقل دو ساله در شرکتهای بنیادی سرمایهگذاری شود، بازدهی آن از سایر داراییها بیشتر و از نرخ تورم نیز به مراتب بیشتر خواهد بود. درس دیگری که از کاهش اخیر قیمتها در بورس میتوان گرفت آن است که سهامداران غیر حرفه ای مستقیماً اقدام به خرید و فروش سهام نکنند و بیشتر واحدهای صندوقهای سرمایهگذاری کارگزاریها را خریداری کنند که متخصصان رشته مالی آنها را مدیریت و اداره میکنند.
مطلب دیگر مربوط به مزایای هدایت نقدینگی به بازار سهام است که اثرات تورمی آن کمتر از بازارهای دارایی دیگر است و به افزایش تولید و اشتغال در شرکتهای بورسی کمک می کند. افزون بر این، رونق بازار بورس به فرایند خصوصیسازی از طریق فروش سهام دولتی به مردم کمک میکند که در رشد اقتصادی کشور موثر است. با توجه به موارد مذکور، هدایت مجدد نقدینگی به سمت بازار بورس از کانالهای مذکور در ایجاد رشد اقتصادی و کاهش نرخ بیکاری حائز اهمیت است. بنابراین نمی توان ادعا کرد که هدایت نقدینگی به بازار بورس تاثیری بر بخش حقیقی اقتصاد ندارد. گفتنی است، در شرایط فعلی که نرخ تورم بالا است و با تحریمهای خارجی و افزون بر آن، شرایط خاص شیوع بیماری کرونا مواجه هستیم، فضا برای هدایت نقدینگی به سمت سرمایهگذاری در طرح های جدید مهیا نیست و بخش خصوصی انگیزهای برای آن ندارد و به جای آن می توان از طریق هدایت نقدینگی به بازار بورس، به طرحهای سرمایهگذاری شرکتهای بورسی کمک کرد تا بتوان تاثیر لازم را بر بخش حقیقی اقتصاد داشت. منتها برای تاثیرگذاری بیشتر هدایت نقدینگی به بازار سهام بر اقتصاد، لازم است سازمان بورس برای ایجاد بازدهی منطقی و ایجاد اطمینان و برگشت اعتماد به بازار و نظارت موثر بر رفتار بازیگران، برنامه مدون و قابل اجرا داشته باشد و از آن مهمتر با چابکی زیاد و در زمان کوتاه آن را اجرایی کند.
مطلب پایانی آن که نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تاثیری بر تحلیل فوق و پیش بینی انجام شده در میان مدت و بلندمدت ندارد و تنها در کوتاه مدت می تواند تاثیراتی داشته باشد. با توجه به اینکه بازار سهام در دوره قبل از برجام (۱۳۹۰-۱۳۹۳) و دوره اجرای آن (۱۳۹۴-۱۳۹۶) و همچنین دوره خروج آمریکا از برجام عملکردی بهتر از سایر بازارهای دارایی داشته است، لذا نتایج انتخابات آمریکا تاثیرات میانمدت و بلندمدت ندارد و این موضوع شاید به واسطه آن باشد که سیاستهای کلی آمریکا در قبال ایران در دولتهای مختلف آمریکا یکسان است و فقط شیوه برخورد یا روش رسیدن به هدف متفاوت است.
انتهای پیام
نظرات