به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: «سالوادور آلنده اولین سیاستمدار مارکسیستی بود که در امریکای لاتین، با رای مردم به قدرت رسید و همین چپگرایی در کشوری که قدرت واقعی از قدیم از آن راستها بود مشکلات زیادی را به دنبال داشت. برنامههای سوسیالیستی که او برای نوسازی شیلی به کار بست، این تضاد را بیشتر و عملا به دشمنی تبدیل کرد و مخالفان او را به اقداماتی جدیتر از کارشکنی و مانعتراشی سوق داد. آنان - به اشاره و همراهی امریکا - تصمیم به سرنگونیاش گرفتند و روی ساقط کردن دولت با کودتایی نظامی توافق کردند.
آلنده، حداقل در آغاز ماجرای کودتا و حتی در دقایق اولیه محاصره کاخ ریاستجمهوری تسلیم کودتاگران که از ژنرال آگوستو پینوشه دستور میگرفتند نشد. ابتدا به نظر میرسید دولتی را که به خواست اکثریت مردم شیلی به دست گرفته به کسی واگذار نمیکند اما حرفهای پایانیاش که از رادیو پخش شد چنین برداشت میشد که تصمیم دیگری گرفته است. البته از ایمان به آینده و از روزهای بهتری که حتما خواهند آمد، سخن گفت: «من به شیلی و آیندهاش باور دارم. دیگرانی خواهند آمد و به این روزگار تلخ و تیره پایان میدهند و بر خائنان به کشور پیروز میشوند... زندهباد شیلی! زندهباد مردم! زندهباد کارگران!»
اما برای خودش مرگ را انتخاب کرد و دست به خودکشی زد. اما تا سالها اغلب بر این باور بودند که آلنده در زمان کودتای پینوشه و هنگام حمله کودتاگران به کاخ ریاستجمهوری کشته شده است. سال ۲۰۱۱ این پرسش که «در آن روز واقعا چه اتفاقی افتاد؟» دوباره طرح شد و بحثهای تکراری بار دیگر بالا گرفت و از این رو برخیها - از جمله وارثان آلنده - تصمیم گرفتند این ماجرا را یک بار برای همیشه تمام کنند. با حکم دادگاهی در شیلی و اجازه رسمی اعضای خانواده آلنده، قبرش را در حضور چند کارشناس بینالمللی شکافتند و بقایای جسد او را بررسی کردند.
گزارشی که بعد از این نبش قبر منتشر شد نشان میداد که روایت خودکشی آلنده، روایت درست و حقیقی ماجرا بوده است و او پیش از پایان کار، خودش به زندگیاش پایان داده است. البته این گزارش رسمی آنچنان که برخیها انتظار داشتند به ختم بحث نینجامید. هنوز هم عدهای خودکشی آلنده را نمیپذیرند و اصرار دارند که قتل او در کارنامه سیاه و پر از جنایت پینوشه باقی بماند.»
انتهای پیام
نظرات