درحالی که اخبار ناگوار شیوع کرونا در چین و قربانیانی که هر روز می گرفت به گوش می رسید، اعلام اولین موارد ابتلا به این ویروس در سرزمین ما با ترس و ناباوری همراه بود. در آن روزها شاید کسی فکر نمی کرد این ویروس برای ۶ ماه تمام میهمان ناخوانده ما شود و آنطور که گفته می شود به این زودی هم نتوانیم از آن خلاصی پیدا کنیم.
کرونا با همه ابعاد پیچیده و ناشناخته اش به سرعت یکه تازی کرد و هر روز گوشه ای از کشورمان را درگیر کرد. در این شرایط سفیدپوشان کادر درمان نخستین کسانی بودند که گان، شیلد، ماسک و عینک، لباس رزم شان شد و قدم به میدان مبارزه با این ویروس گذاشتند. حالا اگرچه این مبارزه بی امان همچنان ادامه دارد، اما جامعه پزشکی در کنار پرستاران و دیگر پرسنل بخش درمان خسته و رنجور، همچنان در این میدان ایستادگی می کنند.
شیوع ویروس کرونا با همه تلخی هایش، یادآور ایثار و از خودگذشتگی جامعه پزشکی و قسمی است که برای حفظ جان مردم خورده اند و با صحنه های بی بدیلی که پزشکان در این دوران ترسیم کردند و حتی عده ای جان خود را در این راه از دست دادند، اعتبار تازه ای به جامعه پزشکی بخشیدند.
به گزارش ایسنا، دکتر مینا نیک پور، متخصص داخلی و دستیار فوق تخصص بیماری های ریوی، یکی از سفیدپوشان مدافع سلامت است که از همان روزهای اول شیوع کرونا در اصفهان لباس رزم بر تن کرد و تا زمانی که خودش گرفتار این ویروس نشده بود، شب و روز در خط مقدم مقابله با کرونا در بیمارستان خورشید، به عنوان یکی از نخستین بیمارستان های ریفرال کرونا در اصفهان ایستادگی کرد.
او که این روزها به خاطر ابتلا به کرونا، دور از همسر و خانواده اش، در قرنطینه خانگی به سر می برد، برایمان از تجربه مقابله با کرونا و روزهای سختی می گوید که او و همکارانش را خسته و فرسوده کرده، اما همچنان با تمام توان ایستاده اند و تلاش می کنند پیروز این میدان باشند.
این پزشک جوان که در آستانه گرفتن فوق تخصص بیماری های ریوی است، درد و دل های زیادی هم از حرفه پزشکی و سختی ها و مشقت هایی دارد که برای رسیدن به آن پشت سرگذاشته، اما همچنان از راهی که انتخاب کرده پیشمان نیست.
دکتر نیک پور از شروع اپیدمی کرونا و روزهایی می گوید که اولین بیماران با علائمی متفاوت از بیماری های ریوی قبلی به مراکز درمانی مراجعه می کردند و می افزاید: تقریبا از اواخر بهمن ماه موارد مشکوک به کرونا را می دیدیم که با بیماران ریوی همیشگی فرق داشتند و درگیری ها و علائم بالینی خیلی متفاوتی نشان می دادند. اوایل شاید این بیماری به عنوان آنفلوآنزا درنظر گرفته می شد، چون در فصل سرما بودیم و در آبان و آذر اپیدمی آنفلوآنزا هم داشتیم، اما باتوجه به اخبار و مقالاتی که از چین می آمد متوجه شباهت علائم این بیماران با علائم کرونا شدیم.
شروع مقابله با کرونا از خورشید
از زمانی که به صورت رسمی شیوع ویروس کرونا در کشور اعلام شد، زمان زیادی طول نکشید که کرونا اول به کاشان و بعد اصفهان سرایت کرد. آن زمان من در بیمارستان الزهرا(س) اصفهان به عنوان دستیار فوق تخصص درحال خدمت بودم، اما با شیوع کرونا به بیمارستان خورشید منتقل شدم که به عنوان یکی از نخستین بیمارستان های ریفرال کرونا در اصفهان انتخاب شده بود.
سازماندهی اولیه برای مقابله با کرونا در بیمارستان خورشید انجام شد و پروتکل های کشوری تشخیص و درمان بیماری تعیین و پروتکل بیمارستانی نیز مشخص شد. همچنین به سرعت تیمی از پزشکان متخصص، فوق تخصص و دستیاران و کادر درمان شامل پرستاران و بهورزان شکل گرفت و جلسات توجیهی برگزار و وظایف مشخص شد. در ابتدا بیمارستان خورشید و بعد با افزایش تعداد بیماران، بیمارستان های دیگر مثل امین و عیسی بن مریم هم درگیر شدند.
او به شرایط سخت روزهای اول شیوع کرونا در اسفندماه اشاره و اظهار می کند: اوایل همه سردرگم بودند و شرایط دشورای را گذراندیم. ظرف چند روز بیماران غیرکرونایی از بیمارستان خورشید منتقل شدند و تمام بخش ها به بیماران کووید۱۹ اختصاص یافت. این درحالی بود که تمام بخش ها به سرعت پر شدند و در این شرایط به خاطر کمبود نیرو، حتی پزشکان متخصص و فوق تخصص هم در خط اول پذیرش بیماران در بیمارستان در شیفت های طولانی مدت فعالیت می کردند.
شروع پیک دوم با بیماری شدیدتر و ویروس وحشی تر
پس از پشت سرگذاشتن شرایط سخت اسفندماه، این پزشک متخصص از بهبود وضعیت در فروردین ماه می گوید: در فروردین به خاطر اطلاع رسانی های خوبی که به مردم صورت گرفت و محدودیت هایی که اعمال شد تا حدودی شیوع بیماری کنترل شد و سیر بیماری به سمت نزول پیش می رفت، ولی متاسفانه رفتار ویروس و رفتار مردم ما تغییر پیدا کرد و محدودیت ها نیز به مرور برداشته شد. به همین دلیل متاسفانه از اواخر اردیبهشت و اوایل خرداد وارد پیک دوم شیوع کرونا شدیم، درحالی که نسبت به پیک اول شدت بیماری بیشتر و ویروس وحشی تر شده بود و سنین پایین را درگیر می کرد.
در پیک اول معمولا مبتلایانی که بیماری زمینه ای داشتند و در سنین بالا بودند پذیرش می کردیم، البته سن پایین هم داشتیم ولی نسبت آن کم بود. متاسفانه در پیک دوم سن درگیری و ابتلا پایین تر آمد. قبل از اینکه خودم با کرونا درگیر شوم، یک دختر ۱۹ ساله و بدون هیچ بیماری زمینه ای با درگیری وسیع ریوی را در آی سی یو پذیرش کردیم. متاسفانه در این پیک علاوه بر کاهش سن ابتلا، میزان مرگ و میر هم بیشتر شده است.
۶ ماه، بدون یک روز راحت...
این پزشک جوان به گذشت ۶ ماه از شروع اپیدمی کرونا اشاره و خاطرنشان می کند: مبارزه با کرونا دیگر فرسایشی شده است، ۶ ماه است که هر روز با بیماری و مرگ بر اثر ابتلا به این ویروس سپری شده، ۶ ماه است فشار کاری، همراه با استرس و نگرانی از ابتلا به ویروس را تحمل کرده ایم، ۶ ماه است هر روز لباس های محافظ، گان، ماسک و شیلد را در هوای گرم و نفس گیر پوشیده ایم، ۶ ماه است در شیفت های سخت در آی سی یو حتی یک لیوان آب نتوانسته ایم بخوریم، ۶ ماه است یک روز راحت نداشته ایم...
تا قبل از اینکه خودم درگیر کرونا شوم روزی نبود که تعدادی از نیروهایمان را به خاطر ابتلا به کرونا در اختیار نداشته باشیم و هر روز برای حداقل ۱۰ تا ۱۲ نفر از پرسنل، از نگهبان تا پزشک و پرستار استعلاجی می نوشتم. بالاخره خودم هم پس از ۶ ماه مقاومت در آی سی یو درگیر کرونا شدم. این را هم باید بگویم که آی سی یو بیماران کووید۱۹ متفاوت از آی سی یوهای دیگر است و در اینجا بیماران زیر دستگاه هایی می روند که ویروس را در هوا پخش می کند، به خاطر همین دوز ویروس در آی سی یو و همینطور کل بیمارستان بالاست.
خوشبختانه در بیمارستان خورشید پرسنل فوتی نداشتیم ولی در کشور و استان اصفهان تعدادی از پزشکان و پرستاران و پرسنل بهداشت و درمان بر اثر ابتلا به این بیماری فوت کردند.
گلایه هایی از جنس دلسوزی
این دستیار فوق تخصص بیماری های ریوی گلایه هایی هم دارد، گلایه هایی که البته به خاطر حفظ سلامت مردم و نگرانی از دیدن آن ها بر روی تخت بیمارستان و یا زیر دستگاه های تنفسی است. او می گوید: درست است آگاهی مردم بالا رفته و استفاده از ماسک زیاد شده، ولی هنوز کافی نیست، به خصوص با تعطیلاتی که در شهریورماه پیش رو داریم همه کادر درمان واقعا نگران هستند. اگر یک نفر از اعضای خانواده ای درگیر بیماری شود می بینند که چقدر سخت است، درحالی که الان شاید باور نمی کنند ویروس به چه راحتی منتقل می شود و افراد در سنین مختلف را از پا در می آورد. حتی اگر فرد ناقل بدون علامت باشد، تعداد زیادی را مبتلا می کند که در بین آنها ممکن است فردی سالمند یا دارای بیماری زمینه ای باشند. عذاب وجدان انتقال بیماری به این افراد که جزو گروه های پرخطر هستند همیشه با فرد خواهد بود، حتی وقتی فردی خانواده ای را درگیر می کند، دچار آسیب های روحی زیادی می شود که در این مدت نمونه های زیادی از آن دیده ایم، چون وقتی عزیزی از دست برود هیچ چیز جایگزین آن نیست.
از خودم می پرسم چرا برخی اینقدر بی تفاوت اند!؟
دکتر نیک پور اضافه می کند: حضور مردم در اماکن تفریحی، پارک ها، مراکز خرید، خیابان ها و ازدحام جمعیت و بی توجهی به خطر کرونا کادر درمان را نابود می کند. هر بار که حضور آزادانه و بی توجه مردم را می بینیم از خودم می پرسم چرا برخی اینقدر بی تفاوت اند!؟ اپیدمی کرونا هزینه زیادی، نه فقط هزینه مالی، بلکه هزینه معنوی برای جامعه داشته، اما هنوز می بینیم که میهمانی، جشن تولد، عروسی، مسافرت... برای برخی از مردم سر جای خودش است، درحالی که همه این ها را در آینده قابل جبران است اما سلامتی به راحتی به دست نمی آید.
او از دغدغه های کادر درمان می گوید: از هم اکنون نگران شروع فصل سرما هستیم و نمی دانیم چه اتفاقی می افتد، اما امیدواریم خدا نظری به مردم بکند و همه اعضای جامعه این شرایط را به سلامت پشت سر بگذارند. متاسفانه یک ویژگی کل جامعه ما دارد و آن این است که زود همه چیز برای ما عادی می شود. حالا دیگر ترس و حساسیت اوایل اسفند را نداریم. کسانی را می شناسم که به خاطر ترس کرونا تا اردیبهشت از خانه بیرون نمی رفتند، ولی الان خسته شده اند و وقتی می بینند دور و برشان کسی مبتلا نشد ترس شان می ریزد و رفتارهای پیشگیری را فراموش می کنند.
ما را دلسرد نکنید
واقعیت این است که وقتی در خیابان می بینم مردم با خیال راحت در پارک ها و بوستان ها کنار هم نشسته اند، خیابان ها، مغازه ها و پارساژها شلوغ است و مراسم و میهمانی برگزار می شود، همه اینها باعث دلسردی من و همکارانم می شود که از ۷ صبح لباسی از جنس پلاستیک می پوشیم، با عینک، گان و ماسک N۹۵ در شیفت ۸ ساعته که گاهی تا ۲۴ ساعت هم ادامه پیدا می کند، در یک محیط کوچک آی سی یو که حتی نمی شود یک لیوان آب خورد. از طرف دیگر وقتی بیمار بسیار جوان و بدحال را روی تخت آی سی یو می بینیم باعث می شود من پزشک از نظر روحی احساس ناتوانی کنم، متاسفانه دیدن این صحنه ها باعث شده برخی از همکارانم این روزها داروی ضدافسردگی مصرف کنند...
نیک پور با بیان اینکه سختی ماسک زدن، رعایت فاصله ایمن، توصیه های بهداشتی و بیرون نرفتن از منزل جز برای امور ضروری همه به اندازه سختی تحمل بیماری نیست، خاطرنشان می کند: در یک جشن تولد ۱۵ نفر مبتلا شدند و ۴ نفر از اعضای خانواده فوت کردند. رسانه ها باید بیشتر اطلاع رسانی کند و با خانواده هایی که عزیزی از دست داده و اشتباهاتی که مرتکب شده اند گفت و گو کنند تا مردم متوجه خطری که سلامت آنها و عزیزانشان را تهدید می کند باشند. متاسفانه وقتی صحنه هایی از تجمع مردم را می بینیم احساس می کنیم باری که بر دوش ما است هزار برابر شده و چشم انداز پیش روی ما تیره و تار می شود.
وقتی پزشکان جوان فدای طرز تفکر جامعه می شوند
او اشاره ای هم به سختی های حرفه پزشکی دارد و می گوید: از دوران ابتدایی تا الان که دستیار سال آخر فوق تخصص هستم، درس خواندم، یعنی ۲۵ سال از ۳۴ سال زندگی ام را درس خواندم و چندسال در شهرهای مناطق محروم کار کردم.
این دستیار فوق تخصص با اشاره به اینکه همسرش نیز پزشک متخصص داخلی است و در شهرستان میناب خدمت می کند، گفت: به خاطر این حرفه پزشکی وضعیت زندگی عجیبی داریم، خانواده ام تهران، همسرم میناب و من در اصفهان هستم. چند روزی است کرونا گرفته ام و تنها در خانه هستم.
متاسفانه در جامعه ما پزشکان به خصوص پزشکان جوان فدای این طرز تفکر جامعه شدند که همه پزشکان مرفه اند، درحالی که ما برای پزشک شدن خیلی زحمت کشیدیم. من در شهرستانی کار کردم که آخرین حقوق من را ۱۷ ماه است پرداخت نکرده اند، ولی در هیچ حرفه ای نمی بینید با این همه تاخیر در دریافت حقوق اعتراضی نکنند، به خاطر اینکه پزشکان به خصوص پزشک جوان با سیلی صورت خود را سرخ نگه می دارند. البته نمی گویم در بین پزشکان، قشر مرفه وجود ندارد و مثل همه حرفه ها درصدی از پزشکان هم مرفه هستند، ولی تعمیم دادن آن به تمام پزشکان کار درستی نیست.
این پزشک جوان ادامه می دهد: کسی که ۲۵ سال برای حرفه ای زحمت کشیده، مطمئنا حق دارد زندگی خوبی داشته باشد. مثلا من اگر لیسانس گرفته بودم تا الان با ۱۲ سال سابقه کار، جایگاه شغلی و حرفه ای بهتری نسبت به دستیار سال آخر فوق تخصص داشتم. البته مقایسه نمی خواهم بکنم چون پزشکی ارزش زیادی برای من دارد.
اگر صد بار دیگر به دنیا بیایم باز هم پزشکی را انتخاب می کنم
دکتر نیک پور با تاکید براینکه اگر صد بار دیگر به دنیا بیایم بازهم رشته پزشکی را انتخاب می کنم، می گوید: رشته های داخلی، جراحی و زنان بسیار سنگین و پر کار هستند، به خاطر همین می توانم بگویم از ۳۴ سال عمرم بیش از ۲۰ سال از خانواده ام دور بودم، شب ها کشیک بودم، از تمام خوشی ها، میهمانی ها و تعطیلات گذشتم. البته پیشمان نیستم چون در مقابل چیزی که به دست آوردم دعای خیر مردم است. بیمار بد حالی که در آی سی یو به دستگاه تنفس متصل است با پای خودش از بیمارستان بیرون می رود و هیچ چیز با ارزش تر از این لحظه نیست که با کمک خدا سلامتی را به او باز می گردانیم و دعای خیر او و خانواده اش بدرقه راه ما در این مسیر می شود.
او با اشاره به افرادی که می خواهند ره صد ساله را یک شبه بروند، می گوید: راه پزشکی اصلا راه آسانی نیست. من پزشکی را با عشق انتخاب کردم ولی لحظه هایی بوده که به من خیلی سخت گذشته، روزهایی شده که نخوابیده ام و زمان های زیادی با استرس زیاد سپری کرده ام. داستان کرونا که دیگر جدا است و من نصف موهایم در این زمان ریخت! قبل از کرونا و الان لحظه های پر استرس زیادی داشته ام و لحظه هایی بود که به خودم می گفتم چرا این راه را انتخاب کردم!؟ ولی واقعا در حد لحظه بوده و وقتی حال بیماری بهتر شد خدا را شکر کردم. اگر همین الان هم به کرونای خفیف مبتلا شدم معتقدم که به خاطر دعای بیماران و همراهانشان بوده است. من سلامتی ام را مدیون دعای همه آنها هستم و لحظه شماری می کنم پس از بهبودی، برای درمان بیماران لباس پزشکی را بر تن کنم.
انتهای پیام
نظرات