به گزارش ایسنا، روزنامه گاردین مینویسد: "در طول تاریخ مدرن خاورمیانه، اصلی ثابت ماند؛ "آمریکا موضع چشمگیری داشته و از نفوذش برای حمایت از منافع و متحدانش استفاده میکند". این قاعده کلی با ظهور و سقوط ایدئولوژیها، سلطنتهای حوزه خلیج فارس، اسرائیل و ریشه گرفتن کشورهای پلیسی ناسیونالیستی عرب استوار ماند و جنگ و شورش دورهای شدت گرفت.
این اتفاق اما در سال سوم ریاست دونالد ترامپ به پایان رسید، زمانی که یک رئیس جمهوری منزوی و به دور از عوالم دنیوی شروع به دیدن منافع منطقهای از یک لنز بسیار باریکتر کرد. این اثر عمیق بوده است و سال ۲۰۲۰ روند بازسنجش از سوی دوستان سنتی ایالات متحده بدون حضور کشوری ادامه خواهد یافت که آنها سابقا به حمایتش تکیه میکردند و دستور کار آن را کم و بیش میتوانستند درک کنند.
متحدانی همچون عربستان سعودی از واشنگتن سلاح میخرند و از پشتیبانی آن برخوردارند و روزی که نیاز باشد روی آنها حساب میکنند. چنین لحظهای در ماه سپتامبر برای ریاض رخ داد که با یک حمله پهپادی و موشکی روبرو شد و نیمی از ظرفیت تولید نفت سعودیها را نابود کرد؛ آن هم به دنبال چالشهایی در تابستان برای حمل و نقل در آبهای خلیج فارس.
رهبران سعودی معتقد بودند که آمریکا پیمان دفاعی غیررسمی را به کار میبندد و از طرف آنها حمله خواهد کرد اما ترامپ عقبنشینی کرد و این پادشاهی خجل و بدون حفاظت باقی ماند. پاسخ صرفا چند روز زمان برد؛ عربستان سعودی از طریق عراق به دنبال تنشزدایی با ایران برآمد. از آن زمان، طرفین که با مسائلی چون یمن، سوریه و دیگر رقابتهای دیرینه مواجه هستند، به یکدیگر نزدیکتر شدند.
در سراسر منطقه این حس واضح وجود دارد که این "نگهبان" تغییر کرده است. یکی از رهبران عراقی میگوید: "اگر آمریکاییها میخواهند همه اینها را معاملهای کنند، خوب است. ما اسباببازیهای آنها را میخریم و ایدههای آنها را نادیده میگیریم. خب به هر حال ما به هیچ وجه آنها را دوست نداشتیم."
کمتر از یک ماه پس از آن، ترامپ با رها کردن نیروهای کردی که شریک نیروهای آمریکایی در مبارزه با داعش بودند، تصمیم شگفتآوری اتخاذ کرد. این حرکت همان زمانی بود که ترکیه در آستانه حمله به منطقه کردنشین شمال سوریه قرار گرفت؛ واشنگتن متحدی را قربانی کرد که طی پنج سال گذشته از اروپا و آمریکا حفاظت میکرد و نمیتوانست مقابل این دشمن در یک جنگ متعارف بایستد.
این تصمیم، دوستان آمریکا را مضطرب کرد، اما خیانت به کردها حقیقتا مایه تعجب آنها شد. حتی اسرائیل، دوست کردها و ذینفع ترامپ در این منطقه هم نگران شد. اگر یک رئیسجمهوری در آمریکا میتواند چنین تغییری ناگهانی داشته باشد، آیا میتواند به چندین دهه سیاست خارجی آمریکا در قبال اسرائیل هم خاتمه دهد؟
پاسخ خیر است. برای انجام چنین کاری، او پایگاه داخلی خودش را از دست میدهد و آرزوی دور دوم ریاست جمهوری را نابود میکند. با این وجود، هر دو تصمیم، اسرائیل و دیگر متحدان را بیش از آنچه فکر میکردند، متزلزل کرد؛ آن هم فردی که در سال اول ریاستش، قدرت روابط دوجانبه را حفظ کرده بود.
با رها شدن از قید و بندها، ترامپ متقاعد میشود که با تعامل استراتژیک ایالات متحده در منطقه وسیعتر دستاورد اندکی به دست میآید و پیشینیانهای او مفهوم را اشتباه برداشت کردهاند و خلاء ناشی از خروج ایالات متحده به سرعت پر شده است. پرچمهای روسیه اکنون بر فراز پایگاههای آمریکایی که با عجله در سوریه تخلیه شدند، به اهتزار درآمدند. ولادیمیر پوتین در سفر رسمی عازم ریاض شد. دستیاران او در بیروت، بغداد و اربیل در تردد هستند و جایگاه خودشان را در دمشق تثبیت کردهاند.
اواسط ماه نوامبر، یک میلیاردر سوری با روابط تأثیرگذار در کرملین از تغییر جو در خاورمیانه سخن گفت: همه دوستان سعودیام به من میگویند "آن تماسها و برنامههایی که ۱۶ سال است به ما گفتهاید را عملی کنید. روسها آینده دارند. آمریکاییها رفتنی هستند."
این امر همچنین دوستان و متحدان ایالات متحده را به معنای واقعی تضعیف کرده است. یک کشور منطقهای که ایالات متحده بر آن متمرکز مانده بود، با عقبنشینی ترامپ ظهور کرد. "فشار حداکثری" اصطلاحی برای توصیف رژیم تحریمها بود که از سوی ترامپ مجدداً سفت و سخت شد. هدف آن ویران کردن اقتصاد و مجبور کردن ایران به مذاکره مجدد بود. این فشار کارآمد بود، اما به طور متناقض، اکنون فضای بیشتری برای مانور منطقهای آن ایجاد شده است.
تأثیر عدم موفقیت آمریکا در پاسخ به حمله به تأسیسات نفتی عربستان سعودی این بود که یک عمل جنگی علیه یک متحد ایالات متحده بدون مجازات باقی ماند و آن متحد اکنون حاضر است با کشوری که واشنگتن مصمم بود آن را به زانو درآورد، صحبت کند. ممکن است راههایی پیرامون تحریمها دنبال شود."
انتهای پیام
نظرات