مصوبه سال ۶۷ شورای عالی انقلاب فرهنگی، البته باید در شرایط و مقتضیات زمانی تصویب آن بررسی شود. این مصوبه تجویز میکند «دانشجویانی که معتاد به مواد مخدر هستند یا اشتهار به فحشا دارند یا عضو گروههای معاند نظام جمهوری اسلامی هستند، از تحصیل در مقاطع بالاتر محروم شوند.» در مواردی تأکید شده بود «دانشجویان با اخذ تعهد در مدارج بالاتر دانشگاهی پذیرفته شوند»؛ این تعهد هم باید از دانشجویانی گرفته میشد که مطابق گزارش مراجعی مانند وزارت اطلاعات، عملکرد یا سابقهای مشعر بر فساد اخلاقی یا فعالیتهای سیاسی غیرمجاز داشته باشند، از اینرو «هنگام ورود به دانشگاه از آنان تعهد گرفته شود تا خود را اصلاح کنند».
با استناد به این مصوبه است که حتی قبل از آغاز دهه ۷۰ و در دولت سازندگی هم کسانی از «حق تحصیل» محروم شدند، گروهی با تعهد به دانشگاه راه پیدا کردند و گروهی دیگر از ادامه تحصیل منصرف شدند. در دوره اصلاحات هم مصوبه شورا به قوت خود باقی بود. دکتر غلامرضا ظریفیان، معاون وزیر علوم در دولت اصلاحات در اینباره به ایسنا میگوید: «در دوره اصلاحات هم کسانی بودند که با تعریف امروز میتوانیم آنها را ستارهدار بنامیم. شاید سالی سه یا چهار نفر شامل مصوبه شورا میشدند و ما در وزارت علوم برای اینکه مشکلات آن را برطرف کنیم معمولا با وزارت اطلاعات که مدعی بود مذاکره میکردیم. گاهی با مذاکره و گاهی با تعهد مساله را حل می کردیم هر چند همان طور که گفتم تعداد افرادی که با چنین مسائلی رو به رو میشدند بسیار کم بود.»
بر اساس مطالعات دانشگاهی روی تاریخ جنبش دانشجویی در ایران، دانشگاه در دوره اصلاحات به لحاظ فعالیتهایی صنفی و سیاسی بسیار فعالتر از دانشگاه امروز بود. دانشجویان یکی از دو بال «اصلاحات» و دولت دوم خرداد بودند. مثلا دفتر تحکیم وحدت، بخش مهمی از تحولات سیاسی کشور به حساب میآمد و تشکلها تا جایی پیش رفته بودند که حرف از اصلاح قانون اساسی میزدند و برای مجلس لیست مینوشتند؛ گرچه اوضاع همین طور باقی نماند. دکتر محمدرضا جلاییپور استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران به ایسنا میگوید: «فعالیت سیاسی دانشجویان در مقطعی در دولت اصلاحات، تا حدودی رادیکالتر از چیزی بود که بشود از آن دفاع کرد». با این وجود مسئولانی که از حوادث کوی دانشگاه در سال ۷۸ درس گرفته بودند توانستند در ماجراهای سال ۸۲ و اعتراضات دانشگاهها به صدور حکم اعدام برای هاشم آغاجری استاد جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس (بهدلیل ایراد یک سخنرانی در دانشگاه بوعلی همدان)، دانشگاهها را کنترل کنند؛ هر چند کنترل دانشگاهها به معنی عدم شناسایی کسانی که از صف بیرون زدهاند نبود و ماجرای دانشجویان ستارهدار، در این پسزمینه مفصل است که زاده شد.
دکتر ظریفیان در توضیح برخورد وزارت علوم دولت اصلاحات با دانشجویان فعال سیاسی میگوید: «ما تلاش میکردیم برخوردها در دانشگاه و به شکل دانشگاهی باقی بماند. وقتی دانشجویی بازداشت میشد خودمان را موظف میکردیم برای او وکیل بگیریم. وقتی دادگاه حکم میداد، میرفتیم با دادگاه مذاکره میکردیم و درخواست میکردیم که حکم تعدیل شود و وعده میدادیم که در دانشگاه با دانشجو برخورد کنیم. از ظرفیتهای آییننامه انضباطی دانشگاهها استفاده میکردیم تا دادگاه را قانع کنیم که نیاز به حکم زندان و مانند آن نیست. به جای آن مثلا دانشجویان را برای حداکثر یک یا دو ترم تعلیق میکردیم یا در مواردی محل تحصیل دانشجویان را به صورت موقت تغییر میدادیم». همین احکام کمیته انضباطی در شروع دولت احمدینژاد، زمینه را برای دستچینکردن دانشجویانی که بیرون صف بودند، فراهم کرد. سعید اردشیری از نسل اولین دانشجویان «ستارهدار» که در سال ۸۵ موفق به ورود به دانشگاه نشد، در اینباره به ایسنا میگوید: «در سال ۸۵، بعد از کنکور ارشد، هرچند به ما کارنامه دادند اما در ستون توضیحات کارنامه ذکر کردند که «شرایط عمومی مندرج در بند دو آییننامه پذیرش دانشجو را ندارید» و به این ترتیب جلوی ثبت نام من و عده دیگری از دانشجویان گرفته شد. ۱۵ دانشجو در آن سال تصمیم گرفتند این مساله را رسانهای کنند و از اینجا پیگریهای ما برای مطالبه حق تحصیل آغاز شد.»
عنوان «ستارهدار» را برای دانشجویانی مانند سعید اردشیری، اولین بار یکی از معاونان محمدمهدی زاهدی وزیر علوم دولت احمدینژاد به کار برد. در آن زمان در ستون توضیحات کارنامههای مقطع ارشد برای دانشجویانی که مقرر بود با تعهد ثبتنام شوند یک ستاره و برای دانشجویانی که باید با تعهد به وزارت علوم ثبت نام میشدند دو ستاره درج میشد. برخی دانشجویان هم که حق تحصیل از آنان سلب شده بود را بدون توضیح رها میکردند. این گروه از دانشجویان که در عمل اجازه ورود به دانشگاه نداشتند، خودشان را دانشجویان «سهستاره» نامیدند.
سعید اردشیری در مورد پیگیریهایش برای پس گرفتن حق تحصیل میگوید: «تقریبا به هر جایی که ممکن بود مراجعه کردیم. اول به سازمان سنجش، بعد به وزارت علوم، بعد به کمیسیون اصل ۹۰ مجلس، بعد شکایتمان را به دیوان عدالت اداری بردیم، اما دیوان به این استناد که «مصوبات هیات گزینش استاد و دانشجو توسط دیوان قابل بازنگری نیست» از ورود به این پرونده خودداری کرد.»
بلافاصله بعد از آغاز دولت محمود احمدینژاد، سطح برخوردهای انضباطی با دانشجویان هم تغییر کرد. سلیمان محمدی دانشجوی اخراجی دانشگاه علامه که بعدا ستارهدار هم شد، در مورد پرونده خودش میگوید: «از اولین تصمیات رئیس دانشگاه منصوب احمدینژاد در علامه، اخراج دکتر نمکدوست عضو هیات علمی رشته روزنامهنگاری بود. دانشجویان در اعتراض به این تصمیم تجمع کردند و به صدرالدین شریعتی (رئیس وقت دانشگاه علامه) نامه نوشتند تا از اخراج صرف نظر کند اما این اتفاق نیفتاد. من در آن زمان دبیر شورای صنفی دانشکده بودم. برای مناسبتی شریعتی را به دانشگاه دعوت کردیم. دانشجویان در حضور شریعتی دوباره تجمع کردند. تجمع تا شب طول کشید و منجر به این شد که شریعتی چند ساعتی نتوانست از دانشکده خارج شود. دانشگاه، من را به جعل امضا متهم و علیه من شکایت کرد. به غیر از آن دو ترم تعلیق شدم، آن هم در حالی که ده سال بود در دانشگاه علامه هیچکس حکم تعلیق نگرفته بود. علیه حکم به دیوان عدالت ادرای شکایت کردم و دیوان رای کمیته انضباطی را باطل و حکم به بازگشت به دانشگاه داد. وقتی به دانشگاه آمدم باز هم راهم ندادند. رفتم با مامور اجرای حکم برگشتم و باز هم دانشگاه زیر بار راه دادن من به کلاس نرفت. روند تعلیقکردنهای من تا سال ۸۸ ادامه پیدا کرد.»
امیر رئیسیان دانشجوی دیگری از دانشجویان علامه هم در میان کسانی است که فرصت تحصیل را در همین سالها از دست داد. او درباره تجربه خودش به ایسنا میگوید: «قبل از شروع دولت احمدینژاد، در سال ۸۳، وقتی برای دکتر محمدی گرگانی که در دانشکده حقوق استاد ما بود حکم صادر کردند، دانشجویان انجمن حقوق و شورای صنفی در اعتراض به این اقدام، تحصن کردند. در روز اول تحصن، رئیس دانشکده آمد بین ما صحبت کرد ولی ما به تحصن ادامه دادیم. روز بعد، رئیس دانشگاه دکتر نجفقلی حبیبی به همراه رئیس حراست آمد بین ما و صحبت کرد، تحصن را تمام کردیم و هیچکس هم احضار نشد. قبل از این ماجرا، در ماجرای اعتراض به حکم اعدام آغاجری، در دانشکده ادبیات علامه تحصن شد. عدهای به دانشجویان متحصن حمله کردند و درگیری پیش آمد. باز دکتر حبیبی در جمع بچهها حاضر شد و اوضاع را آرام کرد. هیچ کس هم به کمیته احضار نشد. این رویه دانشگاهها قبل از دولت احمدینژاد بود. من سال ۸۵ در مقطع ارشد وارد دانشگاه علامه شدم. رویه دانشگاه در برخورد با دانشجویان کاملا تغییر کرده بود. اولین تجمعی که در این دوره رخ داد و منجر به برخورد شد، اعتراض به غذای سلف بود. دانشجویان ظرفهای غذا را چیدند روی زمین که به کیفیت غذا اعتراض کنند. روز بعد، تمام دانشجویان به کمیته انضباطی احضار شدند. در این مقطع از تمام تجمعها فیلمبرداری میشد، اساتید را مدام متهم میکردند که با دانشجویان رابطه دارند و یکییکی برکنارشان میکردند. در همین مقطع، بدون مقدمه مجوز انجمن اسلامی را هم لغو و انجمن را تعطیل کردند. من به عنوان وکیل دانشجویان مدام در جلسات کمیته انضباطی که برای رسیدگی به پروندههایی که حراست در زمان شریعتی برای دانشجویان درست میکرد، همراه دانشجویان بودم. با استفاده از معافیت تحصیلی، پروانه کارآموزی وکالتم را هم گرفته بودم و علاوه بر پروندههای دانشجویان، بیرون از دانشگاه پرونده قبول میکردم تا در ۸۷ خودم احضار شدم و آنقدر تعلیقهایم را طولانی کردند تا منجر به اخراج آموزشی از دانشگاه شد؛ رویهای که دانشگاه نه تنها در مورد من، بلکه در مورد بسیاری دیگر از دانشجویان هم به کار گرفت یعنی اخراج و بعد ممانعت از حضور دوباره در دانشگاه.»
تعداد دانشجویان محروم از تحصیل، دانشجویانی که مجبور به امضای تعهد کتبی در وزارت علوم شدند، دانشجویانی که برای ادامه تحصیل به دانشگاه تعهد دادند، دانشجویانی که با احکام سنگین کمیته انضباطی محروم از تحصیل و شامل اخراج آموزشی به دلیل اتمام سنوات تحصیلی شدند و بعد جلوی حضور دوباره آنها در دانشگاه گرفته شد، هر سال بیشتر و بیشتر شد. آمار دقیق و حتی نیمه دقیقی از اینکه چه تعداد دانشجو در تمام سالهای بین ۸۴ تا ۹۲ از حق مصرح در قانون اساسی برای ادامه تحصیل محروم شدند، ارائه نمیشود. تنها این مساله روشن است که در حالی که هم زاهدی و هم دانشجو، وزرای علوم دولت احمدینژاد بارها «وجود» دانشجویان محروم از تحصیل را «انکار» کردند، سال به سال در طول دولت احمدینژاد به تعداد این دانشجویان افزوده شد، تا جایی که این مساله تبدیل به چالشی امنیتی برای کشور شد.
سیدضیاء نبوی از فعالان دانشجویی که از دانشگاه به زندان رفت، در مورد ماجرای خودش به ایسنا میگوید: «از سال ۸۳ تا ۸۷، تقریبا سالی یک بار به کمیته انضباطی فراخوانده شدم و احکام مختلفی هم گرفتم، سال ۸۶ در تجمعی که در دانشگاه در اعتراض به احکام انضباطی سنگین علیه دانشجویان برگزار کردیم، در دانشگاه تحصن شد. شب اول تحصن دست به اعتصاب غذا زدیم و شب دوم، [در اقدامی بیسابقه] درهای دانشگاه را به روی نیروهای انتظامی باز کردند. پلیس به دفتر تحکیم وحدت دانشگاه که در آن متحصن شده بودیم وارد شد و دانشجویان را بازداشت کرد. اکثر بچهها در این ماجرا یکی دو روزه و برخی هم چهار پنج روزه آزاد شدند. من را یک هفته نگه داشتند. وقتی بیرون آمدم متوجه شدم که «دانشگاه» از ما شکایت کرده. شکایت دانشگاه از دانشجویان خودش به قدری خارقالعاده بود که بسیاری چهرههای سیاسی از جمله عماد افروغ در برابر آن موضع گرفتند، فشارها به دانشگاه شدید شد و شکایت را پس گرفتند. رئیس دانشگاه تغییر کرد اما مساله تمام نشد. سال ۸۷، در کنکور کارشناسی ارشد شرکت کردم و متوجه شدم که ستارهدار شدهام.»
در دورهای که از آن حرف میزنیم، دانشجویان از دست روسای دانشگاهی که علیهشان شکایت میکردند و از احکام کمیته انضباطی که دانشجویان را تعقیب میکرد، به دیوان عدالت اداری شکایت میکردند و روسای دانشگاهها احکام برگشت به دانشگاهی که توسط دیوان عدالت اداری صادر میشد را اجرا نمیکردند. دانشجویان، با تعلیقهای طولانی، اخراج آموزشی به دلیل اتمام سنوات تحصیلی ناشی از تعلیقها یا صرفا به این دلیل که به دانشگاه راهشان نمیدادند، از دانشگاه حذف میشدند و وقتی دوباره در کنکور شرکت میکردند، با ستارهای در کارنامه یا عبارت «نقص مدرک» در مرحله تحویل کارنامه روبهرو میشدند.
علیرضا خوشبخت فارغالتحصیل رشته علوم سیاسی که در سال ۸۵ ستارهدار شد، درباره تجربه خودش به ایسنا میگوید: «سال ۸۲ در جریان ناآرامیهای دانشگاهها در همدان بازداشت شدم که منجر به یک ترم تعلیق از دانشگاه شد. سال ۸۵ وقتی برای مقطع ارشد کنکور دادم، با توجه به اینکه قبل از ما یک دوره دانشجویان را ستارهدار کرده بودند و دیده بودند که صدور کارنامه و بعد راه ندادن دانشجویان به دانشگاه مسالهساز میشود، تصمیم گرفته بودند به ما کارنامه ندهند. وقتی در اینباره به دیوان عدالت اداری شکایت کردم گفتند «مستندات حضور در آزمون کافی نیست». وقتی موضوع را دوباره در وزارت علوم پیگیری کردیم به ما گفتند طبق نامهای که از وزارت اطلاعات آمده، شما شرایط عمومی ادامه تحصیل را ندارید، در صورتی که طبق همان مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی برای سلب صلاحیت ادامه تحصیل، باید حکم دادگاه وجود داشته باشد که در آن زمان چنین نبود. اتفاقی که افتاده بود این بود که در شهرستانها بیشتر دانشجویان را ستارهدار میکردند، یعنی دانشجویان را مجبور میکردند برای ورود به دانشگاه تعهد بدهند اما در تهران بیشتر دانشجویان را محروم از تحصیل میکردند. در این مقطع دانشگاه آزاد هنوز درگیر نبود، برای همین من سال بعد کنکور دانشگاه آزاد ثبت نام کردم و ۸۷ درسم را در دانشگاه آزاد شروع کردم. از ۸۷ به بعد، دانشگاه آزاد هم شامل اجرای محرومیت از تحصیل شد و کسانی که به دانشگاه سراسری راه داده نمیشدند، در دانشگاه آزاد هم جایی نداشتند.»
علی قلیزاده، از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه شاهرود که به دلیل فعالیت دانشجوییاش در دوره کارشناسی با دو ترم تعلیق روبهرو شده بود و بعد برای مقطع ارشد به دانشگاه راهش ندادند، درباره تجربه خودش به ایسنا میگوید: «وقتی ماجرای ستارهدارها بالا گرفت، تصمیم گرفتند برای اینکه صدای بیشتری در نیاید، دانشجویانی که نمیخواهند به دانشگاه راه بدهند را «محروم علمی» بنامند و اینجا یک گروه از دانشجویان شکل گرفت که رتبه علمی را در آزمون آورده بودند ولی مسئولان سنجش میگفتند چون چیزی به نام ستارهدار نداریم، شما را محروم علمی میکنیم، یعنی با اینکه ما نمره قبولی در آزمون را آورده بودیم باز هم ما را به دانشگاه راه نمیدادند. وقتی احمدینژاد به دانشگاه امیرکبیر آمد، من و یکسری دیگر از دانشجویان آنجا بودیم تا این مساله ستارهدار شدن دانشجویان را مطرح کنیم. احمدینژاد از پشت تریبون گفت «شنیدیم برخی از شما ستارهدار شدید. کاری میکنیم که سرگرد و سرهنگ شوید». من از جمله دانشجویانی بودم که تصمیم گرفتم موضوع را از طریق کمیسیون اصل ۹۰ پیگیری کنم. بارها به مجلس رفتم، با آقای لاریجانی و آقای باهنر صحبت کردم، حتی یک بار آقای زاهدی وزیر علوم وقت را در راهروی مجلس متوقف کردم و جلوی روزنامهنگاران و نمایندگان دیگر مجلس از او خواستم توضیح دهد که دارد با ما چه میکند. زاهدی به من گفت که مساله شما ظرف چند روز حل میشود اما هنوز آن چند روز طی نشده است!»
تمام دانشجویانی که اخراج و بعد ستارهدار شدند یا درسشان را تمام کردند و بعد ستارهدار شدند، مشمول احکام کمیته انضباطی یا درگیریهای قضایی نبودند. روزبه کریمی از دانشجویانی که در سال ۸۵ برای ورود به مقطع ارشد در برابر سد محرومت قرار گرفت، میگوید: «من نه حکم کمیته انضباطی داشتم و نه بیرون دانشگاه درگیری داشتم. تنها فعالیت دانشجوییام در دانشگاه این بود که عضو دفتر تحکیم وحدت بودم و چون هیچ پروندهای از من وجود نداشت، وقتی به محرومیتم از تحصیل اعتراض کردم، شروع کردند برایم پرونده ساختند! دی ۸۵، بعد از اینکه از اعلام نتیجه شرکتم در آزمون کارشناسی ارشد خودداری کردند، در دادگستری همدان برایم پرونده با عنوان توهین به مقدسات ایجاد کردند که به محکومیت و پرداخت جزای نقدی ختم شد. در آن زمان هم مثل امروز آقای دکتر نوربخش، رئیس کمیسیون گزینش استاد و دانشجو بود. هر بار که ما برای پیگیری مساله مراجعه میکردیم، به ما میگفتند حل میشود. بعد مسئولان وزارت علوم میرفتند با مطبوعات صحبت میکردند و میگفتند چیزی به نام دانشجوی ستارهدار و دانشجوی محروم از تحصیل وجود ندارد. یعنی در حالی که به ما میگفتند مساله حل میشود و از ما میخواستند سکوت کنیم، خودشان وجود ما را انکار میکردند.»
یکی از وعدههای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، حل مساله دانشجویان ستارهدار بود. روحانی و اعضای دولتش، نزدیکان و همراهان او بارها در این مورد صحبت کردند. دکتر بیژن عباسی معاون پژوهشی معاونت حقوقی و دستیار ویژه رئیس جمهور در امور حقوق شهروندی درباره تلاشهای دولت برای حل مساله دانشجویان ستارهدار به ایسنا میگوید: «در سال ۹۶، دانشجویان در یک جلسهای به دولت اعتراض کردند که چرا در مورد دانشجویان ستارهدار اتفاقی نیفتاده است. رییس جمهور موضوع را به معاونت حقوقی ارجاع داد و از ما خواست بررسی و اعلام کنیم که این موضوع چطور میتواند برطرف شود. زمینه قانونی محروم کردن دانشجویان از ورود به دانشگاه، مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی است که قرار بوده حتی برای ورود به دوره کارشناسی هم اعمال شود اما به دلیل اینکه تعداد ورودی در کارشناسی زیاد بود، اعمال آن را محدود به تحصیلات تکمیلی کرده بودند. به هر حال، پیشنهاد ما این بود که آن مصوبه لغو شود تا مساله از اساس برطرف شود. چون گفتند آن پیشنهاد عملی نیست، لایحه حق تحصیل نوشته و به مجلس تحویل داده شود تا به استناد آن، اجازه محروم کردن دانشجویان از ادامه تحصیل، محدود شود. ما این لایحه را نوشتیم و به مجلس فرستادیم.»
لایحهای که به «لایحه حق تحصیل» مشهور شده است، از شهریور سال گذشته در مجلس معطل است. زاهدی وزیر علوم احمدینژاد و رییس فعلی کمیسیون آموزش مجلس از اظهارنظر در مورد پرونده دانشجویان ستارهدار در دوره تصدی خودش خودداری کرده است و از پاسخ به تماسهای مکرر خبرنگار ایسنا برای اخذ توضیح در مورد آخرین وضعیت لایحه حق تحصیل هم سر باز زده است.
با اینکه برخی نمایندگان مجلس، از جمله فاطمه سعیدی، پروانه سلحشوری و محمود صادقی به شهادت دانشجویان ستارهدار برای پیگیری وضعیت بازگشت به تحصیل آنها اقداماتی انجام دادند اما در ماههای پایانی مجلس، لایحه حق تحصیل که تنها بندهایی را به مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی اضافه میکند و در عمل به بیاثر شدن کامل آن و تضمین کامل حق تحصیل مردم منجر نمیشود، در مجلس مسکوت مانده است. آقای عباسی البته معتقد است دولت در این زمینه تمام کاری که میتوانست را انجام داده است.
ادعا میشود در سالهای اخیر هیچ دانشجویی ستارهدار نشده است و دانشجویانی که قبلا از تحصیل محروم شده بودند هم اگر به شرط وزارت علوم تن داده و بار دیگر در کنکور شرکت کرده و قبول شده باشند، توانستهاند به دانشگاه راه پیدا کنند.
سعید اردشیری، در دولت جدید بعد از بیش از ۸ سال تاخیر توانست با کنکور مجدد وارد دانشگاه شود و بعد از برندهشدن اصلاحطلبان در انتخابات شوراهای شهر، شغل کوچکی در شورای شهر کرج به دست آورد که خودش معتقد است با پایان این دوره شورای شهر، ماندنی نیست. ضیاء نبوی، بعد از اینکه به دلیل فعالیتهایش برای بازگرداندن حق تحصیل خودش و گروه دیگری از دانشجویان ستارهدار به ده سال زندان محکوم شد و بعد از بیش از ۸ سال زندان، توانست برای برخی موارد اتهامیاش برائت بگیرد، سال ۹۶ با یک کنکور دیگر وارد دانشگاه علامه شد. امیر رئیسیان سال ۹۸ با کنکور مجدد و در حالی که بک بار تمام واحدهای درسی مقطع کارشناسی ارشد حقوق را گذرانده بود، بار دیگر دانشجوی ارشد حقوق دانشگاه علامه شد. او درباره آنچه از دست داده است، میگوید: «وقتی دانشگاه اخراجم کرد، مجبور شدم بروم سربازی. تمام کاری که با پروانه کارآموزیام کرده بودم صفر شد. بعد از سربازی یک بار دیگر آزمون دادم و تمام مسیر را دوباره طی کردم.»
علیرضا خوشبخت هم که از ورود به دانشگاه دولتی محروم شده بود، دکترای خودش را در دانشگاه آزاد گرفت و سوای هزینههایی که پرداخت کرده است، میگوید: «بزرگترین حسرتم این است که به هر حال وقتی در دانشگاه آزاد دکتری کسب میکنید تقریبا راهی برای کسب یک شغل آکادمیک در دانشگاههای دولتی نخواهید داشت. در حالی که میتوانستم و دوست داشتم که در متن و جریان اصلی آکادمیک کشور حضور داشته باشم حالا باید به همین روزنامهنگاری و کارمندی موقتی که با تغییر کادر شورای شهر، قسمت دیگران خواهد شد، قناعت کنم».
روزبه کریمی هم در مورد چیزهایی که در این سالها از دست داده است، میگوید: «تمام کسانی که با من شروع کرده بودند، امروز یا هیات علمی شدند یا در کار وکالت حرفهای شدند. من هنوز مشغول روزنامهنگاری هستم و هر چند در دولت جدید توانستم دکتریام را بگیرم اما با همه حاشیههایی که برایم ایجاد شده است امیدوار نیستم بتوانم راهی به هیات علمی شدن در دانشگاه پیدا کنم.»
همچنین علی قلیزاده، دانشجوی ستارهداری که وزیر علوم وقت به او قول داده بود مشکل ورودش به دانشگاه ظرف چند روز برطرف شود، میگوید: «کارشناسی ارشد تجارت بینالملل و بعد از آن دکتری مدیریت انرژی گرفتم. در تمام این سالها در دولت آقای روحانی بارها به سازمان سنجش مراجعه کردم، به من گفتند صندلی شما در کلاس کارشناسی ارشدی که قبول شدی محفوظ است. هنوز هم قصد دارم این موضوع را پیگیری کنم. قصد دارم برگردم و صندلیای که خودشان به من گفتند متعلق به من است را پس بگیرم.»
از مسئولان فعلی دولت، معاونان اجتماعی، فرهنگی و دانشجویی وزیر علوم فعلی، هیچ کدام حاضر به گفتوگو درباره وضعیت دانشجویان ستارهدار و سرنوشت این رویه در پایان دولت روحانی نشدند. حتی در مهر سال جاری هنوز هم تحصنهایی در اعتراض به ستارهدار شدن دانشجویان برگزار شده است؛ هر چند وزارت علوم میگوید ستارهدار شدن معترضان صحت ندارد و دانشجوی معترض نمره علمی لازم برای ورود به مقطع بعد را کسب نکرده است.
دکتر نوربخش مسئول هسته گزینش سازمان سنجش هم حاضر به گفتوگو در اینباره با خبرنگار ایسنا نشد. تماس با مدیران و وزرای دولت احمدینژاد برای شنیدن توضیحات آنان در مورد روند حذف گروهی از دانشجویان از دانشگاههای کشور نیز بینتیجه مانده است. به تصریح مسئولان، هیچ تضمینی برای اینکه بار دیگر برخوردهای بعد از سال ۸۴ با دانشجویان و دانشگاهیان از سر گرفته نشود، وجود ندارد. لایحهای که به عنوان «لایحه حق تحصیل» شناخته میشود، هنوز در مجلس سرگردان است.
ایسنا آمادگی دارد هر گونه توضیح و پاسخی را درباره آنچه در این گزارش آمده است، منتشر کند.
انتهای پیام
نظرات