به گزارش ایسنا، کمپ آبادانی ها، درست در چند صد متری شهرداری منطقه شش قرار دارد، هرچند تولی گری آن سمت بلوار به شهرداری منطقه ده سپرده شده است، محله ای با تن خاکی و خانه هایی که در مقابل آپارتمانهای فاخر معالی آباد و برجهای تازه ساخته شده دامنه رنجور دراک، کومه اند و ساکنانی که اکثرشان همان لهجه و رفتار گرم جنوبی را دارند.
این نشانی ها را نوشتیم تا مدیرانی که نمیدانند کمپ کجاست، آن را به خاطر بیاورند و اگر جلسات تمام وقتشان، فرصتی ایجاد کرد، به آنجا هم سری بزنند، کمپی که ساکنانش، ورودی آن یک حسینیه ساخته اند اما کمتر مسئولی تاکنون قدم به آن گذاشته و جویای احوال ساکنان آن شده است.
کمپ، حاشیهایست در متن شهر، جایی در انتهای محله معالیآباد، بین آپارتمانهای سربه فلک کشیده گلدشت و ساختمانهای بلندمرتبه و شیک کوهپایه دراک. محلهای که هیچ تابلوی راهنمایی ندارد، ساختمانهایی یک طبقه که نه میتوان آنها را خانه نامید نه کومه و کپر؛ جایی که بیش از چهار دهه قبل، محل اسکان سازندگان آپارتمانهای فرانسویساز معالیآباد بود و در سالهای جنگ به مکان موقتی برای خانوادههای جنگ زده بدل شد و گسترش هم یافت.
زمانی که هواپیماهای عراقی بر فراز خوزستان به پرواز درآمدند و توپهای رژیم بعثی نقاط مسکونی ایران را نشانه رفتند، شیراز به مهمترین مقصد خانوادههایی بدل شد که جنگ آنها را مجبور به مهاجرت کرد؛ همان زمان که بنیاد جنگ زدگان تشکیل شد و مسئولان آن وقت ملزم به تعیین محل اسکان برای کودکان و زنان و مردانی شدند که خانهها و دارائیهای کم و زیادشان را در شهرهای جنوب و جنوب غرب رها کرده و راهی مکانی امن شده بودند.
آن روزها گروهی در خوابگاههای مختلف دانشجویی و دانشآموزی و ساختمانهای مصادره شده که بین آنها نام هتل اینترنشنال هم دیده میشد، اسکان یافتند و برخی که دستشان به دهان میرسید در محلههای مختلف، خانهای اجاره کرده یا خریدند و ساکن شدند.
بخشی از میان شمار زیاد جنگزدگان در همان روزهای سخت، به کمپ فرانسویها در شمالغرب شیراز رسیدند و همانجا اسکانشان دادند، اسکانی که قرار بود موقت باشد اما تا امروز و سه دهه بعد از آن روزها، همچنان پابرجاست، بی آنکه شناسنامهای برایش صادر شود و به ساکنانش رسمیت ببخشند؛ محلهای که حالا فرزند و نوه و نتیجههای خانوادههای جنگزده آن سالها، ساکنان اصلی آن هستند.
به گزارش ایسنا، با کشیده شدن پای توسعه شهری به دامنههای دراک و محدودهای که برفروشان نامیده میشود، کمپ هم از پشت آن ردیف منظم درختهایی که حالا قامتشان بلندتر شده بود، پیدا شد و به چشم مسئولان نشست!! آغاز طرح احداث بزرگراه حسینیالهاشمی، آغازی بود بر گرفتاریهای بیشتر ساکنان کمپ؛ دیوار ساختمانهایی که نه پروانه ساخت داشت و نه سندی رسمی، یکی یکی ریخت و بلواری جدید ساخته شد و مابقی ساختمانها، بازهم به همان شکلی که بود، رها شد.
شهرداری شیراز ساکنین این کمپ را مالک نمیشناسد و ساکنان هم ادعای مالکیتی ندارند؛ اما معتقد هستند که بعد از سیسال، میشد این زمین بیهویت را با هدف آبادانی، به کسانی بخشید که زمانی ناخواسته، تمام دارائیشان را جنگ از بین برد و آنان را مجبور به مهاجرت کرد.
به گزارش ایسنا، بعد از احداث بزرگراه، تشنجهای ناشی از اصرار شهرداری بر تخلیه ساختمانها فروکش کرد اما پای آبادانی به این محله نرسید تا سهم ساکنان این نقطه، محلهای حاشیهای باشد، با امکاناتی ابتدایی در میانه شهری که همچنان مسیر توسعه را ادامه میدهد.
وارد محدوده کمپ که میشویم، آثار تخریبهایی که شهرداری در گذشته برای احداث معبری اصلی انجام داده، همچون زخمی بر پیکر این محله باقیمانده است؛ دیوارهایی که خراب شده و ضایعات ساختمانی که برجای مانده است تا ماوایی برای جانوران و حشرات موذی باشد.
اکثر ساکنین کمپ همان مهاجران خوزستانی هستند که در زمان جنگ به شیراز پناه آوردند؛ اقلیتی هم اجاره نشینانی هستند که از گرانی مسکن و مشکلات ناشی از آن به این بیغوله، پناه آوردهاند؛ اینکه چگونه سرپناههایی بدون و سند، اجاره داده میشود، خود جای سئوال دارد.
امروز معالی آباد مملو از آپارتمانهای مسکونی و مراکز تجاری و تفریحیست؛ نمادی از شیراز مدرن؛ اما کمپ، همچنان در انتهای این محدوده جا خوش کرده است؛ با کمترین تغییر نسبت به سه دهه قبل؛ شاید مهمترین تغییر این محدوده، تخریب برخی از ساختمانها و همجواری با یکی از بزرگراههای شیراز و همسایگی با ورزشگاه ۶ هزارنفری در حال ساخت و پیاده راه سلامت و پارک کوهستان، باشد!!
اهالی ساکن کمپ به ایسنا میگویند بابت تخریب هر خانه، به ساکنان ۱۲ میلیون تومان پرداخت شد؛ مبلغی که شاید برای آن روز، تنها امکان رهن یک خانه در شیراز را برای ساکنانی که خانههایشان تخریب میشد، وجود داشت.
به گزارش ایسنا، اگر الان سری به کمپ بزنید، افرادی را خواهید دید که والدینشان همان مهاجران دوران جنگ باشند و خودشان در همین محله چشم به جهان گشودهاند؛ اینجا بزرگ شدهاند و ازدواج کردهاند و همراه با فرزندانشان هنوز ساکنان کمپ هستند؛ کمپ شیراز، سطرا و شتیلایی است برای خودش! برق و گاز ندارد و شبکه آب قدیمی و پوسیده است و قادر به تامین آب شرب مطمئن و پایدار نیست!
اینجا انگار جزو شیراز نیست، محلهای خاکی که دیوارکشیهای خود کرده ساکنانش، کوچهها را ایجاد کرده است و بعضی از ساختمانها حتی سقف ندارد اما ساکنانی دارد که با اتکاء به یارانه و کمکهای کمیته امداد، روزگار میگذرانند.
محلهای که ساکنانش نه ماسک دارند و نه محلول ضدعفونی، نه حتی آب مداوم که شست و شوی دستها را مرتب انجام دهند؛ اگرچه هنوز پای کروناویروس به این محله باز نشده است اما، جاری بودن فاضلاب، انباشت یک هفتهای زباله و خاکی بودن محله، هر کدام تهدیدی است برای سلامت ساکنانش.
ساکنان به ایسنا میگویند که شهرداری پاکبان به اینجا نمیفرستد و اهالی خودشان آشغالها را جمع آوری میکنند و در سطل زباله جای میدهند تا ماشین جمعآوری زباله، هفتهای یکبار به سراغشان بیاید و سطل و اطراف آن را تخلیه کند.
اهالی میگویند که برای رفع این مشکلات، بارها به ادارات مختلف مراجعه کردهاند ولی وضعیت خاص کمپ باعث شده که مانند توپ پاسکاری شوند، بی هیچ نتیجهای.
اگرچه توقف اتوبوس درونشهری مقابل کمپ، یکی از معدود تقاضاهایی است که به نتیجه رسیده و اگر تمهیداتی برای عبور امن از بزرگراه هم اندیشیده شود، بخشی اندک از مشکلات بزرگ آنها رفع خواهد شد.
به گزارش ایسنا، خانههای فاقد سند، بهانهای قانونی برای تعلق نگرفتن کنتور به آنهاست، اگرچه راهکارهایی برای تامین برق و آب مناسب وجود دارد، راهکارهایی که میتواند از وضعیت نا ایمن این محله بکاهد.
اهالی به ایسنا میگویند که اگر مشکل قانونی هم رفع شود، کسی پول خرید کنتور را ندارد، چند باری از اداره برق درخواسته کردهاند که هزینه قانونی و جرائم را به شکل اقساط از آنها دریافت و کنتور را برایشان نصب کنند، اما راه به جایی نبردهاند، بنابراین بهترین راه برای تامین برق، همان کابلهای "سر تیری" است که برقی نامطمئن، غیرایمن و ... برایشان تامین کند. هرچند که دزدان کابل هر از چند گاهی، از خجالت ساکنان این محله در میآیند.
ساکنان که خیلیهایشان خاطره خوبی از حضور خبرنگار در محلهشان ندارند، با تاسف از وضعیت آب شرب یاد میکنند؛ آبی که از طریق شبکهای پوسیده و قدیمی تامین میشود؛ آنها مدعی هستند که تماسهایشان برای تعویض این شبکه هم تاکنون نتیجهای در برنداشته است.
باور اینکه در دل یکی از بهترین و گرانترین مناطق شیراز، محلهای بدون آب و برق با قدمتی بیش از سی سال، وجود داشته باشد، دشوار است؛ محلهای که انگار عزمی برای رفع مشکلاتش نیست؛ حتی بسیاری از مسئولان ذیربط، آن را نمیشناسند و تنها با دادن آدرس، تصویری محو از آن به خاطر میآورند.
چشمانداز شرق کمپ را ساختمانهای بلند محدوده معالیآباد، جنوب آن را ساختمانهای بلندمرتبه احداث شده یا در حال احداث دامنه کوهستان دراک و غربش را ساختمان نیمهکاره ورزشگاه ۶ هزار نفری شیراز تشکیل میدهد؛ پائین دست این محلهی حاشیهای! پارکی برای دوچرخهسواری و پیاده روی ساخته شده و محل گذران ساعات اوقات فراغت بسیاری از اهالی شیراز است.
یکی از بانوان ساکن این کمپ که اجازه دیدن درون خانهاش را هم به ما داد، میگوید: هشت ساله بودم که همراه با خانواده از آبادان به این کمپ آمدیم و حالا خودم پنج فرزند دارم؛ وضعیت زندگی اینجا را میبینید؛ نیازی به گفتن نیست؛ ما حتی یک جوی برای انتقال پسآب بارندگی و ... هم نداریم، با هر بارندگی، چون در دامنه کوه قرار داریم، زندگیمان روی آب میرود!!
برای بسیاری از مردم شیراز، این کمپ مکانی راز آلود است. اکثرا تنها عکسهایی از آن را در فضای مجازی دیدهاند، تصاویری که نشان میدهد مکانی شبیه به زاغههای بمبئی در گوشهای از شیراز وجود دارد. متاسفانه چون این تصور غالب در اذهان عمومی لانه کرده، که هرجا فقر مالی باشد، بزه کاری رشد میکند، در کپشنها و کامنتهای این عکسها خشونت کلامی دیده میشود و عدهای الفاظ بدی را به ساکنان کمپ نسبت میدهند.
این در حالیست که مشاهدات خبرنگار ایسنا حاکیست که در کمپ هیچ نشانهای از ناامنی، بزهکاری و بد اخلاقی و ... نیست، بلکه آنچه هست، تلاش برای یک زندگی آبرومندانه در شرایط دشوار اقتصادی و مشکلات عدیدهی ناشی از درآمد پائین و برخوردار نبودن است.
جوانی از میان اهالی ساکن در این محله به ایسنا میگوید که فوق لیسانس دانشگاه سراسری دارد و در همین کمپ به دنیا آمده است. او از نوع نگاه جامعه به کسانیکه به هر دلیل در محدودهای نظیر کمپ زندگی میکنند، انتقاد و گلایه کرده و میافزاید: شاخص انسانیت نباید موجودی حساب بانکی افراد باشد. چه کسی از بچههای ساکن این کمپ بدی دیده که بد قضاوتمان میکنند.
این مرد جوان ادامه میدهد: اهالی این کمپ بارها و بارها به کسانیکه اتومبیلشان خراب شده یا به دلیل در راه ماندهاند، یاری رساندهاند و کمک کردهاند، مردم این محله، مسلمانند و ایرانی، کسانیکه خودشان بی هیچ کمکی حسینیه ساختهاند و بی ریا و بدون تزویر، خداوند را ستایش میکنند و با همه کاستیها زندگیشان را پی میگیرند.
به گزارش ایسنا، در گذشته این کمپ شاهد برپایی اردوهای جهادی هم بوده اما وزن مشکلات بر تلاشهای جهادی همچنان میچربد.
یکی از اهالی کمپ که در آخرین اردوی جهادی حضور داشته به ایسنا میگوید: برای انجام کارهای عمرانی به بودجه قابل توجهی نیاز است؛ نهایت کاری که ما در اردو جهادی توانستیم انجام بدهیم، ساخت حمام و توالت برای برخی خانهها و درست کردن محل بازی کودکان بود.
او در عین حال اعتقاد دارد که با برپایی اردوهای جهادی، میتوان از حجم مشکلات اهالی این محله کاست و وضعیت بهداشت عمومی را ارتقاء داد و پارکی برای بازی بچهها ساخت و با سمپاشی، حیوانات و حشرات موذی را دور کرد، جانورانی نظیر مار و عقرب که اهالی محله بارها با آنها رودر رو شدهاند.
یکی دیگر از ساکنان کمپ به خبرنگار ایسنا میگوید: اینجا مثل یک قایق سوراخ میماند که نمیدانیم در آن بمانیم و سوراخ را تعمیر کنیم یا دل به دریا بزنیم و قایق را رها کنیم.
او تاکید دارد که بازگشت به خوزستان و آوارههای خانه پدری، مانند دل زدن به دریاست، دریایی که در مقابل این کمپ و مشکلاتش، گزینه جذابی محسوب نمیشود.
به گزارش ایسنا، در میان اهالی دیروز و امروز کمپ، هستند کسانیکه در طول سالهای گذشته با کار و تلاش، وضعیت مناسبتری برای خود ایجاد کردهاند؛ بعضی از آنها با بهبود وضعیت معاش، از این مکان رفتهاند و گاه و بیگاه به دوستان و هم محلهایها سر میزنند و برخی هم حداقلهایی را میتوانند برای خود فراهم کنند.
یکی از اهالی کمپ که به گفته خودش، وضعیت بهتری نسبت به سایر ساکنان دارد، تاکید دارد که هزینه اجاره خانه آنقدر بالا و سنگین است که اگر بخواهد از این محله برود، بخش اعظم از درآمدش را باید صرف آن کند.
این مرد میانسال تاکید دارد که اگر همتی بین مسئولان باشد، امکان رفع مشکلات این محله و ساکنان آن وجود دارد؛ میشود زمین را به شکل وقفی به این افراد واگذار و زمینه تامین برق و آب و گاز و دیگر امکانات خدمات شهری را فراهم کرد.
انتهای پیام
نظرات