• دوشنبه / ۲۸ بهمن ۱۳۹۸ / ۱۱:۵۶
  • دسته‌بندی: ایکسنا
  • کد خبر: 98112820546
  • خبرنگار : 71534

یک کشور با دو نظام!

یک کشور با دو نظام!

هنگ‌کنگ و برلین غربی تقریباً تا جایی که می‌شود دو شهر از هم متفاوت باشند، متفاوتند. با این حال برای بیشتر نیمه‌ی دوم قرن بیستم، آنها بطور مهمی شبیه بوده‌اند: هریک نقطه‌ای کانونی در تنش‌های جنگ سرد بوده‌اند که بخاطر فشارهای مشترکِ تبدیل شدن به میدانِ نبردِ دو ایدئولوژی شدیداً متضاد، به هم مربوط شده‌اند.

در ده ‌دوازده سال آخر قرن گذشته، فروکش‌کردن جنگ سرد هریک از این شهرها را بطور عمیقی دگرگون کرد. برای برلین اتحاد دوباره‌ی آلمان تمام شهر را از نو ساخت. این شهر حالا پایتحت کشور و مهم‌ترین کلانشهر آن است. امروزه حین رانندگی یا پیاده‌روی در اطراف برلین، بدون اینکه لزوماً متوجه شوید، می‌توانید بین چیزهایی که روزگاری بخشی از دو شهر یکسر متفاوت بوده‌اند، حرکت کنید.

 ایست بازرسی چارلی در بخش غربی برلین - ۱۹۶۳

ایست‌ - بازرسی «چارلی» (معروف‌ترین نقطه‌ی عبور از دیوار برلین) حالا موزه شده و آخرین برجک دیدبانی نزدیک دیوار در طرف شرقی که سربازان گاهی از آن به کسانی که به طرف غربی می‌گریختند شلیک می‌کردند، مرکز تلاش برای حفظ میراث تاریخی است. مجله یا روزنامه‌ای که برای خواندن انتخاب می‌کنید، دیگر به جایی که در شهر زندگی می‌کنید بستگی ندارد. اگر شکل دیجیتال اطلاعات را ترجیح می‌دهید، وب هم در شرق و هم در غرب دیوار قدیمی کار می‌کند.

هنگ‌کنگ متفاوت است. در سال ۱۹۹۷ بریتانیا مستعمره‌ی ارزشمند خود را به جمهوری خلق چین تحویل داد که آن را بدل به منطقه‌ی ویژه‌ی اداری‌ای کرد که قرار بود تا ۵۰ سال از «درجه‌ی بالایی از خودمختاری» برخوردار باشد. آزادی بیان، تجمع و اعتراض همچنان ذیل قانون اساسی این سرزمین، موسوم به «قوانین پایه» محافظت می‌شود. قرار بود این تجربه‌ای بزرگ باشد. این آزادی‌ها هیچ‌جای سرزمین اصلی چین در دسترس نبود. در هنگ‌کنگ می‌توانید کتاب زندگی‌نامه و نوشته‌های «دالایی لاما» (رهبر دینی بوداییان) را بخرید؛ روزنامه‌ها مقالات و کاریکاتورهایی منتشر می‌کنند که از رهبران حزب کمونیست چین انتقاد می‌کند و آنان را به سخره می‌گیرد.

نمایی از شهر هنگ‌کنگ

«گرِیْت فایروال» (Great Firewall برگرفته از Great wall یا همان دیوار چین) وب‌گردی را به تجربه‌ای بسیار متفاوت در دو سوی مرزهای شهر و باقی چین تبدیل می‌کند. اگر در سرزمین اصلی باشید، بدون استفاده از وی.پی.اِن، به توییتر، فیسبوک، نیویورک‌تایمز و آتلانتیک دسترسی ندارید؛ چه رسد به سایت‌های تخصصی‌ای که چیزهای مختلفی مانند «دروازه‌ی صلح بهشتی» - فیلم مستندی درباره‌ی اعتراضات تیانانمن و کشتار چهارم ژوئن ۱۹۸۹ - و مراسم «شِن یِن» که مربوط به فرقه‌ی ممنوعه‌ی «فالون گونگ» را منتشر می‌کنند. بالعکس کسانی که از تورنتو، تولدو، لیسبون یا لندن به هنگ‌کنگ می‌آیند انگار کمترتفاوتی را در استفاده از وب احساس می‌کنند - غیر از اینکه احتمالاً اتصال به اینترنت در هنگ‌کنگ سریع‌تر و ارائه‌دهنده‌ی اینترنتشان گسترده‌تر از اینترنت منزلشان است.

اما به روش‌های ظریف و نه‌چندان ظریف، برخی تفاوت‌ها بین کیفیت زندگی‌ در دوسوی مرزها شروع به محو یا ناپدید شدن کرده‌اند. قطار فوق‌سریع جدیدی موسوم به «راه‌آهن ارتباطی سریع‌السیر» که هنگ‌کنگ را به شهرهای «شنژن» و «گوآنگژو»  در سرزمین اصلی متصل می‌کند، نشانگر این تغییر است.

براساس قوانین پایه «هیچ بخشی از «دولت خلق مرکزی» و هیچ استان، منطقه‌ی خودمختار، یا شهرداری‌ای که مستقیماً زیر نظر دولت مرکزی باشد، حق دخالت در تصمیماتی که مقامات اجرایی منطقه‌ی ویژه‌ی اداری هنگ‌کنگ خود اخذ کرده‌باشند را ندارد». اما در بخشی از ترمینال راه‌آهن ارتباطی سریع‌السیر در هنگ‌کنگ که در سال ۲۰۱۸ افتتاح شد، تمام امور امنیتی توسط کارمندان سرزمین اصلی انجام می‌شود و به جای قوانین هنگ‌کنگ، قوانین چین شامل حال مسافران می‌شود.

اگر می‌خواهید یک سیم‌کارت تلفن همراه داشته باشید که در هنگ‌کنگ و ماکائو - مستعمره‌ی سابق پرتغال که در سال ۱۹۹۹ پس از شهر همسایه‌اش تبدیل به منطقه‌ی ویژه‌ی اداری شد - کار کند، باید سیم‌کارت مخصوص به «منطقه‌ی بزرگ خلیج» را بخرید. این بدان معناست که سیم‌کارت شما نه فقط در هنگ‌کنگ و ماکائو (که در سال‌های اخیر نسبت به سرزمین اصلی چین آزادی سیاسی و مطبوعاتی بیشتری را تجربه کرده اما هنوز به پای هنگ‌کنگ نمی‌رسد)، بلکه در شهرهای مرزی نظیر «ژوهای»، گوانگژو و شنژن که آنها هم در دلتای رود «مروارید» قرار دارند و جدیداً «منطقه‌ی بزرگ خلیج» نامیده شده‌اند، نیز کار می‌کند.

برنامه‌ی ادغامِ هرچه بیشتر هنگ‌کنگ و ماکائو با شهرهای سرزمین اصلی، بگونه‌ای زمان‌بندی شده که در دهه‌ی ۲۰۲۰ کامل شود و شامل توسعه در مقیاس وسیع و نوآوری‌های ساختاری است که حتی پیش از اعلان این برنامه در سال ۲۰۱۹ نیز در جریان بوده است. راه‌آهن ارتباطی سریع‌السیر موردی به همین منظور است؛ همچنین پل هنگ‌کنگ - ژوهای - ماکائو که سیستمی ۵۵ کیلومتری از پل و تونل است که طولانی‌ترین معبر دریایی در جهان است. این پروژه برای زمانی پیش‌بینی شده که رفتن از یک منطقه‌ی ویژه‌ی اداری یا رفتن به سرزمین اصلی چین به اندازه‌ی رفتن از سانفرانسیسکو به اوکلند و سیلیکون‌ولی عادی و بی‌دردسر خواهد شد.

جاناتان چویْ کونشوم، رئیس اتاق بازرگانی چین در هنگ‌کنگ در سال ۲۰۱۸ در مصاحبه‌ای گفت: «ما دیگر مردم هنگ‌کنگ نخواهیم بود، بلکه مردم منطقه‌ی بزرگ خلیج خواهیم بود.»

او این طرح را یک فرصت توسعه‌ای بالقوه مثبت می‌بیند و ساکنان این منطقه را به «تمرکز بر یکپارچگی به جای منافع هنگ‌کنگ» تشویق می‌کند.

استفاده از سیم‌کارت منطقه‌ی بزرگ خلیج برای تماس تلفنی در شهرهای مختلف می‌تواند آزمایش بی‌نقصی باشد. اما وب‌گردی در شنژن اینطور نیست؛ شما قادر نخواهید بود نیویورک تایمز بخوانید یا درباره‌ی لیو شیائوبو، برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل اطلاعات بیشتری کسب کنید؛ کارهایی که در هنگ‌کنگ و ماکائو بسادگی انجام می‌شود.

نمی‌دانم که آیا حامیان هنگ‌کنگ‌نشینِ منطقه‌ی بزرگ خلیج، مانند آقای چویْ، درک می‌کنند که اگر مرزهای دیجیتالی اعمال شده توسط «گریت فایروال» ناپدید شوند چه خواهد شد؟ آیا آنها بنوعی تصور می‌کنند که وب‌گردی در شنژن درست مثل وب‌گردی در هنگ‌کنگ و ماکائو خواهد شد؟ بیشتر به نظر می‌رسد که عکس این اتفاق بیفتد: هردو منطقه‌ی ویژه‌ی اداری‌ پشت همان «دیوار آتش» پایان می‌یابند.

هنوز هم کسانی هستند که این فرایند را آنقدرها مهم نمی‌دانند. مکالمه‌ی زیر را در نظر بگیرید که سال ۲۰۱۸ سردبیر گاردین در پکن، وقتی درباره‌ی چگونگی کمرنگ شدن مرزبندی بین شهرهای درون دلتای رود مروارید توسط مسیرهای حمل‌ونقل جدید می‌نوشت، ثبت کرده است: «لای یویو که برای خرید از از شنژن عازم هنگ‌کنگ بود، وقتی دوستش از او پرسید آیا نگران از بین رفتن تمایز بین هنگ‌کنگ و سرزمین اصلی چین نیست؟ شانه‌ بالا انداخت و جواب داد: «همش مثل همه؛ ما می‌تونیم بریم اونجا، اونام میتونن بیان ایجا».

اما «مثل هم» نیست. ریشه‌ی مبارزه‌ی «داوود و جالوت» جاری در هنگ‌کنگ را تاحدودی می‌توان در دیدگاه‌های متضاد درباره‌ی مرزها و آنچه که کمرنگ یا محو می‌کنند دانست. برخی اشخاص از محو شدن تمایزات بین هنگ‌کنگ و شهرهای سرزمین اصلی، استقبال می‌کنند یا دست‌کم ‌چندان نگران آن نیستند؛ ممکن است به این دلیل باشد که آنها حزب کمونیست را نهادی خیرخواه می‌بینند یا به دلایل عملی مثل مواقعی که افراد در هنگ‌کنگ کار و در شنژن زندگی می‌کنند؛ جایی که اجاره‌ها سر به فلک نمی‌کشد.

دیگران بسیاری از جنبه‌های زندگی محلی را ارج می‌نهند که شامل جامعه مدنی باطراوت و دادگاه‌هایی که استقلال بیشتری نسبت به سایر اجزای دولت عمل می‌کنند که هنگ‌کنگ را نسبت به سرزمین اصلی متمایز - و آزادتر- می‌کند. برای آنان پکن با داشتن کنترل کامل و مستقیم بر بخشی از ایستگاه قطار واقع در قلب هنگ‌کنگ، حسی از عصبانیت ایجاد می‌کند که چندان با آنچه اهالی برلین غربی ممکن است هنگام فهمیدن اینکه ایست‌-بازرسی چارلی توسط استازی (وزارت امنیت ملی) کنترل می‌شود حس کرده باشند، تفاوت چندانی نمی‌کند.

در سال ۲۰۱۵  پنج هنگ‌کنگی مرتبط با انتشاراتی که به خبرچینی درباره‌ی زندگی خصوصی افراد شناخته می‌شود، که مظنون به انتشار زندگی خصوصی رهبران پکن بودند، گم شدند. یکی از آنان به اسم گوی مانهای، در تایلند زندگی می‌کرد و هنگام انتقال به سرزمین اصلی چین گذرنامه سوئدی داشت، در حالی که بقیه در هنگ‌کنگ زندگی می‌کردند و با هیچ‌جای دیگری روابط عمیقی نداشتند. آن چهار نفر برای ساخت «اعترافات» تلویزیونی به قیمت به دست آوردن دوباره‌ی آزادی‌شان تحت فشار قرار گرفتند؛ گوی در سرزمین اصلی همچنان در بازداشت است؛ جایی که مقامات با اصرار بر اینکه اصالت چینی وی تابعیت سوئدی‌اش را بی‌ربط می‌کند، درخواست‌های دیپلماتیک بابت او را رد کرده‌اند. این اتفاقات به سرخط اخبار سراسر جهان تبدیل شد و بعد از وقوع بحران‌های تازه، خیلی زود فراموش شد؛ اما در هنگ‌کنگ بسیاری را تحت تأثیر قرار داد. به نظر می‌رسد این اپیزود مثل طرحی از جان لو کاره (جنایی‌نویس مشهور) است - (در واقع موازات هنگ‌کنگ و برلین غربی در ذهن لو کاره از بین نرفت. وقتی نویسنده‌ی کتاب «جاسوسی که از سردسیر آمد» در اواخر دهه ۱۹۷۰ تصمیم گرفت رمانی را در آسیا تنظیم کند، رمان «بچه‌مدرسه‌ای محترم» را با صحنه‌هایی در هنگ‌کنگ آغاز کرد).

حالا بسیاری در هنگ‌کنگ نگرانند که پکن و مقامات محلی نزدیک به آن، می‌توانند در آینده آنان را براحتی، بدون توسل به روش‌های لو کاره‌ایِ داستان‌های پلیسی، دستگیر کنند. اگنس چو، رهبر معترضان، اوایل سال ۲۰۱۶ در یک ویدیوی یوتیوبی که در چند روز توسط صدها هزار نفر دیده شد، شعر مشهوری از مارتین نیمولر -درباره‌ی افرادی که وقتی دیگران توسط مقامات هدف قرار می‌گیرند کاری نمی‌کنند، چون فکر می‌کنند از چنین سرنوشتی در امانند - را بازخوانی کرد. نسخه‌ی چو از این شعر با این بند آغاز می‌شود: «اول سراغ فعالان آمدند» و بعد به توصیف روزنامه‌نگاران می‌پردازد و بعد ربوده‌شدن کتابفروشان.

دیگر فقط فعالان نیستند که نگرانند؛ میزان جمعیت مردمی که از از ماه ژوئن گذشته، از تمام مناطق زندگی خیابان‌های هنگ‌کنگ را پر کرده‌اند نشانگر این است. نارضایتی‌های گوناگون از جمله خشم از اینکه پلیس در برخوردهای قبلی بسیار تهاجمی بوده، باعث شده مردم به تظاهرات بپردازند. با این حال، محرک اصلی برای ادامه‌ی راهپیمایی‌ها، قانون پیشنهادی استرداد مجرمان بوده است. مخالفان این لایحه تأکید داشتند که در صورت اجرای این قانون، بسیار ساده‌تر خواهد بود که همه‌ی ساکنان و حتی مسافران بین‌المللی از هنگ‌کنگ ناپدید شوند و با شانس اندکی برای داشتن محاکمه‌ای عادلانه سر از زندان‌های سرزمین اصلی در بیاورند؛ مانند یکی از ساکنان برلین غربی در آن‌طرف دیوار.

در سال‌های اخیر که در هنگ‌کنگ وقت گذراندم، از سر علاقه به آنچه در هنگ‌کنگ ناپدید شده و آنچه نشده و آنچه درآینده محتمل است، می‌خواستم آدم‌هایی را که به سلول‌های زندان فرستاده شده‌اند را ملاقات کنم یا ببینم. موضوعی که نویسندگانی مانند اکبر عباس، منتقد فرهنگی، در کتاب‌های قبلی درباره‌ی این شهر به کاوش راجع به آن پرداخته‌اند. تصمیم گرفتم که پیش از سی‌امین سالگرد کشتار چهارم ژوئن به هنگ‌کنگ برسم تا در سنتی شرکت کنم که می‌ترسیدم روزی به فهرست روز افزون چیزهایی که چشم‌انداز سیاسی هنگ‌کنگ را تشکیل می‌دهند اضافه شود: شب‌زنده‌اری در «ویکتوریا پارک» در قلب هنگ‌کنگ، برای یادبود مرگ دست‌کم صدها و شاید هزاران نفر به دست «ارتش آزادی‌بخش خلق».
 

با وجود اینکه بیشتر حرفه‌ام را به مطالعه‌ی جنبش‌های دانشجویی چینی از جمله مبارزات تیانانمن اختصاص داده‌ام، هیچ‌وقت هنگام برگزاری این مراسم، در هنگ‌کنگ نبوده‌ام. نگرانی درباره‌ی آینده‌ای که در آن شب‌زنده‌داری چهارم ژوئن نمی‌تواند در هنگ‌کنگ برگزار شود یا فقط در مکانی کمتر مرکزی و کمتر مؤثر نسبت به ویکتوریا پارک، موجه است. از سال ۱۹۸۹، اجازه‌ی برگزاری هیچ مراسم یادبود عمومی‌ای برای قتل عام چهارم ژوئن در هیچ‌جای سرزمین اصلی چین داده نشده و در سال‌های اخیر، بدون کاهش برخوردهای پلیسی، مقامات حتی عزاداری خصوصی برای کشته‌شدگان را در شهرهایی مانند پکن محدود کرده‌اند.

خوشبختانه در شب‌زنده‌داری سال گذشته شرکت کردم. لحظه‌ای که وسط تجمع، وقتی جمعیت ساکت شدند و من برای روشن‌کردن شمعی به یاد کشته‌شدگان به دیگران پیوستم، لحظه‌ای جادویی بود؛ بازتاب شعله‌های سوسوزنانِ روی زمین و تلفیق آن با درخشش ستاره‌ها و روشنایی ساختمان‌های بلندِ نزدیک، برای ایجاد منظره‌ای بی‌نظیر در شهری که به نور پرزرق‌وبرق نمایشگرهایش مشهور است.

حال و هوای این رویداد بسیار سنگین بود اما مایه‌هایی از امیدواری داشت. شرکت‌کنندگان حدود ۱۸۰ هزار نفری این رویداد بیشترین حد ممکن نبود اما بزرگتر از حد انتظار بود و از جمعیت چند سال گذشته فراتر رفت. شرکت‌کنندگان این مسئله را به خشم روزافزون درباره‌ی قانون پیشنهادی استرداد مجرمین نسبت می‌دهند که بسیاری در هنگ‌کنگ احساس می‌کنند حمله‌ی مستقیمی به چارچوب «یک کشور، دو نظام» است.
 

راه‌پیمایی اعتراضی مردم هنگ‌کنگ علیه لایحه‌ی استرداد مجرمین - آگوست ۲۰۱۹

بیشتر سخنرانی‌های و آوازهایی که سردادند، واکنشی بود به اعمال خشونت‌بار گذشته، اما با بودن قانون استرداد مجرمین در ذهن حاضران، این رویداد با یادداشتی آینده‌نگر پایان یافت. سخنرانان از جمعیت خواستند تا در راهپیمایی‌ای که برای هفته‌ی آینده برنامه‌ریزی شده، شرکت کنند. خشم ادامه پیدا کرد تا منجر به شکل‌گیری روزهای بعد از مراسم شب‌زنده‌داری شد، بنابراین تعجبی نداشت که بسیاری از حاضران در کنار تعداد زیادی از مردم که در این مراسم نبودند، دعوت سخنرانان را اجابت کردند. به نظر می‌رسید که مبارزه علیه این لایحه موضوع مرگ و زندگی شده است. این امر با این واقعیت تقویت شد که در گویش کانتونی (چینی‌هایی که اصالتاً اهل گوانگژو و اطراف آنند)، سه حرف اصلی اصطلاح «ضد استرداد»، دقیقاً به معنای «مخالفت با فرستادن به چین» است! از جمله دو حرف که تلفظشان در این گویش شبیه به تلفظ «فرستادن خویشاوند در حال مرگ» و همینطور شبیه به «ساعت دادن به کسی» (اصطلاحی عامیانه برای آرزویِ مرگِ طرف) است.

در تاریخ نهم ژوئن، دو روز پس از پایان سفر من به هنگ‌کنگ، حدود یک میلیون نفر به خیابان‌ها رفتند تا نشان دهند که چقدر مصممند که نگذارند اجتماعشان بدون نبرد بمیرد.

***

این مقاله برگرفته از کتاب در دست انتشار جفری واسشتروم با عنوان «شب‌زنده‌داری: هنگ‌کنگ در آستانه» است. واسشتروم در دانشگاه کالیفرنیا تاریخ چین و تاریخ جهان تدریس می‌کند و در حال نگارش کتابی درباره‌ی هنگ‌کنگ است.

منبع: آتلانتیک

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha