زینب سالم پور، کارگردان نمایش خیابان آرزوها در گفتوگو با ایسنا عنوان کرد: کانون کتابخانهای سیراف مرکز تازه تاسیس است و من نیز امسال اولین بار است که نمایشی صحنه ای کار میکنم در حالی که بقیه همکاران ما تجربه ۳ سال به بالا دارند؛ کاری که ما انجام دادیم با گروه پسر نوجوان بود که این گروه حتی در مراکز کانون های کشور کمتر است و میدانید که پسران در این سن و سال بسیار پرشور و باانرژی هستند.
وی افزود: سیراف یک منطقه مرزنشین و محروم است که حتی کتابخانه عمومی آن به تازگی تاسیس شده و تا یکی دو سال پیش کتابخانه نداشت. ما آمفیتئاتر نداریم، مرکز هنری نمایشی نداریم.
مربی هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سیراف در خصوص موضوع نمایش گفت: به ما موضوع ندادند، گفته بودند کار نمایش عروسکی و یا صحنه ای انجام دهید. من خودم همیشه علاقه خاصی به بچه های کار داشتم، کودکانی که گل می فروشند و وزنه دارند. همیشه وقتی آنها را می دیدم یک حسی داشتم که کاری برایشان انجام دهم و تا جایی که می توانم به آنها کمک کنم. تا اینکه از من خواستند با یک گروه نمایشی کار کنم و گفتم الان چه فرصت خوبی است، حالا که عضو نوجوان پسر هم دارم روی این مسئله کار کنم.
سالم پور اظهار کرد: اوایل برایم خیلی سخت بود، اینکه بخواهم به بچه ها بگویم که باید حس و حال بچه هایی را داشته باشید که کودکان کار هستند. و اصلا به چه بچه هایی می گویند بچه های کار. اینکه من به آنها بگویم شخصی که نقش گل فروش را اجرا می کند باید گل بفروشد. اینکه حس را به آنها انتقال بدهم خیلی کار سختی بود و خوشبختانه بچه ها خیلی خوب توانستند اجرا کنند.
وی اضافه کرد: در زمان اجرا در هجدهمین جشنواره هنرهای نمایشی مرحله استانی، قبل از برنامه بچه ها در مرکز پخش شدند و یکی گل می فروخت و یکی فال و یکی هم وزن میکرد. و همه مانده بودند که این بچه ها از کجا آمده اند و فکر می کردند بچه های کار واقعی هسند. طوری خود را نشان دادند که تا وقتی روی صحنه رفتند هیچ کسی فکر نمی کرد اینها همان بچه هایی هستند که حالا می خواهند نمایش اجرا کنند.
مربی هنری کانون سیراف ادامه داد: ما دو ماه خیلی فشرده تمرین کردیم. خوشبختانه و خداراشکر بچه ها خیلی عالی کار کردند و باعث شد که خستگی های این چند ماه از تن من بیرون برود و خیلی خوشحال شدم.
این فعال فرهنگی با شرح داستان نمایش خیابان آرزوها گفت: تعدادی از بچههای خیابانی هستند که هر کدامشان کاری انجام می دهند، یکی گل می فروشد، یکی وزن، یکی بنزین. اینها بعد از یک روز کاری سخت به همدیگر میرسند و یک بساطی پهن میکنند و هر کس میخواهد مشتری جلب کند. از سوی دیگر دو نفر هستند که در سطل زبالهها میگردند و مکالماتی بین آنها ردوبدل میشود و شوخی هایی در میگیرد که چرا در سطل آشغال میگردی؟ ته سطل را درآوردی، مگر چی دارد سطل زباله؟ و آن یکی جواب میدهد سطل زباله که طلا و جواهر ندارد. دنبال آشغال میگردم، آشغال! یک سری مسائلشان، خستگیهایشان، اینکه مردم به آنها کماهمیت هستند و توجه نمیکنند. کمکشان نمیکنند. شاکی هستند که چرا شدهاند بچههای کار؟ میتوانستند بچههایی باشند که بروند مدرسه و برای خود کسی شوند. در واپسین همه اینها و همه این دردها از یک دوستشان میپرسند که مدتی او را نمیبینند و متوجه میشوند خانمی به نام فیروزه، که مددکار اجتماعی است او را به موسسه خیریه خودش برده و آنجا به بچههای کار اهمیت میدهند، و آنها را زیر نظرخود قرار داده و هدایت میکنند. این بچه ها خوشحال میشوند و میگویند خدایا، ای کاش ما هم مثل آن دوستمان عاقبتمان به خیر شده و ما هم بچههایی شویم که مدرسه برویم و سواد خواندن و نوشتن یاد بگیریم...
زینب سالم پور بیان کرد: در این نمایش از موسیقی محلی استفاده کردیم، بچه ها خودشان استعدادش را داشتند. یکی از بچه ها استعداد خوانندگی دارد و شعر بتراش ای سنگ تراش را در عین غصه ها و ناراحتی هایشان خواند و خیلی برای همه جذاب و تاثیرگذار بود.
مربی هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سیراف با بیان اینکه نمایش خیابان آرزوها ۸ بازیگر پسر دارد، گفت: قرار است در سیراف هم اجرا بگذاریم. من این را بگویم برای اینکه بچه ها را بیاورم خیلی زحمت کشیدم. راهمان خیلی دور بود و اینکه بچه ها خیلی هیجانی و پرشور هستند و کار کردن با آنها سخت بود و من نیز کم تجربه بودم.
در پوستر این نمایش تصاویری از بازیگران به همراه دیالوگ هایی از آنها به چشم می خورد که به طرز هنرمندانه ای کنار هم چیدمان شده است. "کودکان کار... نگاهشان به زندگی متفاوت است. دلشان می خواهد دنیا را پر کنند از رنگ های شاد و زیبا و پر از عشق." حمیدرضا قاسمی: "باز هم کنار پیاده رو بساط پهن کردید..." محمدامین بهرامی: "بچه خنده هامون بوی گریه میده. شادی هامون هم بوی غصه ودرد..." علی سالم پور، حامد کبودجامه: "توی سطل زباله که دنبال طلا و جواهر نمی گردن..." ابوالفضل بلوچ خو: "بچه ها غصه نخورید، زندگیمون درست میشه" حسن برارش: "بعد مدت ها یک شاخه گل رز بردم برای مادرم، روز مادر.... سرم را بوسید و گفت: ننه جون کاش فروخته بودیش و واسه مریمی جوراب می خریدی.... دلم یهو ریخت... تنم سوخت... گُر گرفتم." ابوالفضل عبداللهی: "خداراشکر..." محمدامین رنجبری: "خانم فیروزه، مددکار اجتماعی توی موسسه خیریه منتظر ماست..."
به گزارش ایسنا، نمایش «خیابان آرزوها» به نویسندگی "حسن مختارزاده" و کارگردانی "زینب سالم پور" توسط گروه هنرهای نمایشی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مرکز بندر سیراف برای شرکت در هجدهمین جشنواره هنرهای نمایشی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساخته شده است.
بازیگران این نمایش "حسن برارش"، "ابوالفضل عبداللهی"، "ابوالفضل بلوچ خو"، "محمدامین بهرامی"، "حامد کبودجامه"، "علی سالم پور"، "محمدامین رنجبری" و "حمیدرضا قاسمی" هستند. همچنین طراحی صحنه بر عهده" خاتون خواجه زاده"، طراحی لباس و گریم بر عهده "زینب سالم پور"، طراحی بروشور و پوستر بر عهده "زینب حیاتی، و موسیقی و نوازندگی نیز بر عهده "حامد کبودجامه" و "ابوالفضل بلوچ خو" است.
انتهای پیام
نظرات