به گزارش ایسنا، متن این بیانیه به شرح زیر است:
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ؛ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ؛ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ (حجرات. 13)
ای مردم، ما همه شما را از مرد و زن آفریدیم و آن گاه شما را ملتها و قبیله های مختلفی قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامی ترین شما نزد خدا با تقواترین شمایند، همانا خدا کاملا دانا و آگاه است.
۱-نمیتوانم نفس بکشم؛ این جمله جورج فلوید ۴۶ ساله است که به عنوان گارد امنیتی در رستورانی در شهر مینیاپولیس کار می کرد و توسط مامورانی که در واکنش به اعلام وقوع جرم به محل بازداشت او رفته بودند، کشته شد.
قتل جورج فلوید سیاه پوست به دست پلیس این کشور موجی از خشم به راه انداخت. پلیسی که در فیلم دیده میشد از ماموران اداره پلیس مینیاپولیس، بزرگترین شهر ایالت مینهسوتا بود. او در زیر چکمههای فیزیکی پلیس و قبل از آن در زیر پوتین های تعصب، جهل و بی رحمی پلیس، بارها با صدایی نحیف می گفت که: " نمی توانم نفس بکشم." و این جمله ، در عین بیان یک واقعیت زیستی، بیانگر یک حقیقت استعاری در جامعه ای است که تبعیض در اشکال مختلف آن، (حتی در اخبار و تفسیر و تحلیل همین پدیده با پدیده های همگون آن در هر کشوری)، راه نفس کشیدن بسیاری از آحاد جامعه را مسدود ساخته و آنان را از حیات و نشاط سیاسی و اجتماعی محروم می سازد.
گر چه متاسفانه در جهان، از این دست از حوادث همواره اتفاق می افتد؛ ولی این اتفاق در آمریکا از زوایای گوناگون قابل تحلیل است؛ زیرا این امر در جایی رخ داده و سپس خشم عمومی را در پی داشته است که خود را دارای نظامی برتر و دموکراتیکتر از سایر کشورها میداند. همچنین نوع مواجهه پلیس با مردم و به تعبیر بهتر مسئولان نظم جامعه با مردم ، بیانگر مسائلی است که اگرچه امروز جامعه آمریکا با آن دست به گریبان است ولی متاسفانه مساله بسیاری از کشورها و ملتهای جهان نیز میتواند باشد.
مبارزات جامعه بشری برای شناسایی و احترام به کرامت ذاتی انسان و حقوق بشر از دیرباز به انحای گوناگون وجود داشته و امروزه با گسترده شدن نظامهای رسانه ای و ارتباطی در عرصه زیست بشری و با تکیه به شبکههای اجتماعی و ارتباطات مجازی، افزونی اطلاعات و آگاهیهای بین المللی و وقوف بر ارزشهای انسانی و حقوق بشری، روز به روز بر دامنه اش به شکلی کیفیتر و گستردهتر، افزوده شده و توسعه مییابد. مهم این است که در مواجهه با آن، چگونه عمل میکنیم زیرا نوع تدبیر و حکمرانی میتواند در سرکوب اعتراضها یا استفاده از فرصتها برای اصلاح روندهای سوء ، موثر باشد.
۲- اعتراضها بر ضد تبعیض نژادی در این خصوص به سرعت و بدون سازماندهی آغاز شد. این عکس العمل طبیعی مردمی است که همه در رابطه با تبعیض بدون آن که نیازی به دعوت رسمی باشد، با موضوع همزاد پنداری کنند و به اعتراض ها بپیوندند. اخبار این اتفاق چنانکه رسانه های داخلی و خارجی منعکس نموده اند حاکی از آنست که اعتراضها به کشته شدن جورج فلوید، برای شبهای متوالی در شهر مینیاپولیس در ایالت مینهسوتای آمریکا ادامه داشت و بعد از دو شب ناآرامی گارد ملی آمریکا در این شهر مستقر شد. تیم والز فرماندار مینهسوتا نیز به درخواست شهرداران میناپولیس با استقرار نیروهای گارد ملی در این ایالت "وضعیت اضطراری زمان صلح" برقرار کرد. اما تظاهرات در اعتراض به کشته شدن جورج فلوید در آمریکا رو به افزایش گذاشت و دو نفر به ضرب گلوله کشته شدند. رئیس جمهور ترامپ تهدید کرد که ارتش در حال آماده باش است. اکنون این ناآرامیها حداقل به ۷۵ شهر آمریکا گسترش یافته است. این اخبار حاکی از جریحه دار شدن احساسات مردم است که اینک احساس تبعیض و نابرابری میکنند ، آن هم بدلیل برخورد نژادپرستانه و خشم و کینه پلیس نسبت به یک فرد سیاه پوست.
۳- این گونه برخوردها با رنگین پوستان در آمریک سابقه طولانی دارد. این امر از آغاز شکل گیری حکومت در این قاره به انحای گوناگون و گاه بصورت سیستماتیک، وجود داشته و موجب تضییع حقوق رنگین پوستان در آمریکا شده و می شود. از این رو چنین حرکت هایی از جانب مردم نه تنها بی سابقه نیست بلکه در تاریخ آمریکا همواره یکی از چالش های مطرح بوده است. حرکت اعتراضی و جنبش ضد تبعیض نژادی مردم آمریکا ، از جهات گوناگون و با توجه به گستردگی آن، امری تحسین برانگیز است. زیرا این امر در عین حال بیانگر رشد و آگاهی جوامع و آشنایی با حقوق طبیعی و انسانی احاد جامعه و حس تعهد و مسئولیت اجتماعی آنان است و بیانگر زمینههایی است که موجب اعتراض به رفتارهای تبعیض آمیز دولت ها و حکمرانان می شود. از این رو ملت ها با تکیه به آگاهی و اشراف بر حقوق انسانی خود و با استفاده از رسانه های شخصی و نه دولتی و حاکمیتی، نشان دادند که حتی قتل یک نفر – تاکید می کنیم – یک نفر که بر اثر تبعیض زیر پا له می شود ، بااعتراض های درون مرزی و فرامرزی ملت ها برابری می کند و این نشان از عمق "فاجعه ای به نام تبعیض" است که مدت هاست سکه رایج حاکمیت های اقتدارگرا و غیر آن است. منتها در جوامعی این اعتراض ها موجب تدبیر برای حل مساله می شود و گاه مانند برخی از شهرها و ایالت های آمریکا، نوع مواجهه با آن، بر خشم مردم می افزاید.
رفتار خشونت آمیز بعضی از ماموران پلیس آمریکا و مرگ افراد، به ویژه سیاهپوستان توسط پلیس، پیش از این هم باعث اعتراض های گسترده در آمریکا شده بود. شیوه به قتل رسیدن جورج فلوید بسیار شبیه به مرگ «اریک گارنر» در سال ۲۰۱۴ در نیویورک بود.آقای گارنر هم یک سیاهپوست بود و وقتی پلیس برای دستگیری او به گلویش فشار آورد، با آخرین نفسهایش تکرار میکرد: "نمیتوانم نفس بکشم"، همان جمله ای که فلوید بارها تکرار کرد ولی نتیجه ای در بر نداشت. جیکوب فری، شهردار مینیاپولیس، از جامعه سیاهپوستان ایالت عذرخواهی کرده و گفته "سیاهپوست بودن در آمریکا نباید به معنای حکم مرگ باشد"
در سال ۲۰۱۹ بیش از هزار نفر به ضرب گلوله پلیس در آمریکا کشته شدند. مرگ جورج فلوید هم آمارهای نگران کننده در مورد کشته شدن افراد توسط پلیس آمریکا را تایید می کند.
سالیان درازی است که رنگین پوستان در آمریکا زیرفشار زندگی کرده اند و چنانکه گفته شد، این خود برتر بینی نژادی از ابتدای ورود اروپایی ها به آمریکا مطرح بوده و کشتار سرخ پوستان امریکا و برخورد گسترده ی نژادی با رنگین پوستان و قتل و غارت آنان سابقه ی سیاهی است که در کارنامه ی دولت ها و نژادپرستان آمریکایی کماکان وجود دارد و هنوز هم آمریکا علیرغم برتری در بسیاری از زمینه های اقتصادی و تکنولوژیک نتوانسته از دام تبعیض نژادی و خود برتر بینی حتی به سایر ملل و در نتیجه دست اندازی به منابع سایر جوامع، خود را برهاند.
۴- یکی از آثار سوء تبعیض، خود قانون پنداری است. تبعیض نژادی نهادینه شده در آمریکا این جسارت را به مقامهای اجرایی میدهد که خود را بالاتر از قانون دانسته و هر اقدام خود را جهت تحقق برتری و ثبات توجیه نمایند.
دولت آمریکا بزرگترین مدعی حقوق بشر در جهان است که به خود اجازه می دهد با سپر دفاعی کمک به دموکراسی و آزادی، در تمامی امور کشورها از شمال تا جنوب و شرق و غرب و بویژه خاور میانه دخالت کند؛ اما خود در داخل در دفاع از ابتدایی ترین حقوق زیست برابر رنگین پوستان با سفید پوست ها عاجز است. تبعیض، ریشه در ایدئولوژی های متنوعی دارد که با جزمیتی خشک و غیر قابل انعطاف عجین شده است. ایدئولوژی نژادی، گونه انسان را نیز مشمول نظریه تکامل و انتخاب طبیعی میداند و باور دارد که برخی از نژادها از دیگران تکامل یافتهتر و متمدنترند.
۵- حوادث اخیر در آمریکا ثابت کرد که اگرچه این کشور توانسته در عرصه های متنوع اقتصادی و تکنولوژیکی پیشرفت های چشمگیری داشته باشد؛ اما نتوانسته به رغم همه ادعاها، در برخورد با مسائل انسانی و حقوق بشری، از خوی نژادگرایانه تاریخی خود فاصله بگیرد. رئیسجمهور آمریکا، در این امر مواضعی را اتخاذ کرد که بخش وسیعی از مردم و سیاهپوستان و حتی بسیاری از مقامات آمریکا را به اعتراض واداشت. وی که مدعی دفاع از حقوق بشر است، در پاسخ به اعتراض ها، بجای دلجویی و ترتیب دادن سازوکاری که به حل مشکل بیانجامد، با توسل به تهدید نظامی در صدد حل مشکل برآمد و گفت اگر مقامات شهرها و ایالتها خود نتوانند اعتراضها را کنترل کنند، او ارتش را مستقر و مشکل را به سرعت حل خواهد کرد. وی در ادامه از سرکوب معترضان به خود بالید و از نیروهای امنیتی این کشور به دلیل سرکوب معترضان تمجید کرد. او در رابطه با بروز ناآرامی در شهر گفت" اراذل و اوباش " دارند [به پرچم امریکا و یا آمریکا و.. ] اهانت میکنند و از تصمیم خود برای اعزام نیروهای گارد ملی به این شهر خبر داد. و در توییت خود نوشت: "وقتی غارتها آغاز شوند، تیراندازی ها هم شروع خواهد شد."
این رفتار ترامپ با واکنش انتقادی مقامات این کشور روبرو شد. جیمز متیس، وزیر دفاع پیشین آمریکا، دونالد ترامپ را به تلاش عمدی برای ایجاد شکاف در جامعۀ آمریکا متهم کرد و ایده استفاده از ارتش برای پاسخ به اعتراض های جاری علیه نژادپرستی و خشونت های پلیسی را محکوم کرد. وی گفت: "دونالد ترامپ اولین رئیس جمهوری در دوران زندگی من است که سعی ندارد مردم آمریکا را متحد کند، -حتی تظاهر هم نمیکند که چنین قصدی دارد. در عوض او سعی میکند بین ما شکاف بیاندازد." وزیر دفاع کنونی هم صریحا با این صحبت دونالد ترامپ مخالفت کرد. رئیسجمهور سابق آمریکا مانند بسیاری از تحلیل گران، امواج اعتراضی که کل کشور را در برگرفته، نماینده سرخوردگی مشروع و صادقانه از دههها شکست تلاشها برای اصلاح عملکرد پلیس و مساله کلیتر سیستم قضایی کیفری در آمریکا دانست و اظهار داشت:
اکثر قریب به اتفاق معترضین شجاع، مسالمتجو، مسئول و الهامبخش هستند. آنها مستحق حمایت و احترام و نه محکومیت هستند.
اما کلیدی ترین نکته ای که می توان در این فراز از زبان خود غربیان شنید که خود اعتراف بزرگی بر روش و مشی تبعیض آلود برخورد قدرتمندان با مردم (و در اینجا سیاه پوستان) است، " سوء استفاده از قدرت" است. چنان که مسئول روابط خارجی اتحادیه اروپا ضمن آن که قتل جورج فلوید به دست پلیس را به شدت محکوم کرد ، آن را "سوءاستفاده از قدرت" می داند. بورل در بروکسل گفت: "این سوءاستفاده از قدرت است که باید رسوا شده و با آن مقابله شود." همه جا باید مواظب بود و کنترل کرد که آنهایی که باید حافظ نظم باشند از قدرت و اختیارات خود بسان آن چه که در مورد فلوید اعمال شد استفاده نکنند و ضمن حمایت از حق تظاهرات و اعتراضهای مسالمتآمیز و با محکومکردن "هر نوعی از خشونت و نژادپرستی" ضرورت لحظه را کاستن از دامنه تنش در جامعه آمریکا عنوان کرد.
این ها همه نشانگر رویکرد حاکمانی است که سکان دولت را در آمریکا در حل بحران های نهفته در دست دارند و اینک بخشی از آن خود را در قالب تبعیض نژادی مجددا نشان می دهد.
۶- مساله امروز آمریکا ، مساله ای نیست که فقط منحصر به این کشور و محدود به تبعیض از نوع خونی و نژادی آن باشد؛ بلکه مساله ای فراگیر در جهان امروز است و دولتهای بسیاری با آن دست به گریبانند. اعتراض گروه های حقوق بشری چون "اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا" و "کمیته وکلای حقوق بشر بر اساس قانون" که شکایتی را علیه دولت ترامپ و پلیس آمریکا تنظیم کرده اند، افسران را به ارتکاب جرایم هماهنگ شده و تحریکآمیز علیه معترضانی متهم کردند که در مقابل کاخ سفید و در پارک لافایه در اعتراض به کشته شدن جورج فلوید سیاهپوست و همچنین بی عدالتیهای سیستماتیک از سوی پلیس علیه سیاهپوستان در آمریکا، تجمع کرده بودند. آپریل گوگانز، سازمان دهنده اصلی گروه حقوق بشری "زندگی سیاهان مهم است"، گفت: آنچه برای اعضای ما رخ داد، در اینجا در واشنگتن دی.سی یک بی حرمتی به تمامی حقوق ما بود. که خود بیانگر مطالبات فرامرزی در جهت رفع تبعیض نژادی است و ایضا به زعم ما در کلیه ی سطوح و ابعاد و حوزه هایی که می تواند بی عدالتی و نابرابری اتفاق بیافتد.
۷- انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها هم صدا با مردم ستمدیده و جوامع مدنی در سراسر جهان، تبعیض نژادی ساختاری در ایالات متحده آمریکا را محکوم می کند و یادآوری میکند که اگرچه تصویب اسناد حقوقی مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین حقوق بشر از ثمرات بزرگ تلاش های اندیشمندان و مبارزان و نیز از ضرورت ها و دستاوردهای تمدن نوین بوده است؛ اما تحقق عملی آنها مستلزم پیگیری و تلاش و مبارزه مستمر آحاد ملل جهان است.
انجمن همچنین تأکید دارد که محکومیت تبعیض را نباید به یک بعد از ابعاد آن است فروکاست؛ بلکه هر شکلی از تبعیض میتواند موجب گسست شود و جامعه را به تنش، آسیب، شورش و اعتراض وادارد و از مردم مستاصل و مورد تبعیض، عناصر و مردمی عاصی و عصبانی بسازد. بنابراین نباید رویکرد تقلیل گرایانه را در تحلیل مسائل این چنینی، به کار برد. با تحلیل حوادث آمریکا و مسائل مربوط به کشته شدن یک انسان سیاه پوست، در نوع برخوردی که پلیس نژادپرست آمریکا با وی داشت، میتوان به این حقیقت پی برد که گروهها و جریاناتی در جامعه وجود دارند که اگر به قدرت برسند و یا قدرت عمل پیدا کنند، می توانند برای کل جامعه و یک ملت موجب خسران و زیان بشوند و جامعه را با گسست و شکاف روبرو کنند؛ زیرا آن ها از ابزار زور و قدرت، بجای تدبیر و خردورزی در حل بحران ها، استفاده می کنند. "استفاده از زور و سوء استفاده از قدرت" نتیجه ی یک نگرش و ایدئولوژی تبعیض مدارانه و خود حق پندارانه است که جز خود و قدرت خود را به رسمیت نمی شناسد. از این رو باید بیش از پیش به آموزش و تکیه بر آگاهی جمعی پرداخت و همراه با آن باید بر اجرای نظام حقوقی مبتنی بر قانون و حقوق عادلانه تاکید نمود.
باید بدانیم که در تبعیض و اعمال زور برای تحقق آن، آثار مخربی وجود دارد و بر آن پیامدهایی سخت جبران ناپذیر مترتب است که گاه به خطر افتادن امنیت و منافع ملی و حتی فروپاشی، پیامد آن است. از این رو باید نسبت به اشکال متنوع تبعیض توجه داشت. این تبعیض ها میتواند مصادیق گوناگونی در حوزههای عمومی، قومی ، مذهبی و همچنین سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و حتی در حوزه های حاکمیتی و توزیع قدرت توسط نهادهای مدنی و مردمی نظیر احزاب سیاس دارا باشد.
آیا میتوان در تفسیر یک پدیده خاص مانند تبعیض نژادی در آمریکا، قائل به محکومیت آن بود؛ ولی اگر در داخل یا در جوامع دیگر، کسانی مثلاً بر اساس دیدن و احساس کردن تبعیضهای اجتماعی و یا اقتصادی دست به اعتراض زدند، آنها را اوباش و شورشگر خواند و سرکوب کرد؟ اگر این الفاظ از شخصی چون ترامپ نکوهیده است و به حق موجب اعتراض و خشم عمومی است و ما آن را محکوم می کنیم، قطعا نسبت به خود ما نیز ناروا و محکوم است. نمیتوان با معیارهای دوگانه یا چندگانه، امری واحد را ارزیابی نمود. آنچه که در کشوری مانند آمریکا اتفاق افتاد، بی شک محکوم و زاییده تفکر، عمل و رفتار تبعیض آلود است؛ اما چطور می توان آن عمل را محکوم نمود و عمل مشابه آن را با خشونت پاسخ داد و حتی در اعلام واقعی آسیب دیدگان و کشته شدگان حوادث در داخل تعلل و کوتاهی کرد؟
نباید با معیارهای دوگانه برای تفسیر پدیده هایی که ذیل تبعیض و بی عدالتی تعریف می شوند و نحوه بکارگیری زور و قدرت در سرکوب اعتراض ها را به شکل خشونت بار، مثلا در جامعهای مثل آمریکا محکوم نمود؛ ولی آن را در داخل و یا هر جای دیگر از جهان محکوم نکرده و به روش های اصلاحی در صدد رفع کاستی ها برنیامد.
اگر تبعیض نژادی محکوم است که محکوم است، تبعیض اجتماعی، سیاسی، قومیتی ، مذهبی و اقتصادی هم محکوم است. باید دانست که واکنشهای انتقادی و اعتراضی نسبت به وضعیت زیست اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، خود، نعمت بزرگی برای حاکمان و مدیران جامعه است؛ زیرا منتقدان و معترضان در حقیقت نبض جامعه هستند. آنها زنگها را برای مدیران یک جامعه یا سیاستمداران و برنامه ریزان به صدا در می آورند و این در حقیقت، فرصت بسیار خوبی برای اصلاح و به سامان آوردن اداره امور و تدبیر و حاکمیت ملی است. هرچند که علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد. از این رو از رسانه ها بویژه رسانه ملی که در سطحی گسترده، دارای ابزار اطلاع رسانی و تبلیغی است، انتظار میرود با معیار های واحدی با اینگونه حوادث مواجه شود تا اعتماد عمومی را جلب کرده و مردم احساس کنند که صدای آن ها به شکلی معقول در جامعه و نزد حکمرانان پژواک دارد، نه اینکه بر اساس نگرش های فرقه گرایانه و بدون توجه به خواست عامه ی مردم به تبلیغات یکسویه بپردازند و بیش از پیش به نارضایتی جامعه دامن بزنند.
باید مردم احساس کنند که صدا و سیما همانقدر که نسبت به حوادث پیش آمده در آمریکا حساس است و به حق اینگونه رفتارها را محکوم کرده و به کرامت ذاتی انسان ها بها میدهد، نسبت به مسائل مردم و حقوق و حرمت و کرامت مردم سرزمین خودمان نیز حساسیت نشان می دهد و ضمن گزارش صحیح از روندها و اعتراضات، بستر مناسبی را برای بیان علت حقیقی اعتراض های به حق مردم بوجود می آورد. این امر در کنار سایر اقدامهای نهادها و دستگاه هایی که حافظ امنیت و منافع ملی کشورند، می تواند مآلا به سود و صلاح ملت بزرگوار و شریف ایران اسلامی باشد.
بی تردید برخوردهای قانونی و اجرای تمام و کمال قانون در تمامی حوزه ها علاوه بر اینکه جلوی سوء استفاده ها و تبعیض ها را خواهد گرفت رضایت عمومی، انسجام و اتحاد ملت و مآلا عزت و سربلندی کشور را در پی خواهد داشت.
انتهای پیام
نظرات