به گزارش ایسنا، احمد شیرزاد نماینده سابق مجلس در ادامه یادداشت خود در روزنامه ایران نوشت: متأسفانه گاهی تعریفی از نقد به میان میآید و همه تصورات را به این سمت سوق میدهد که تنها میتوان به قوه مجریه کشور انتقاد کرد. در واقع در کشور به غیر از رئیس جمهور، وزرا، مدیران، استانداران و کسانی که حکمی از سوی دولت گرفتهاند، به هیچکس دیگری نمیشود انتقاد کرد. نمیخواهم که فوری ذهن را به سمت برخی نهادها یا بعضی شخصیتها ببرم و یا به طبقه فرهنگی خاصی اشاره کنم. بلکه میخواهم از شهامت انتقاد کردن به زبان ادب و احترام، که تخریبی در آن وجود نداشته باشد و شخصیت آدمها و گروههای اجتماعی زیر سؤال نرود، بگویم.
چرا نباید بتوانیم از افراد یک صنف انتقاد کنیم و یا مردم یک شهر را مورد نقد قرار دهیم؟ چه اشکالی پیش میآید؟ من به عنوان یک ناظر اجتماعی میخواهم از مجموعه پزشکان انتقاد کنم و اصلاً هم اصراری ندارم که به جای نام بردن مستقیم از این صنف، واژه بعضیها را داخل گیومه قرار دهم. آیا میتوانم؟ گاهی فضا آنقدر مسموم میشود که هیچ گونه انتقادی برتابیده نمیشود. در واقع مردم سعه صدر تحمل آن را ندارند. چرا که تجربه نشان داده نسبت به صنف محترم پزشکان، خیلی نباید موضوعی در سطح عمومی مطرح شود. همین اتفاق در مورد صنف «محترم» روحانیون هم رخ میدهد. -بر روی کلمه محترم تأکید دارم- این صنف برای همه ما قابل احترام هستند اما مگر آسمان به زمین میآید که نقد از روحانیون بطور عمومی مطرح شود؟ فضای نگرانی از بیان انتقادات به حدی بالاست که برای هر موضوعی باید کلی توضیح دهیم که منظور ما عموم افراد آن صنف نیستند. مثلاً چه ایرادی دارد که جامعه به من استاد دانشگاه انتقاد کند؟
اما آنچه که از اصول نقد باید در نظر داشت، عجین نشدن آن با تمسخر و نیشخند و برچسب است. کاری که در بعضی برنامههای صدا و سیما مرسوم شده و برخی مجریان از زبان طعن و نیشخند و تمسخر استفاده میکنند. زبان تمسخر با نقد فرق دارد. اگر گویندهای قرار بر انتقاد از برخی سیاستهای اقتصادی را دارد چرا باید زبان عادی، ساده و جدی را کنار گذاشته و از زبان نیش و کنایه استفاده کند؟ آقایی از کلمه «ژن خوب» در سخنانش استفاده کرد. چقدر این کلمه دستمایه تمسخر قرار گرفت؟ این رفتار نه تنها ضد انتقاد است بلکه هیچ کمکی هم به حل مسأله نکرد و فقط عصبیتها را بالا برد.
دانشگاه فرهنگیان دیروز شاهد حضور حسن روحانی رئیس جمهوری بود. جایی که دانشجویان به نقد از سیاستهای دولت سخن گفتند، رئیس جمهوری نیز آن را حق مسلمشان دانست و از انتقاد بیمحابای دانشجویان حمایت کرد. هرچند این اظهارات رئیس جمهوری قابل ستایش است اما بهتر است که توقع خودمان را از دانشجویان پایین بیاوریم. دانشجویان صنف در حال رشدی هستند که خیلی از آنها در حاشیه درسهایی که در دانشگاه میخوانند مقداری هم بینش سیاسی و اجتماعی خود را بالا میبرند. در گذشته برجستگی این صنف، چابکی در برگزاری اجتماعات بود. دانشجو میتوانست خیلی زودتر از سایر صنوف تشکیل میتینگ بدهد، راهپیمایی سیاسی برقرار کند و به سهولت خود را به رخ بکشد. اما الان مهم این است که دانشجو عمق دید کافی پیدا کند، تحلیلهایش قویتر و غنیتر شود و بتواند به جامعه در شناخت بیشتر کمک کند. اینکه تصور کنیم نقش دانشجو، نقادی از طریق برقراری تظاهرات و پلاکارد دست گرفتن و آمدن به خیابان است، نقش اصلی او را کمرنگتر کردهایم. هرچند نمیخواهم این حق را از دانشجو سلب کنم اما نباید نقش او را تنها به همین مورد محدود کنم و از سوی دیگر نقد را هم تنها مختص به دانشجویان و جامعه دانشگاهی کنم.
آنچه در اتفاقات چند هفته گذشته رخ داده، نشان میدهد که نارضایتیهایی در جامعه وجود دارد. هرچند دستهایی سعی داشتند که به این خشونتها دامن بزنند، کبریتهایی کشیده شد و نفتهایی بر این آتش ریخته شد اما نباید فراموش کنیم که در زیر این آتش، هیزم آمادهای برای سوختن وجود داشت. ما باید کاری کنیم که فشارها به بغض فروخفته در گلو کم شود. مردم باید بتوانند حرفهای خود را بزنند.
انتهای پیام
نظرات