جنبش مشروطه، جنبش مشروطهخواهی یا جنبش مشروطیت، مجموعه کوششها و رویدادهایی در نظر و عمل است که برای مشروط کردن قدرتِ حاکمیت، تأسیس آزادی و حکومتِ قانون آغاز شد و برای تثبیتِ این آرمانها چند سال در ایران ادامه پیدا کرد.
این جنبش در مرحله اول با امضاء کردن" فرمانِ مشروطه" به دست مظفرالدین شاه قاجار در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ به انقلاب مشروطه منجر شد و تا دوره محمدعلی شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه ادامه یافت و منجر به تشکیل"مجلس شورای ملی" و تصویب نخستین قانون اساسی ایران شد. سپس جنبش مشروطهخواهی تا تثبیت حکومتِ قانون و رفعِ مشکلات آن، تا چند سال پس از فرمان مشروطه نیز ادامه پیدا کرد، هر چند این روند دیری نپایید و دوباره حتی با وجود قانون، استبداد فردی بر کشور سایه افکند و برای دهها سال دیگر، ایران را زیر سلطه خاندانهای مستبد نگه داشت.
احمد کسروی منشاء مشروطه را «بیداری ایرانیان» میداند. منظور کسروی از بیداری ایرانیان، وقوف آنها به عقبماندگی و ضعف در برابر کشورهای پیشرفته و اعتراض به حکومت استبدادی است. او در کتاب "تاریخ مشروطه ایران" شرح میدهد که پس از کشته شدن نادرشاه، روند تنزل ایران شروع شد، در حالی که غرب دگرگونیهای بزرگی را تجربه کرد؛ انقلاب فرانسه، پیروزیهای ناپلئون بناپارت، جنبش تودهها، اختراعات جدید، پیشرفتهای نظامی و... دو قدرت بزرگ دنیا؛ یعنی انگلیس و روسیه در مرزهای شمالی و جنوبی ایران پدیدار شدند، اما در تمام جنگهایی که در زمان زمامداری شاهان قاجار با این دولتها با این دولتها در گرفت، سپاهیان ایران شکست خوردند و ایران بخشهایی از سرزمین خود را از دست داد. اگر چه اصلاحاتی به دست برخی نخستوزیران قاجار، مانند قائم مقام فراهانی، امیرکبیر و حسین سپهسالار شروع شد، اما این اصلاحات هم با برکناری آنها راه به جایی نبرد. در مرحله بعد، متفکرانی مانند سید جمالالدین اسدآبادی و میرزا ملکمخان به روشنگری تودههای مردم پرداختند و بالاخره جنبشهایی مانند جنبش تنباکو به عنوان اولین نشانههای بیداری ایرانیان پدیدار شد. کسروی چاپ روزنامهها و نشریات، انتشار کتابهایی مانند آثار عبدالرحیم طالبوف و زینالعابدین مراغهای، توسعه مدرسهها و علاقهمندی مردم به رویدادهای جهان را نشانههای این تحول فکری برمیشمارد. قبل از کسروی، ادوارد براون و ناظمالاسلام کرمانی هم ریشه مشروطه را بیداری ایرانیان دانسته بودند.
نهضت مشروطیت از این جهت که باعث کاهش قدرت استبدادی پادشاه شد، جایگاه ویژهای در تاریخ سیاسی معاصر ایران دارد چرا که توانست پایههای این قدرت مطلق و بیپایان شاه را که هیچ چیز خارج از اراده او انجام پذیر نبود و خواست و اراده مردم هیچ جایگاهی نداشت، فرو ریخته و آن را به پادشاهی مشروطه تبدیل کند.
علل شکلگیری و ریشههای نهضت مشروطه
در شکلگیری و پیروزی نهضت مشروطه زمینههای داخلی و خارجی نقش مؤثری داشتند، زمینه و ریشه نهضت مشروطه را از لحاظ داخلی باید در رفتار ظالمانه پادشاهان قاجار و تعدی و تجاوز شاهزادگان و وابستگان دربار و حکومت حاکمان ولایات و از لحاظ خارجی مداخله بیحد و حصر دولتهای روس و انگلیس در امور ایران دید که در نهایت باعث مخالفت مردم با آنها شد.
جرقههای نهضت:
الف – حادثه نوز بلژیکی
کلید حرکت نهضت مشروطه از اهانت به روحانیون شروع شد؛ به این شرح که با انتشار عکسی از "مسیو نوز بلژیکی" – که مسئول امورمالی ایران بود و کسی که تعرفههای گمرکی علیه بازرگانان را وضع میکرد – در لباس روحانیت و در مجلس رقص در حال کشیدن قلیان، موجب نارضایتی مردم شده و خشم عمومی آنان را برانگیخت و مردم خواستار عزل او شدند.
ب- احداث بانک استقراضی روس در قبرستان مسلمانان
حادثه دیگری که در تحریک احساسات مردم مؤثر واقع شد، احداث بانک استقراضی روس در یک زمین وقفی و در قبرستان مسلمانان بود که در اثنای ساخت بانک استخوانهای تازه مردگان کشف شد و روسها با بیاعتنایی، اجساد و استخوانها را در چاهی ریختند؛ این اهانت باعث شد که مردم به ساختمان در حال احداث بانک روس حمله و آن را ویران کنند.
ج- تنبیه تاجران
عامل دیگر، تنبیه تاجران توسط "علاءالدوله" حاکم تهران بود. در دوران قاجاریه بیشتر قند مصرفی ایران از روسیه تأمین میشد، روسیه نیز در این دوران تاریخی در حال جنگ با ژاپن – جنگ ۱۹۰۴ و ۱۹۰۵ م – بود به همین دلیل واردات قند از کشور روسیه کم و یا قطع شده و قند در ایران، به ویژه در تهران گران شده بود. علاءالدوله حاکم تهران که مردی مستبد، قلدر و ستمگر بود، تصمیم گرفت چند نفر از تاجران معروف قند را به دارالحکومه دعوت کرده علت گران شدن قند را از آنها سؤال کند، اما هدف اصلی او این بود که تجار را که در جریان "مسیونوز بلژیکی" سرکشی کرده بودند، گوشمالی دهد تا برای دیگران درس عبرت شود.
وی از میان تاجران دعوت شده، چهار نفر را که تاجر قند بودند، انتخاب کرد و دستور داد به فلک بسته، شلاق بزنند. بیاحترامی و کتک زدن تجار خوشنام بازار، به ویژه "حاج سید هاشم قندی" که به دیانت و صداقت مشهور بود، باعث اعتراض شدید مردم و تعطیلی بازار و تجمع در مسجد شاه تهران (مسجد امام خمینی (ره) فعلی) شد. مردم خواستار جلوگیری از ظلم به مردم و تشکیل عدالتخانه شدند. با تحریک امامجمعه تهران یعنی "حاجی میرزا ابوالقاسم" که داماد مظفرالدین شاه بود و مخفیانه افرادی را در مسجد آماده کرده بود با اهانت به مردم و علما، تجمع پراکنده شد و به دنبال آن مهاجرت صغری از تهران به حضرت عبدالعظیم شروع و مردم در صحن حضرت عبدالعظیم(ع) تحصن کردند. پس از قبول درخواستهای متحصنین از سوی مظفرالدین شاه آنها به تهران برگشتند، اما عین الدوله از اجرای کامل خواستههای آنان سرباز زد. پس از درگیری و کشته شدن یکی از طلبهها مردم دوباره در مسجد جمع شدند که به محاصره نیروهای حکومت درآمدند و پس از چندی با درخواست آنان مبنی بر خروج از تهران موافقت شد، به این ترتیب مهاجرت کبری با حرکت آنان از تهران به قم و تحصن در حرم حضرت معصومه (س) آغاز گشت.
پیروزی نهضت و صدور فرمان مشروطیت
"مظفرالدین شاه" پس از اینکه متوجه شد هر روز بر تعداد مهاجران در قم و متحصنین در سفارت انگلیس افزوده میشود با درخواستهای آنان موافقت کرد و فرمان مشروطیت را در چهاردهم جمادیالثانی ۱۳۲۴ قمری مصادف با ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ شمسی صادر کرد.
پس از صدور این فرمان "عضدالملک"- رییس ایل قاجار - برای بازگرداندن علما به قم رفت و آنان را با احترام به تهران آورد. چند روز بعد، مجلس در محل مدرسه نظام افتتاح شد و به تدوین نظامنامه انتخابات پرداخت. نظامنامه با عجله تمام تدوین شد و در سال ۱۲۸۵ شمسی انتخابات تهران آغاز شد و در همان سال مجلس را افتتاح کردند.
تدوین قانون اساسی
با نفوذ جریانهای غربگرا و نیز نفوذ بعضی عناصر وابسته به دربار و بیگانه در مجلس دو دیدگاه متفاوت برای تدوین قانون اساسی وجود داشت. یکی دیدگاهی که اکثر روحانیون در رأس آن قرار داشتند و سعی میکردند تا قانون اساسی بر اساس موازین اسلامی تدوین شود و دیگر دیدگاهی که تمایل به غرب و تجددمآبی داشت و میکوشید تا در تدوین قانون اساسی از اندیشهها و الگوهای غربی استفاده شود. از این رو مدتی کوتاه گذشت که اختلافهای بنیادین بر سر حدود و معانی نشانههایی چون آزادی، قانون، برابری و مجلس که شورای ملی باشد یا شورای اسلامی در گرفت و تفرقه و نفاق، همدلیهای نخستین را از بین برد و امیدها را به نا امیدی تبدیل کرد.
وجود گرایشهای غرب گرایانه و تمایل سکولاریستی در تدوین قانون اساسی و متمم آن باعث شد که شیخ فضلالله نوری به مخالفت با مشروطه بپردازد چراکه تصور شیخ از مشروطه آن بود که دستورهای شرع به رویه قانونی تبدیل شود و ظلم حاکمان کاهش یابد، ولی روند تدوین قانون اساسی نشان میداد که مشروطه به سوی اروپایی شدن گام بر میدارد، بنابراین شیخ فضلالله نوری حکومت مشروطه را غیرشرعی میدانست و در پی مشروطهِ مشروعه بود و به مخالفت با حکومت تازه برخاست. او که خود از پیشگامان نهضت بود، خواستار محدود شدن حکومت بر مبنای اصول شرعی بود.
سرانجام نهضت مشروطه
مظفرالدین شاه نیمه شب ۲۴ ذیالقعده ۱۳۲۴ قمری یعنی ۱۰ روز پس از امضای قانون اساسی درگذشت و محمدعلی میرزا به جای او به سلطنت رسید. تداوم نهضت مشروطه با مرگ مظفرالدین شاه و به قدرت رسیدن پسرش محمدعلی میرزا که از مخالفان سرسخت مشروطه بود به مخاطره افتاد چرا که او بعد از رسیدن به قدرت به مخالفت با قانون اساسی پرداخت و در ذیالقعده ۱۳۲۵ دستور انحلال مجلس تازه تأسیس را صادر کرد که با مقاومت مردمی روبرو شد و این دستور به اجرا در نیامد. محمدعلی شاه با کمک درباریان و ایادی خود در برانداختن اساس مشروطه میکوشید و دولت تزاری روس از آن دستگاه پشتیبانی میکرد. از عوامل مهم و مؤثر در پیشرفت انقلابهای ملی و نهضتهای اجتماعی قلم و بیان است و در کمیته انقلاب ملی ایران مشهورترین و شجاعترین نویسندگان و روزنامهنگاران عضویت داشتند و آنچه در خطابههای مهیج "ملک المتکلمین" و "سید جمالالدین" بر زبان رانده میشد در صفحات روزنامههای "صور اسرافیل" و "مساوات" از قلم تند و آتشین "میرزا جهانگیرخان" و "سید محمدرضا مساوات" تراوش میکرد.
او یک سال بعد زمانی که از یک ترور مشکوک جان سالم به در برد به کلنل "لیاخوف" روسی فرمانده بریگاد قزاق در تیرماه ۱۲۸۷ شمسی دستور داد تا مجلس را به توپ ببندد و به دنبال آن آزادیخواهان و مشروطهطلبان دستگیر ، زندانی، تبعید و یا اعدام شدند.
این اقدامات به مدت یک سال، ایران را به استبداد ننگینی فرو برد که از آن به استبداد صغیر یاد میکنند، اما با هجوم همهجانبه آزادیخواهان که از آذربایجان، گیلان و اصفهان و از نقاط دیگر به طرف تهران حرکت کرده بودند با تصرف آن در ۲۳ تیر ۱۲۸۸، محمدعلی شاه مجبور به پناهندگی نزد سفارت روسیه شد و استبداد صغیر به پایان رسید. لیاخوف روسی که مجلس شورای ملی را به توپ بسته بود سرانجام مجبور شد از ایران خارج شود و پس از چندی در قفقاز به دست گرجیان کشته شد. به این ترتیب کشنده آزادیخواهانی همچون میرزا جهانگیرخان و ملک المتکلمین سرانجام کیفر خود را دید.
رهبران انقلاب مشروطه ایران غالباً از میان طبقات متوسط برخاستند و مجاهدین و مردم دلیر و فداکار این طبقه بودند که آزادی و حریت را در سایه رشادت و جانبازی خود به دست آوردند، اما این نکته را نباید از نظر دور داشت که انقلاب مشروطه اثر عمیقی در وضع اجتماعی و طبقاتی ملت ایران به وجود نیاورد. بروز پارهای اختلافات میان سران انقلاب بر سر مسائل سیاسی و سپس رویه و روشی که احزاب مختلف در سیاست خود در پیش گرفتند سبب شد حکومت مشروطه به دست کسانی بیفتد که مصالح و منافع خود را در رژیم فرسوده استبدادی جستجو میکردند، یعنی همان طبقه حاکمِ سابق که با تغییر قیافه در دوران بعد از مشروطه نیز زمام قدرت را در دست گرفتند و از هرگونه تحول اساسی در شرایط زندگی اجتماعی و اقتصادی طبقات محروم و زحمتکش ایران جلوگیری کردند و به علت انتساب به حکومت آزاد و تظاهر به آزادیطلبی و حمایت از ارکان مشروطه بر وجهه و نفوذ اجتماعی خویش افزودند.
طبقه مولد ثروت کشور یعنی دهقانان که اکثریت جامعه را تشکیل میدادند اگر چه در مسیر انقلاب قرار گرفتند، اما نه مفهوم مشروطه را درک کردند و نه عملاً در پیروزی انقلاب شرکت داشتند. هنوز برای دهقان ایرانی، ارباب مظهر قدرت و فرمانروایی و دهقان، محکومِ ارباب و در سرپنجه قدرت او بود. نه دولت میشناخت و نه قانون.
حوادث و وقایع شوم دوران سلطنت ناصرالدینشاه و مظفرالدین شاه چنان آثار عمیقی در روحیه مردم و احوال اجتماعی ملت ایران باقی گذاشته بود که تنها با تغییر رژیم سیاسی، برطرف کردن آن آثار امکانپذیر بود. ایران زیر بار قروض کمرشکن و قیود سیاسی و اقتصادی دولتهای استعماری به سختی مینالید و در آن ایام تنها یک حکومت مقتدر ملی و متکی به افکار عمومی میتوانست علاوه بر اصلاح امور داخلی به سیاست خارجی ایران نیز سر و صورتی بدهد، اما حکومت مشروطه ایران هر چند که رکن اعظم آن یعنی مجلس شورای ملی را مردمی پرشور و وطن دوست تشکیل داده بودند، آن امتیاز را نسبت به حکومت سابق نداشت که از عهده چنین اصلاحاتی برآید. در واقع جز از جنبه قانونگذاری در ماهیت حکومت ایران نسبت به دوران استبداد و در ماهیت عناصر تشکیل دهنده آن نسبت به هیات حاکمه دوره استبداد تغییر اساسی روی نداده بود.
*منابع
شمیم، علیاصغر(۱۳۷۹): ایران در دوره سلطنت قاجار قرن سیزدهم و نیمه اول قرن چهاردهم، انتشارات زریاب، تهران.
کسروی، احمد(۱۳۳۰): تاریخ مشروطه ایران،چاپ سوم، تهران.
کسروی، احمد(۱۳۳۳): تاریخ هجدهساله آذربایجان، چاپ دوم،تهران.
انتهای پیام
نظرات