به گزارش ایسنا، روزنامه «جوان» در ادامه نوشت: اینک در نکوداشت آن فقید سعید و در تبیین خصال تبلیغی او، روایت چهار تن از نزدیکان و همکارانش را، مورد خوانشی تبلیغی قرار دادهایم. امید آنکه علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
یکتنه، کار یک سازمان را انجام میداد
تلاش و تکاپوی مداوم، در زمره خصالی است که زندهیاد آیتالله محمدعلی تسخیری، نزد بسا نخبگان، بدان شناخته میشد. این فعالیت مستمر - که نتایجی ارجمند و نمایان داشت - موجب گشته بود که وی، به یکی از نمادهای تبلیغ و تبیین معارف اسلامی و شیعی تبدیل شود. آیتالله محمد امامی کاشانی در اینباره میگوید: «من ایشان را از قدیم میشناختم. ایشان شاگرد برجسته شهید آیتالله محمدباقر صدر بودند و دوره اخیر حیات خود، در اداره مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی، بسیار موفق عمل کردند. نمونه همان افرادی بودند که یکتنه، کار یک سازمان یا نهاد را انجام دادند. ایشان در کشورهای مختلف و در میان علمای برجسته آنها، کاملاً شناختهشده بودند و از آنجا که به زبان عربی تسلط کامل داشتند، در کشورهای دیگر سخنرانیهای بسیار مؤثری در معرفی انقلاب اسلامی ایراد کردند و در این زمینه حقیقتاً یگانه و بینظیر بودند. خداوند به تلاشهای ایشان به نظر قبول بنگرد و آن بزرگوار را در جوار رحمت واسعه خود قرار دهد».
آیتالله امامی کاشانی در ادامه تحلیل خود، درباره پیشینه عالمانی که فرآوردهای به اندازه یک مؤسسه یا سازمان داشتند، در دوران دینستیزی پهلوی اول و دوم، چنین روایتی دارد: «رژیم پهلوی در پی ترویج دین، به عنوان یک امر تشریفاتی بود، درست مثل مسیحیان که در روزهای یکشنبه، به عبادتگاه میروند و یکسری کارهای مناسکی را انجام میدهند، اما کاری به حکومت ندارند. رژیم بهشدت تلاش میکرد چنین نقشی را برای مسجد تعریف کند و روحانیت شیعه هم، نقشی بیشتر از کشیش و اسقف نداشته باشد، اما فعالیت روحانیت مبارز و معتقد به اسلام اصیل، خواب دستگاه را آشفته کرده بود. البته در آن دوره، نهاد و تشکیلاتی نبود که از مبلغان قرائت ناب از اسلام حمایت کند. هر یک از افراد خود به تنهایی، به اندازه یک مؤسسه و نهاد فعالیت میکردند و همانها هم بودند که پس از انقلاب، متصدی امور فرهنگی و تبلیغی شدند و اکثراً هم به شهادت رسیدند. اینکه چگونه یک فرد میتوانست بیش از یک نهاد و تشکیلات، در ایجاد تحرک در جامعه مؤثر باشد، باید گفت به دلیل انگیزه بالا! سخنان سخنرانان انقلابی، برای جوانان بسیار جذاب بود و با دقت به حرفهای آنها گوش میدادند و سپس هریک به عنوان یک رسانه مؤثر، آن حرفها را برای دیگران نقل میکردند. بعد از انقلاب، متأسفانه این انگیزهها کم شد! طبیعی هم هست، چون انقلابها و حرکتها پس از پیروزی، دیگر آن تپش و شور اولیه را ندارند!»
روزی تاریخ خواهد نوشت که به این مرد چه ظلمی کردند
رویکرد تقریبی آیتالله تسخیری و پارهای الزامات نظری و عملی آن، عدهای از عوام و خواص را به این اندیشه باطل افکند که وی، نسبت به اصول و معارف شیعی، توجه و اهتمام بایسته ندارد! سوگمندانه باید اذعان کرد که این انگاره نادرست در مقاطعی، به مثابه یکی از حربههای تبلیغی علیه این عالم عامل، به کار رفت! ارزیابی حجتالاسلام والمسلمین محمدمهدی تسخیری برادرِ آن زندهیاد، در اینباره به قرار ذیل است: «یکی از ویژگیهایی که از شهید آیتالله سیدمحمدباقر صدر به مرحوم اخوی منتقل شده بود، بحث عشق به اهلبیت (ع) است. متأسفانه در اینباره، به اخوی ظلم شد. روزی تاریخ خواهد نوشت که به این مرد چه ظلمی کردند! اینکه من در منزل بنشینم و مطالعه کنم و برای خودم شخصیتی علمی باشم، مسجد بروم و به خانه برگردم و آدم مقدسی بشوم، این را هر کسی میتواند انجام بدهد، اما اینکه عبا را به دوشت بیندازی و راه بیفتی و فرهنگ اهلبیت (ع) را به اطراف و اکناف جهان، در قلب مجامع مذاهب مختلف، در مجمع فقهی مکه که بیش از ۴۰۰ فقیه اهلسنت در آنجا حاضر میشوند، ببری، کاری انجام دادهای! ایشان در مرکز بانک اسلامی، که ۹۵ درصدشان از فقهای مذاهب دیگر بودند و تنها فقیه شیعه حاضر در مجمع، آقای تسخیری بود، رفت و دیدگاههای مکتب اهلبیت (ع) را مطرح و تقریر کرد. با این همه، انصافاً یک عده در حق این مرد ظلم و حتی ایشان را متهم میکردند که در مبانی شیعی سازش میکند! کسانی که ظلم کردند، بچه نبودند! بعضیها صاحبنام بودند که روزی باید پاسخ این رفتارهای خود را بدهند! البته ایشان به این تهمتها اهمیت نمیداد و کار خودش را میکرد. یادم هست ایشان روزی، در دانشگاه حکمت لبنان - که تقریباً در سال ۱۸۷۵ تأسیس شده - درباره روابط اسلام و مسیحیت سخنرانی کرد. سخنرانی ایشان، بیش از ۲۰ دقیقه طول نکشید. پروفسور یوسف مؤنث رئیس دانشگاه کسلیک، آنجا بود. او بلندگو را گرفت و گفت حضرت آیتالله! من ۳۵ سال است استاد دانشگاههای مختلف دنیا هستم، این صحبتی که شما درباره روابط مسلمانان و مسیحیان در این محفل داشتید، باور کنید من تاکنون چنین بیانی را، از کسی نشنیدهام! این را از روی تملق نمیگویم، چون ممکن است نه دیگر شما مرا ببینید، نه من شما را ببینم! ... این اتفاقی که دارم عرض میکنم، در سال ۷۷ روی داد. بعد از ایشان سؤالی پرسید و گفت حضرت آیتالله! آیا تنها شما اینگونه میاندیشید یا در ایران هم، اندیشمندان همفکری دارید؟ ... اخوی در آغاز پاسخ خود، از تمجیدی که آقای پروفسور کرده بود، تشکر کردند و بعد به ایشان گفتند من یکی از دانشجویان و طلبههای درس امام خامنهای هستم و هر چه میگویم، از آموزههای اوست! ایشان همواره تلاش میکرد حرکت فردی را، به حرکت جمعی تبدیل کند. میخواست خط را نشان بدهد. بحث فرد نیست، معتقد بود امروز تسخیرینامی هست و فردا نیست ولی این خط باید بماند و بفهمند که مکتب اهلبیت (ع)، میراث فرهنگی بسیار غنیای دارد، اما متأسفانه بعضیها، بار را وارونه برمیدارند و به جای اینکه محبّان را زیاد کنند، دشمنان را زیاد میکنند! ایشان سعی میکرد با اتکا به صفاتی که خدا به پیامبرش داده، یعنی با لسان لیّن، دیگران را جذب کند».
حجتالاسلام والمسلمین محمدمهدی تسخیری در بخشی دیگر از واگویه خاطرات خویش از برادر، پیشینه آشنایی آن فقید راحل با رهبر معظم انقلاب را، اینگونه بیان میدارد: «آقای تسخیری در حوزه علمیه قم، به اینکه اهل قلم و ترجمه و مسلط به زبان عربی است، شناخته شده بود. واقعاً هم ایشان ادیب توانایی بود و دیوان شعری داشت به نام «اوراق و اعماق» که در بیروت چاپ شده است. بنابراین وقتی در جایی صحبت میکردند، خود فرهیختگان عرب متحیر میشدند که چگونه یک فرد فارسیزبان، میتواند اینگونه بلیغ و ادیبانه و حتی شاعرانه، به عربی صحبت کند؟ حضرت آقا به دلیل همین خصوصیات، ایشان را از همان دوره اقامتشان در قم، میشناختند. اگر یادتان باشد در سالیان نخست تأسیس جمهوری اسلامی، آقای تسخیری کنفرانس اندیشه اسلامی را برگزار میکرد و تقریباً دو سه دوره هم برگزار شد و سپس، کنفرانسهای وحدت اسلامی، مجمع جهانی اهلبیت (ع) و مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی برگزار شد. ایشان برای افتتاح کنفرانس اندیشه اسلامی، از رئیسجمهور وقت- که در آن مقطع، مقام معظم رهبری بودند- دعوت میکرد. چگونگی برخورد آقای تسخیری با مسئله اندیشه و وحدت اسلامی و گزارشهایی که درباره کارهایشان به آقا میدادند، سبب آشنایی بیشتر این دو بزرگوار شد. بعدها هم که ایشان، مسئولیت روابط بینالملل دفتر رهبری را به عهده گرفت. این نزدیکی تدریجی ارتباط، موجب شد ایشان از جنبه علمی و فرهنگی و سیاسی هم با شخصیت رهبری آشنا شوند، به گونهای که علو مرتبه ایشان در این عرصهها، موجب اعجاب ایشان بود».
در گفتوگوهای مذهبی، هیچگاه مخاطب را آزار نمیداد
حجتالاسلام والمسلمین دکتر عبدالکریم بیآزار شیرازی، در عداد شخصیتهای علمی و فرهنگی نامدار معاصر و نیز از همفکران و همکاران زندهیاد آیتالله تسخیری است. وی در مقام تبیین اخلاق علمی آن بزرگ و نیز سیره او در گفتگو با عالمان و اندیشمندان دیگر مذاهب، به موارد ذیل اشاره دارد: «ایشان از نظر علمی، بسیار انسان پرمایهای بودند. به ادبیات و زبان عربی، کاملاً تسلط داشتند و ادیب و شاعر برجستهای بودند. بسیار در اعتقاداتشان صادق بودند. خیلیها از وحدت و تقریب مذاهب اسلامی حرف میزنند، اما صداقت ندارند ولی ایشان، حقیقتاً به این موضوع اعتقاد داشتند و در تمام محافلی که میرفتند، با آگاهی و تسلط و جامعیتی که در این موضوع داشتند، صحبت میکردند. مهمترین ویژگی ایشان در تعامل با علمای مذاهب و ادیان مختلف، این بود که به هیچوجه موجبات آزار طرف مقابل را فراهم نمیکردند و در عین حال در ترویج فکر وحدت و تقریب مذاهب، بسیار موفق بودند. برخلاف خیلیها که تصور میکنند وقتی با پیروان سایر مذاهب و ادیان روبهرو میشوند، باید سر و صدا کنند و نیش بزنند و دیگران را تحقیر کنند و دچار خودبزرگبینی هستند، ایشان اسطوره تواضع و فروتنی بود و در این مقام، بسیار متواضعانه و منطقی برخورد میکرد. بنابراین شخصیت ایشان، به گونهای بود که سخنشان در دیگران تأثیر میگذاشت و حتی اگر حرفهای ایشان را نمیپذیرفتند، به ایشان احترام میگذاشتند و عزیزشان میداشتند. ویژگی دیگر ایشان، نظم در امور بود. مرحوم آیتالله تسخیری بسیار پایبند قولهایی بودند که به افراد میدادند و امکان نداشت خلف وعده کنند. باید بر این نکته تأکید کنم که از نظر علمی و فقهی نیز، جایگاه بسیار بالایی داشتند، به طوری که در مجمع فقهی جدّه، در رأس قرار گرفتند. ایشان در تمام مجامع و کنفرانسهای اسلامی، بسیار موفق و کارآمد بودند».
نقش آیتالله تسخیری در اشاعه فکر تقریب بین مذاهب اسلامی در جهان اسلام، از مدخلهای شاخص به شناخت زندگی و زمانه اوست. دکتر عبدالکریم بیآزار شیرازی- که خویش از فعالان این جریان دینی است- کارنامه آن زندهیاد در این عرصه را، اینگونه دیده است: «قبل از انقلاب نه در ایران و نه در جهان اسلام، این بحث جایگاه شایسته خود را نداشت، زیرا حاکمان کشورهای اسلامی، با استعمارگران همسو بودند و استعمار هم، هنری بالاتر از ایجاد تفرقه در بین مسلمین ندارد! آنها همواره در طول تاریخ، سعی کردهاند جلوی وحدت مسلمین را بگیرند و در موارد بسیاری، موفق هم بودهاند! پس از انقلاب اسلامی، موج بیداری اسلامی به تمام دنیا تسرّی پیدا کرد و مخصوصاً حضرت امام، بر لزوم وحدت مسلمین و مقابله با تفرقهافکنیهای دشمنان اسلام، تأکید زیادی داشتند. این تفکر سبب شد بار دیگر اندیشه تقریب مذاهب مطرح و اینبار با یک پشتوانه نظری قوی، در جهان اسلام دنبال شود. پس از تأسیس مجمع تقریب، ابتدا به دستور مقام معظم رهبری، مرحوم آیتالله محمد واعظزاده خراسانی دبیرکل این مجمع بودند و سپس، آیتالله تسخیری این مسئولیت را به عهده گرفتند و انصافاً به تعمیق ابعاد نظری این موضوع در بین علمای جهان اسلام، همت کردند. در دوره آیتالله واعظزاده، ساختارهای کلی و مسیر حرکت، طراحی و پیاده شد و در زمان دبیرکلی آیتالله تسخیری، به سرعت توسعه یافت و ارتباطات گستردهای، بین ایران و کشورهای اسلامی برقرار شد. آیتالله تسخیری در بسیاری از مجامع و محافل جهان اسلام، حضور فعال داشتند و شخصیت ایشان، بسیار شناختهشده و مقبول بود. در اثر تلاشهای پیگیر و مجدّانه ایشان بود که فکر تقریب، از غربت بیرون آمد و دانشمندان کشورهای اسلامی، به اهمیت و اصالت موضوع پی بردند و این حرکت، به یک جریان جدی در جهان اسلام تبدیل شد».
از اینگونه شخصیتها که قدرت ارتباط با دنیا را داشته باشند، کم داریم
همانگونه که پیشتر اشارت رفت، توانایی ارتباط با اندیشمندان جهان اسلام و غرب، از توانمندیهای آیتالله تسخیری به شمار میرفت. پروفسور حمید مولانا که خود از مدرسان ارتباطات نوین در امریکا بوده، در این فقره بر این باور است: «مرحوم آیتالله تسخیری نه تنها یک شخصیت دینی، علمی و فرهنگی در داخل ایران، که در تمام دنیای اسلام شناختهشده بودند و سهم زیادی در معرفی درست انقلاب اسلامی به جهان، بهویژه جهان اسلام داشتند. ما از این شخصیتها که قدرت ارتباط برقرار کردن با دنیا را به این شکل مؤثر داشته باشند، خیلی کم داریم! به نظر من ایشان در تقویت جریان وحدت اسلامی در سه دهه گذشته، نقش بسیار بارز و برجستهای داشتند. ایشان هم به لحاظ علمی و هم از جنبه عملی، مدیری کاردان بودند. اگر به نهادهایی که ایشان از دهه ۱۳۶۰ در آنها مسئولیت داشتند، از قبیل سازمان تبلیغات اسلامی و کنگرههایی که از همه کشورهای دنیا، علما و اندیشمندان به دعوت ایشان، در آنها شرکت میکردند، نگاهی بیندازیم، به گستره و عمق فعالیتهای ایشان پی خواهیم برد. یکی از نهادهایی که ایشان مسئولیت آن را به عهده داشتند، مجمع جهانی اهل بیت (ع) بود که من از همان ابتدا، در آن مشارکت داشتم. نهاد دیگری که ایشان مسئولیت اداره آن را به عهده داشتند و منشأ خدمات زیادی هم بودند، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بود. چهارمین نهاد هم، مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی بود که من از همان اولین جلسات، افتخار شرکت در آن را داشتم و جز دو، سه کنفرانس، همیشه مقاله ارائه داده و در آنها، سخنرانی کردهام. هر چهار نهاد، پس از انقلاب فعالیتهای مؤثری داشته و برنامههای علمی و دینی و فرهنگی مفیدی را ارائه کردهاند. از نظر من، مهمترین ویژگی مرحوم آیتالله تسخیری، بصیرت ایشان بوده است. ایشان شرایط زمانه، نیازها، فرصتها و تهدیدها را به درستی میشناختند، از پیشینه تاریخی ملل اسلامی به خوبی آگاه و بسیار آیندهنگر بودند؛ به همین دلیل هم در زمینه تربیت نیروهای انسانی چه در داخل کشور و چه در سطح جهان اسلام، تلاش زیادی میکردند. محور تمام فعالیتهای ایشان، تربیت نیروهایی بود که به درد آینده جهان اسلام بخورند، چالشها، نیازها و مشکلات جهان اسلام را بشناسند و در جهت حل و رفع آنها تلاش کنند. تمام کنگرهها، سخنرانیها و نوشتههای ایشان، بر همین مبنا تنظیم شدهاند. ایشان از هر فرصتی برای معرفی اسلام اصیل، استفاده میکردند و در جهت تقریب و تقویت اتحاد ملل اسلامی، بسیار توجه داشتند. اگر به عناوین و موضوعات کنفرانس وحدت اسلامی دقت کنید، خواهید دید که تمام عناوین دینی، اما عمومی و مرتبط با علوم انسانی و اجتماعی هستند. من همیشه به مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی سفارش کردهام که این شیوه را ادامه بدهند و حتی از شخصیتهای خارج از حوزه دینی که در رشتههای علمی دیگر فعالیت میکنند، اما موضوعات این حوزه برایشان جالب است، دعوت کنند که در این کنگرهها شرکت کنند. رهنمودها و خدمات ایشان بسیار ارزنده هستند و امیدوارم راهشان ادامه پیدا کند».
پروفسور مولانا در ادامه تحلیل خویش از میراث آیتالله تسخیری در تحقق تقریب بین مذاهب اسلامی، در باب نهادینهتر شدن این ایده، پیشنهادی بدین ترتیب ارائه کرده است: «مجمع در عین حال که تلاش کرده دیدگاههای علمای اسلام را از جنبه فقهی و شرعی به هم نزدیک کند، به بررسی مسائل بغرنج جهان معاصر هم توجه داشته است. در این مجمع سعی شده در کنار طرح مباحث نظری و تئوریک و ارائه الگوها، به جنبههای علمی کار هم توجه شود؛ مثلاً سعی شده تا با دانشگاهیها و اقشار و اصناف مختلف، ارتباط برقرار شود و موضوع وحدت اسلامی، با آنها در میان گذاشته شده، آرای آنان گردآوری شود. من یکی دو بار در کنفرانس وحدت اسلامی، تأسیس دانشگاه امت اسلامی را پیشنهاد دادهام. به نظرم با تأسیس چنین دانشگاهی، این مرکز به یک کشور خاص تعلق ندارد و همه مسلمانان از تمام کشورهای اسلامی، میتوانند در آن تحصیل کنند. این یک حرکت نمادین، برای تنفیذ فکر وحدت اسلامی است. در تمام کشورهای اسلامی حوزههای علمیه و دانشگاههای اسلامی زیادی فعالیت میکنند ولی دانشگاهی نداریم که متعلق به هیچ کشوری نباشد و متعلق به جهان اسلام و امت اسلامی باشد. با تأسیس چنین دانشگاهی، همه اندیشمندان و فرهیختگان جهان اسلام، به موضوع وحدت اسلامی توجه خواهند کرد. من در طول ۵۰ سال تحصیل و تدریس در اروپا و امریکا، با اندیشمندان مسلمان زیادی که مشغول فعالیت علمی هستند سروکار داشتهام و همواره این سؤال برایم مطرح بود که چرا این نحله فکری، یک پایگاه علمی برای انتقال دانش و تجربهشان ندارند؟ دانشمندان اسلامی در حال حاضر، در کشورهای مختلف پراکنده هستند و قدرت علمی آنها، به چشم کسی نمیآید! هزاران نفر از جوانان دنیای اسلام، در غرب تحصیل میکنند. حال اگر دانشگاهی باشد که عدهای از این جوانها، بدون توجه به مسائل کشورشان در آن تحصیل کنند، چه امتیاز بزرگی برای کشورهای اسلامی خواهد بود. این دانشگاه میتواند در همه کشورهای اسلامی، شعبه داشته باشد و سطح علمی آن، به قدری بالا باشد که از کشورهای غیراسلامی هم، در آنجا تحصیل کنند. این دانشگاه میتواند محور قدرتمندی برای تقویت وحدت، میان کشورهای اسلامی باشد».
انتهای پیام
نظرات