روزهای کرونایی و این دوری اجباری، اگرچه مزیتهایی داشت که یکیشان اختصاص زمان بیشتر به خواندن، فکر کردن و نوشتن و البته انجام کارهایی بود که همیشه کمبود وقت را بهانه کرده بودیم که انجامشان ندهیم؛ اما یکی از بدیهایش، از دست دادن فرصت دیدن و هم کلامی با آدمهایی بود که معاشرت با آنها، هر وقت و زمانی لذت دارد و چیزی به داشتههایت اضافه میکند؛ آدمهایی که حرفهایشان از جنس دیگری است.
روز قلم و روز ملی ادبیات کودک و نوجوان بهانهای بود برای معاونت فرهنگی شهرداری شیراز تا جمعی اندک از شمار فراوان اهالی قلم و نویسندگان امروز این شهر را گردهمجمع کند؛ بهانهای که محدودیتهایی کرونایی عاملی موثر بر اندک بودن تعداد مدعوینش بود.
به گزارش ایسنا، همه که آمدند مرتضی جعفری، معاون فرهنگی شهرداری شیراز، به رسم میزبانی سلام و علیکی کرد و اولِ صحبت هایش قصیده ای از خاقانی را از بر خواند. قصیده ای مطلع آن «صبحدم چون کله بندد آه دود آسای من/ چون شفق در خون نشیند چشم شب پیمای من» بود و جعفری وقتی به بیت «تیر باران سحر دارم سپر چون نفکند/این کهن گرگ خشن بارانی از غوغای من» رسید، سفره دلش را باز کرد و از اینکه این «کهن گرگِ کرونا» تا چند ماه بعد از مسئولیتش در معاونت فرهنگی، نگذاشته دیدار ادیبان و فرهنگوران بزرگ شهر میسر شود، گلایه کرد.
این دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دیدار با علما و دانشمندان را یک موهبت الهی دانست و از دستنوشته دکتر شفیعی کدکنی در دوران دانشجوییاش سخن گفت که هنوز آویزه گوشش است.
معاون فرهنگی شهرداری شیراز با قرائت این بیت شعری از نظامی با این مضمون که "هر چه در این پرده نشانت دهند/ گر نپسندی به از آنت دهند" گفت: سخنان بزرگان ادبیات فارسی حتی اگر در حد همین یک بیت باشد گاهی می تواند نقشه راه و در جهت دادن به مسیر حرکت یک جوان موثر باشد.
فرزاد صدری، معاون فرهنگی و هنری سازمان فرهنگی شهرداری شیراز هم خوش آمد مختصری گفت. او قلم را روایتگر اندیشه ناآرام بشری توصیف کرد که اهل قلم راویان آن هستند.
*شیراز در قله جریان روزنامه نگاری ایران ایستاده است
سیروس رومی روزنامه نگار و پژوهشگر مطبوعات نیز صحبت هایش را با خواندن مطلعِ شاهنامه آغاز کرد و گفت: «حکیم طوس اثر بزرگ خود را با خرد آغاز می کند؛ خردی که با قلم گره خورده است.»
نویسنده کتاب تاریخ مطبوعات فارس با بیان اینکه ایران را در دنیا با ادب و هنرش می شناسند و شیراز در این میانه نماینده ایران است، برای این ادعا چند سند آورد و گفت: حافظ اروپا را با وجود گوته تسخیر کرده است و بزرگانی همچون جهانگیرخان صوراصرافیل در روزنامه نگاری، شعر و سیاست سرآمد بوده است.
نویسنده کتاب «شیراز در شعر شاعران» با یادآوری اینکه اصولا شیراز خودش یک کلمه شاعرانه است، ادامه داد: «این شهر نه تنها در شعر و داستان -که همه می دانند-، بلکه در روزنامه نگاری جایگاه رفیعی داشته و در قله این جریان ایستاده است.»
ابوتراب خسروی، خالق رمان "اسفار کاتبان" در صحبت کوتاه خود، شیراز را بستر و مرکزیت فرهنگ دانست و تاکید کرد که حرفی در این موضوع نیست و همه به آن اذعان دارند، اما شهرداری در این شهر باید در ایجاد رویدادهای بزرگ فرهنگی میانداری کند.
برنده جایزه گلشیری برای رمانهای«رود راوی» و «کتاب ویران» به جریان های ادبی بزرگ در کلانشهر های جهان اشاره کرد که همه آنها توسط شهرداریهایشان کلید خورده است.
نویسنده «ملکان عذاب» که با آن جایزه جلال آل احمد را به شیراز آورد، گفت: شهرداری شیراز باید برنامه ای را طراحی کند که مثل گذشته پرافتخار شیراز، در دنیای معاصر هم برای شیراز آبروداری کند.
نوبت به احمد اکبرپور که رسید خیلی شفاف حرف هایش را زد؛ مثل کودکانه هایش در «امپراتور کلمات»! او گفت: ما نویسندگان، هنرمند هستیم اما محصول کار ما کتاب است و مثل تابلو تزیینی یا صنایع دستی ممکن است چشم همه را نگیرد. شهرداری باید بگوید برای محصول هنری ما چه می تواند بکند؟»
برگزیده یونیسف برای کتاب «شب به خیر فرمانده» گفت: در مراکز فرهنگی و فضاهای تعاملی شهر آنچنان باید نام و نشان از نویسندگان و آثارشان باشد که مردم به آنها عادت کنند. به گفته اکبرپور مردم باید در برنامه های متعدد نویسندگان شهر را ببینند و با آنها رو در رو گپ بزنند که شهرداری را مسئول بسترسازیِ این اتفاق می دانست.
برگزیده کتابخانه بینالمللی مونیخ برای کتاب «من نوکر بابا نیستم» و برگزیده شورای کتاب کودک برای کتاب «غول و دوچرخه» در خصوص کسب عنوان پایتختی کتاب برای شیراز در سال ۱۳۹۹ هم گفت: «شهرداری شیراز باید امسال کاری کند که در حوزه نشر و توزیع کتاب با شهرهای دیگر مثل اصفهان و تبریز و مشهد تفاوت را احساس کنیم.»
نوبت به شاپور پساوند که رسید سفره دلش را از فعالیت انجمن های ادبی باز کرد که به زعم او «سطحی گذرند و خروجی ندارند».
خالق کتاب های «گلوی زخمی شعر» و «صدای سوختن» گفت: شیراز در حوزه ادبیات عصای دست ایران است و انجمن های ادبی در آن باید بهترین نقش را داشته باشند.
او شیوع قارچ گونه انجمن های مجازی در دوران کرونا را هم قور بالاقوزی توصیف کرد که «به جای رشد ادبی فقط صدای استاد! استاد! از آنها به گوش می رسد و کمکی به ادبیات نمی کنند.» او از شهرداری خواست بار «جهت دادن به جریانهای ادبی» که بر زمین مانده را به دوش بکشد و راهکاری در معاونت فرهنگی برای آن پیدا کند.
الهام مزارعی که با «مامان کله دودکشی»اش منتخب لیست کلاغ سفید فرانکفورت و لاکپشت پرنده شده است به کسب عنوان شهر پایلوت دوستدار کودک برای شیراز اشاره و اضافه کرد: یکی از راه های تثبیت این نام استفاده از ظرفیت ادبیات است. نویسنده «سورنا در سرزمین دایناسورها» گفت: شیراز با داشتن قطب مطالعات ادبیات کودک، میتواند در این راه پیشرو باشد و نویسندگان هم در میدان هستند اما متأسفانه در این سال ها حمایت در خوری از آنها نشده است.
فاطمه فروتن که او هم با «آقای سه چرخهای»، برگزیده جایزه ادبی اصفهان، منتخب فهرست لاک پشت پرنده و برگزیده جشنواره رشد دانش آموز شده است، صحبت های دوست و همکارش را تأیید کرد و ادامه داد: در یکی دو سال گذشته چندین ایده در آموزش ادبیات و قصه به کودکان طراحی کردیم که هیچ کدام به نتیجه نرسید. نویسنده رمان نوجوان «پسر امپراطور یونجه برها» و «رمان وقتی در آغوش کوه بودیم» گفت: شهرداری با امکاناتی که در اختیار دارد به ویژه فرهنگسراها باید بهترین زمینه سازِ رویدادها در حوزه ادبیات کودک و نوجوان باشد.
نوبت به غلامعلی خوشبخت دبیر انجمن شعر بهار نارنج که رسید ابتدا از زنده یاد جمال زیانی نویسنده شیراز پژوهِ فقید یاد کرد و بعد دغدغه اصلی اش را بالانگه داشتنِ پرچم شعر گویشی شیراز دانست.
او گفت: شعر فولکلور شیرازی دچار آسیب هایی شده است که باید با برگزاری نشستهای تخصصی و شب های شعربومی، از سرایش اشعار فاخر حمایت کرد.
این شاعر بومی سرا گفت: برخی فکر می کنند با چیدنِ چند کلمه شیرازی کنار هم، شعر فولکلور خلق می شود که با گسترش فعالیت شاعران حرفه ای، باید این افراد در مسیر درست قرار گیرند.
اکبر صحرایی که به تازگی کاندیدای دریافت جایزه قلم زرین برای رمان «کتیبه ژنرال» شده است، دغدغه اصلی نویسندگان شیراز را فقدان صنفی دانست که مشکلات آنها را پیگیری کند.
او که با «حافظ هفت» برنده جایزه جلال آل احمد هم شده است، گفت: «این روزها که به خاطر کرونا و مشکلات اقتصادیِ مردم، ادبیات بیش از گذشته در کما است، لزوم ایجاد چنین صنفی بیشتر احساس می شود.»
صحرایی اعتقاد دارد که شهرداری میتواند در راهاندازی این صنف و حمایت از نویسندگان پیش قدم شود.
نویسنده «خمپارههای خوابآلود» و برگزیده اولین دوره جایزه ادبی اصفهان تلویحاً به وجود باندهای پنهانیای اشاره کرد که اجازه توزیع خوبِ آثار نویسندگان شیراز در شهر خودشان را نمی دهند.
و گفت: طبق آمار، کتاب های ما در خارج از شیراز بیشتر مشتری دارد که شاید این هم از غریب نوازیِ ما شیرازی ها باشد!
محمد رهام که از همه جوان تر بود و به خاطر برگزیده شدن در جایزه قیصر امین پور، کتاب سال شعر جوان به این جلسه دعوت شده بود، گفت: باید به حوزه ادبیات کیفی هم نگاه کنیم که آمار و ارقام نشر خیلی مهم نیست.
شاعر مجموعه «دریاچه را دریا چه می فهمد» که میگفت «خیلی از جوانان شاعر فارس به مقوله شعر، ریشهای میپردازند» ادامه داد: «کافی است نهادی مثل شهرداری پشت این جوانان بایستد و از آنها حمایت کند تا کارهایشان دیده شود.»
صحبت مهمانان که تمام شد، حسن دهقان دبیر انجمن اهل قلم فارس و مدیر فرهنگی و هنریِ معاونت فرهنگی، اجتماعی شهرداری شیراز جای امین و ابوالقاسم فقیری، منصور پایمرد، بهمن پگاه راد و ... را هم که نتوانستند به این جلسه برسند یا بزرگانی مثل منصور اوجی، صدرا ذوالریاستین و یداله طارمی که به خاطر شیوع بیماری حضورشان دشوار می نمود، خالی کرد.
در پایان قبل از عکس یادگاری و اهدای لوح سپاس، معاون فرهنگی شهردار هم اینکه «قدر گوهرهای فرهنگ آنچنان که باید دانسته نمی شود» را تأیید کرد. او به خواسته های مهمامانش پاسخ و وعده داد شهرداری شیراز تمام قد در کنار اهل قلم شیراز باشد و ظرفیت های سخت افزاری و مالی اش را در این مسیر به کار گیرد.
گرچه چهره ها خیلی زیر ماسک پیدا نیست اما به رسم عادت و یادبود عکس یادگاری به یکی دیگر از «عشق سال های کرونا» پایان داد!
انتهای پیام
نظرات