به گزارش ایسنا، در نوشتاری در روزنامه اعتماد به قلم مرتضی میرحسینی آمده است: «محمدشاه قاجار سلطنت خود را به او مدیون بود و به کفایت و کاردانیاش یقین داشت اما در عزل او با دشمنانش همراهی کرد و نگران از خطری که میپنداشت تاج و تختش را تهدید میکند دستور به اعدام وی داد. میرزا ابوالقاسم قائممقام از همان روزهای ولیعهدی و اقامت در تبریز نزدیک و همراه محمدشاه بود و در حرکت به سمت تهران و کنار زدن رقبا و مدعیان دیگر سلطنت هم نقش مهم و موثری داشت.
آن قدر به شاه نزدیک و با او صمیمی بود که گاهی به حرفهای او بیاعتنایی میکرد و حتی به قول عبدالله مستوفی به پرسشهایش هم «جواب سر بالا میداد.» برای رساندن ولیعهد به پادشاهی با گروهی از قاجارها گلاویز شد و آنان را سرکوب و مطیع کرد و بعد هم در دوره نهچندان طولانی صدارت خود برای نظم دادن به امور دولت و دربار و حراست از خزانه، رودرروی گروه دیگری از آنان ایستاد.
مرد محکمی بود و با شاهزادگان قاجار و وابستگان سببی و نسبی خاندان سلطنتی که از نظرش همگی یا احمق بودند یا فاسد (یا هر دو ویژگی را با هم داشتند) تبانی و ائتلاف نمیکرد. به تملق و چاپلوسی عادت نداشت، خیلی خودش را مقید به توضیح و تشریح تصمیماتش به شاه نمیدید و گاهی هم نشانههای استبداد و تکروی از خود بروز میداد.
حدود هفت ماه قدرت و جایگاهش را حفظ کرد و سرانجام در توطئه دشمنان پرشمار و مزورش که ضد او پیمان اتحاد بسته بودند - و گویا انگلیسیها را هم همراه خودشان داشتند - سقوط کرد. محمدشاه در چنین روزی (سال ۱۲۱۴) دستور به عزل و دستگیری او داد و چند روز بعد هم پای حکم اعدامش را مهر کرد.
جای او را حاجی میرزا آقاسی گرفت که نمونه شاخص بلاهت و خرفتی در تاریخ ماست و حکایتهای زیادی که البته آمیخته به اغراق و بیانصافی است دربارهاش وجود دارد. قائممقام نه اولین وزیر قربانی دوره قاجار بود و نه آخرینشان، و به همان سرنوشتی دچار شد که پیش از او دامنگیر حاجی ابراهیم شیرازی شده بود و مقدر بود بعدها فرجام امیرکبیر هم باشد. عبدالله مستوفی مینویسد: قائممقام فراهانی کسی است که نثر فارسی را زنده کرد و زبان نوشتاری ما را از آن انحطاطی که از دوره صفوی در آن غلتیده بود، نجات داد. خیلیها این سخن مستوفی درباره انحطاط فارسی در دوره صفوی را نمیپذیرند اما کمتر کسی است که اهمیت قائممقام در سیر نثر جدید فارسی را انکار کند. او بود که نثر فارسی را از آسمان «مغلقگویی» به زمین کشید و واژههای ساده و مانوس را جایگزین کلمات «قلنبه» رایج در متون درباری کرد.
مستوفی میافزاید: «استعمال از لغت به اندازه لزوم که اگر یک حرف از نوشته بردارند معنی نارسایی پیدا کند و احتراز از تکرار لفظی و معنوی، شیوهای است که قائممقام به قریحه خداداد به نثر فارسی داده و یکتنه اسلوب نویسندگی را عوض کرده و آن را به پایه دورههای قبل برگردانده است.»
میگویند وقتی محمدشاه امر به حبس او داده سفارش کرده است به او قلم و کاغذ ندهند و اگر چیزی برای شاه بنویسد نیاورند و میگفته است که در قلم این مرد معجزهای است که میترسم خواندن نوشته او مرا از تصمیمی که نسبت به او گرفتهام، بازدارد.»
انتهای پیام
نظرات