محب شاهدین که همزمان با میلاد امام موسی بن جعفر(ع)به دنیا آمده بود بعد از حضور در کردستان با شعلهور شدن جنگ راهی جبهههای جنوب شده و به فرماندهی گردان امام موسی بن جعفر (ع) منصوب شد.
بسیاری از همرزمانش از او به عنوان فرماندهی صبور،شجاع، باروحیه و خندان یاد میکنند. وی که سابقه فعالیتهای هنری و از جمله تئاتر را نیز در کارنامه خود دارد پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، با نمایشنامههایی که عمدتا در مساجد و حسینهها اجرا میکرد حساسیت ساواک را برانگیخت و به همین دلیل دستگیر و روانه زندان شد.
محب شاهدین اگرچه در بین اهل جبهه و جنگ سرداری نام آشنا است اما از آنجا که کمتر به جنبههای مختلف زندگی مبارزاتی این سردارشهید هنرمند و اهل قلم پرداخته شده،کمتر شناخته شده است. "محمدهادی محب شاهدین" برادر این شهید پیشتر در گفتوگو با ایسنا گفت: مهدی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با پخش اعلامیه و تکثیر نوارهای حضرت امام و... مخالفت خود را با رژیم شاه اعلام میکرد.
وی به دستگیری مهدی توسط ساواک اشاره کرد و افزود: مهدی در دبیرستان، انشایی را بر علیه رژیم پهلوی مینویسد و باعث دستگیریاش میشود اما انگار که خواست خدا باشد در مرحله خط شناسی نتوانستند وی را متهم کنند.
محمدهادی محبشاهدین با اشاره به فعالیتهای ضدرژیم بردار شهیدش خاطرنشان کرد: مهدی همیشه در ایام ماه مبارک رمضان به خصوص شبهای قدر نظرات خود را در قالب نمایشنامه و مقاله به اطلاع مردم میرساند.
وی اظهار کرد: نمایشنامههای "سربداران"و"ماهی سیاه کوچولو"از جمله آثار مهدی است که به خاطر دارم. او برای بار دوم به خاطر اجرای نمایش سربداران توسط ساواک دستگیر شد و برای مدت سه ماه در زندانهای رژیم شاهنشاهی تحت شکنجه شدید قرار گرفت.
محمدهادی یادآور شد: چون مهدی بسیار اهل ورزش خصوصا کوهنوردی بود. بیشتر جلسات او و دوستانش علیه رژیم شاه در کوههای نظیر بقعه پیغمبران، شهمیرزاد و دربند مهدیشهر تشکیل میشد.
وی گفت: "مهدی" بسیار صبور بود. چانه و پشت مهدی در اثر شکنجههای ساواک زخمی شده بود اما هیچگاه از این شکنجهها شکایت نکرد و به ما چیزی نگفت. او با شروع جنگ تحمیلی به سمنان آمد و اولین گردان سپاه استان را به نام گردان موسی بن جعفر (ع) تشکیل داد.
علی محب شاهدین دیگر برادر شهید محمد مهدی شاهدین به خبرنگار ایسنا گفت: مهدی فرزند اول خانواده بود و در سال 1336 همزمان با میلاد امام موسی بن جعفر(ع) به دنیا آمد، دوران ابتدایی را در «مدرسه صادقیه» و راهنمایی و دبیرستان را در «مدرسه دهخدا» به اتمام رساند.
وی افزود: مهدی بعد از فوت پدر، سرپرستی و تربیت ما را به عهده داشت و به خاطر مشکلات زندگی و همچنین مبارزاتش نتوانست ادامه تحصیل بدهد و بعد از اخذ دیپلم طبیعی ترک تحصیل کرد. بسیار اهل مطالعه بود به طوری که زمانی که برای مرخصی به خانه میآمد تا پاسی از شب بیدار بود و گاه روی همان کتابی که مطالعه میکرد، خوابش میبرد. کتاب «ارمغان غدیر» نمونهای از فعالیت هنری اوست که هنوز دستنوشتههایش موجود است.
علی محبشاهدین به ازدواج مهدی هم اشاره کرد و گفت: آن روز مهدی و همسرش اصلآ در مورد آینده و تشکیل زندگی مشترکشان حرفی نزدند. همه حرفها حول شناخت مذهبی، علمی و... بود که این نشان دهنده اعتقاد عمیق او بود.
وی با اذعان به اینکه تصور میکنم «عقد» ازدواج مهدی یک مرحله از زندگی او بود که با آن، دین خود را تکمیل کرد و رفت،اظهار کرد: مراسم عقد مهدی بعدازظهر برگزار شد و من ساعت شش صبح فردای آن روز او را به فرودگاه رساندم و پس از گذشت 20 روز از گذشت مراسم عقدش شهید شد.
علی محبشاهدین به صمیمیت بین مادر و مهدی اشاره کرد و گفت: مهدی فرزند اول خانواده بود و برای همین بین آنها صمیمیتی خاص برقرار بود به طوری که روز شهادتش به مادر الهام شده بود و مادر شب قبل از شهادت مهدی به من گفت مهدی این بار شهید میشود در صورتی که در عملیاتهای گذشته هیچ وقت چنین حرفی را به من نگفته بود.
وی همچنین گفت: همان طور که قبلآ گفتم فاصله زمان عقد تا شهادتش 20روز بود به طوری که که وقتی خبر شهادتش را آوردند مادرم شیرینی عقد مهدی را به همرزمانش تعارف کرد و گفت: بفرمائید شیرینی عروسی آقا مهدی. همه دوستانش از این حرف متاْثر شده و به گریه افتادند.
«ایران مرادی» مادر شهید مهدی محبشاهدین نیز که چند سالی است به فرزند شهیدش پیوسته پیش از این در گفتوگو با ایسنا درباره این سردار شهید با اشاره به فعالیتهای قبل از انقلاب مهدی گفت: مهدی کتابهای خیلی زیادی داشت که در زمان رژیم شاه این کتابها و نوارها غیرمجاز بودند. چون ساواک به دنبال دستگیری مهدی بود ما کتابها و نوارهایش را در روستای پدریام و در درون تنور پنهان کردیم تا اگر ساواک غیرمنتظره به خانه ریخت،چیزی پیدا نکند و همینطور هم شد. مادر شهید یادآور شد: یک روز که مهدی به همراه چند نفر از دوستانش در منزل بود مأموران ساواک به منزل ما ریختند،من هم سریع مهدی و دوستانش را داخل کمد پنهان کردم و زنجیر محکمی بر روی آن زدم به طوری که که مأموران ساواک نتوانستند با سنگ بزرگ آسیاب در را باز کنند.
این مادر شهید که خود نیز به عنوان تیم پشتیبانی به یاری رزمندگان شتافته بود افزود: ساواکیها سراغ مهدی و دوستانش را گرفتند و من گفتم مهدی کیست؟ گفتند مگر مهدی پسر تو نیست؟ ولی من همچنان انکار کردم تا اینکه آنها از جستجو خسته شده و رفتند و بعد از آن، مهدی مرا در آغوش گرفت و گفت: مادر این حرفها چطور به ذهنت آمد؟ تو با این حرفها ما را نجات دادی.
مزار شهید والامقام محمدمهدی محب شاهدین که در «عملیات محرم» و منطقه "عین خوش"در اثر اصابت گلوله شربت شهادت نوشید، در گلزار شهدای امامزاده یحیی(ع) سمنان واقع شده است.
انتهای پیام
نظرات