دوشنبهها با اهالی کتاب قرار همنشینی داریم تا تلخی روزگار کرونا را با کتاب شیرین کنیم که به فرموده حضرت حافظ: دو یار زیرک و از باده کهن دومنی/ فراغتی و کتابی و گوشه چمنی.
دوشنبهها با پویش #کتاب_یار میهمان صفحات شما در فضای مجازی هستیم. این هفته کتاب «ابوالمشاغل» نادر ابراهیمی توسط نگارسادات معصومزاده، کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی، شاعر و نویسنده قزوینی معرفی میشود.
معرفی شناسنامهای کتاب
«ابوالمشاغل» نوشته نادر ابراهیمی از مجموعه «مردان کوچک» است که چاپ اول این کتاب در سال ۱۳۶۵ و چاپ دوازدهم آن در سال ۱۳۹۷ به بازار نشر، عرضه شده است. ناشر این کتاب، انتشارات روزبهان است.
این کتاب درباره...
«ابوالمشاغل» درباره سرگذشت فرهنگی نادر ابراهیمی و تلاشهای بیوقفهاش از سالهای نوجوانی تا سالهای پس از انقلاب اسلامی است. نادر ابراهیمی را بیشتر بهعنوان نویسنده میشناسیم؛ مگر این که «ابن مشغله» و «ابوالمشاغل» را خوانده باشیم.
جلد نخست ابوالمشاغل، «ابن مشغله» نام دارد که البته بهاندازهٔ جلد دوم مشهور نیست و شاید دلیل آن پروپیمان بودن جلد دوم و بیان خاطرات شکستها باشد. ابوالمشاغل را بهعنوان بیانیه اعتقادی- سیاسی- فرهنگی نویسنده نیز میتوان بهحساب آورد. این کتاب خواندنی، به فرازوفرودهای زندگی نادر ابراهیمی در یافتن یک شغل مناسب میپردازد؛ زبان کتاب، روان و شیوا و بسیار صمیمانه است؛ چنانکه مخاطب احساس میکند در اغلب خاطرات آن، سهیم بوده است.
این کتاب را بخوانید چون...
«ابوالمشاغل» را بخوانید چون حسن مطالعه سرگذشت نامهها (زندگینامههای خودنوشت = اتوبیوگرافیها) در این است که مخاطب - به دلیل سنخیتی که با روح و منش نویسنده داشته به سمت مطالعه سرگذشت او رفته- در مسیر سنگلاخ فرهنگی، خود را یکه و تنها نمیبیند و با مرور شکستها، پیروزیها، تحقیرها و تحسینهای نویسندهای که پس از سالها تلاش و نادیده گرفته شدن از سمت دوست و دشمن، به رشد و تعالی رسیده، میتواند به این باور برسد که در کنار احساس همدردی، او نیز روزی مانند نویسندهٔ کتاب، بهغایت مطلوب خود خواهد رسید.
شاید مرور لیستی از شغلها و درآمدهای نویسنده، یکی از جالبترین بخشهای کتاب باشد؛ از خالی کردن آب حوض تا قبول سفارش نقاشی تبلیغاتی برای موتورسیکلت یا تصویرسازی کتاب کودک، نمونهای از این مشاغل پر دردسر و کمدرآمد است!
این پاراگراف از کتاب را خیلی پسندیدم...
«این روزها و ماهها به راستی سختترین روزها و ماههای تمامی عمرم بود؛ سخت و غمانگیز و گریهآور و من مثل همیشه اشک در آستین و آماده با صدای بلند گریستن بودم. در این روزها و شبها، گاه صدای ناگهانی و بلامقدمهٔ گریهام از خانه به خیابان میرفت. از خیابان به سراسر وطن که وای وای وای... کوهی از کتاب در خانه و ایران پژوه مانده بود و کتابفروشها- این حامیانِ صادقِ قلم و دوستان وفادار نویسندگان و بیادعاترین مدافعان آزادی اندیشه، حتی یک جلد هم نمیخواستند؛ حتی یک جلد!» (از متن کتاب ص ۱۸۶)
از یک تا ۵ به این کتاب ۵ ستاره میدهم
به خاطر حس همدردی که در مخاطب ایجاد میکند؛ به این کتاب ۲۱۸ صفحهای از پنج امتیاز، پنج امتیاز میدهم؛ قلم روان و ساده در کنار حس همدردی آن چیزی است که این روزها در خلوتهای خواندنی خود به آن نیازمندیم.
انتهای پیام
نظرات