به گزارش ایسنا، روزنامه شرق نوشت: رضا صالحی امیری اگر چه بهعنوان یک چهره و مسئول سیاسی شناخته شده است اما باید از او بهعنوان یک مدیر فرهنگی هم نام برد؛ مدیری که در پس تمام اقدامات سیاسیاش، همیشه دوست داشته رد پایی از کارهای فرهنگی هم برای خود به جا بگذارد. علاقه بیش از حد صالحی امیری به مباحث فرهنگی باعث شده که او در مدت زمانی که ریاست کمیته ملی المپیک را بر عهده گرفته، دست به کارهای بزرگی در این حیطه بزند که بیسابقه است. راهاندازی موزه ملی ورزش ایران و اجرای پروژه تاریخ شفاهی از مهمترین برنامههایی است که او در یکسالونیم اخیر برای این نهاد مهم اجرایی ورزش کشور در قالب طرحی به نام «دمیدن روح فرهنگ در ورزش» انجام داده است. مهمتر این که این مدیر ورزشی بانفوذ به دنبال این است تا با ایجاد دیدگاههای مثبت فرهنگی مشکل حضور زنان در ورزشگاهها را مرتفع کند.
گفتوگوی وزیر سابق فرهنگ و ارشاد را با «شرق» میخوانید.
آقای دکتر همین ابتدا از انتقادها شروع کنیم. آن قدر درگیر انجام کارهای فرهنگی در کمیته ملی المپیک شدهاید که بهانه خوبی به منتقدان دادهاید. چرا رئیس کمیته ملی المپیک بهعنوان یک مدیر ورزشی، باید دلمشغولیهای فرهنگی داشته باشد؟
صادقانه عرض میکنم که صد درصد این مسائل به نگرش مدیر آن دستگاه برمیگردد. برخیها سؤال میکنند این کارهایی که میکنید چه ربطی به ورزش دارد؟ آنها میگویند موزه و تاریخ شفاهی یعنی چه؟ ورزش یعنی تربیت قهرمانان برای کسب سکو و مدال. من در جواب آنها میگویم که زندگی انسانی متشکل از دو عنصر است: یکی جسم و دیگری روح. ورزش یک جسم دارد که غایت آن سکو و مدال قهرمانی است، روح آن هم پهلوانی و اخلاق و معرفت است که اینها همان عناصر فرهنگی ورزش است. آن بخش اول را که چگونگی شناسایی استعدادها و آموزش و رفتن روی سکو است و شامل نظام قهرمانی میشود، رسالت مشترک وزارت ورزش، کمیته ملی المپیک و فدراسیونهاست اما نظام دومی که دمیدن روح فرهنگ است، (یعنی همان نظام پهلوانی) مغفول مانده.
به خاطر همین «حوزه تخصصیتان» است که کمیسیونهای مختلف در کمیته ملی شکل گرفتهاند؟
برای ایجاد یک نظام تصمیمسازی در کمیته ملی المپیک در قالب ۱۷ کمیسیون، از ۱۵۰ نفر از نخبگان دعوت به همکاری کردیم، یکی از آنها کمیسیون فرهنگی است. در این کمیسیون حجتالاسلام نقویان، دکتر افروغ، دارابی، بلخاری (رئیس انجمن مفاخر)، دکتر نوابخش، نعمتالله فاضلی، کوثری، شعبانی و... که همگی چهرههای شناختهشده فرهنگی کشور هستند، حضور دارند. یکی از کارهایی که ما باید بکنیم این است که مصرف فرهنگی را در جامعه ورزش افزایش دهیم. قهرمانی که دانش فرهنگیاش ارتقا پیدا میکند نوع نگاهش به پدیدهها هم تغییر میکند. ما روز اول با همکاری خالصانه فدراسیونها، قهرمانان، وزارت ورزش و پارالمپیک موزه ملی ورزش ایران را راهاندازی کردیم. این قدم اول ما برای اجرای ۱۵ برنامه اساسی در دوره چهارساله بود. برنامه دیگری که خیلی روی آن تأکید داشتیم، تدوین تاریخ شفاهی ورزش معاصر ایران است. ورزش مدرن از سال ۱۳۰۶ رسما در ایران شکل گرفته است. از آن زمان تا به حال وقایع تلخ و شیرین زیادی در ورزش کشور داشتیم که متأسفانه بهصورت جامع اقدامی برای تدوین و انتشار آن انجام نشده و تاکنون این تاریخ ۹۲ ساله تدوین نشده است. جستهوگریخته کارهای زیادی انجام شده است اما هیچکدام مبتنی بر طرح جامع نبوده است. این طرح در ۵۲ فدراسیون ورزشی با چهار محور رویدادهای آسیایی، بینالمللی، کارگران، مدالآوران و اماکن ورزشی آغاز شده است. ملت ما باید تاریخ ورزش کشور خودشان را بشناسند. نسل امروز اصلا چیزی از المپیک ۱۹۴۸ یا بازیهای آسیایی ۱۹۷۴ تهران که بزرگترین میزبانی ایران از رویدادهای بینالمللی بوده است، نمیداند. پروژه تاریخ شفاهی را از بازیهای المپیک ۱۹۴۸ لندن تا المپیک ۲۰۲۰ توکیو که پیشروست و بازیهای آسیایی را از ۱۹۵۱ دهلی تا ۲۰۱۸ جاکارتا که سال قبل برگزار شد، شروع کردیم. باید نقاط ضعف و قوت و کسانی که در این بازیها نقش داشتهاند به تحریر دربیاید. ما در مجموع بیش از دهها، بلکه صدها جلد کتاب و چندهزار ساعت ضبط فیلم مستند از تاریخ شفاهی ورزش ایران جمعآوری و تدوین خواهیم کرد. بنا داریم وقتی این فیلمها آماده شد، بهتدریج از تلویزیون پخش شود.
داشتن ۱۷ کمیسیون و بهکارگیری ۱۵۰ نفر نخبه شاید کار قشنگی باشد ولی پذیرش این موضوع که در حوزه تصمیمگیری همه این افراد دخیل باشند کار سختی است. بالاخره حرف آخر را که رئیس باید بزند...
وقتی میگوییم ۱۵۰ نفر نخبه یعنی اتاق فکر ما ۱۵۰ نفر هستند، رؤسای کمیسیون شورای راهبردی کمیته ملی المپیک را تشکیل میدهند. این مفهومش این است که ما هیچ تصمیمی خارج از این دایره نمیگیریم. این باعث میشود از انحراف در نظام تصمیمگیری دوری کنیم. تکتک کمیسیونها برنامه دارند؛ مثلا کمیسیون روانشناسی برنامه جامعی تدوین کرده است تا در کنار هر فدراسیون یک روانشناس حاضر باشد. به دلیل این که بخش زیادی از چالشهایی که امروز در جوانان ورزشکار به وجود میآید ناشی از چالشهای روحی است. مشاوران فرهنگی در کنار فدراسیونها قرار خواهند گرفت تا روح فرهنگی در ورزشکاران دمیده شود. مصرف فرهنگی در ورزش خیلی پایین است. سرمایهگذاری شایسته برای این مقوله انجام نشده است، یعنی میزان مطالعه، رفتن به سینما، گوش کردن به موسیقی، شرکت در برنامههای جمعی، حضور در نهادهای عمومی و خیریه در ورزش کم است. برای کمیسیون فرهنگی و رسانه من بهشخصه وقت میگذارم و بهصورت ثابت در جلسات آنها شرکت میکنم اما در جلسات شورای راهبردی بهصورت ثابت حضور دارم و از ظرفیت رؤسای کمیسیونها بهرههای زیادی میبریم. کمیسیون خوب دیگری که داریم، زنان است. یکی از مسائل اساسی ما در ورزش عدالت جنسیتی است. باید آن را حل کنیم. معنی ندارد ما مدعی عدالت باشیم اما عدالت جنسیتی را به رسمیت نشناسیم. عدالت یک مفهوم جامع است. عدالت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، توزیعی، نوعی، مذهبی و جنسیتی. اگر مفهوم عدالت را میپذیریم، باید اجزای آن را هم بپذیریم. کمیسیون حقوقی یکی از بخشهای فعال در کمیته ملی المپیک است که به مناقشات حقوقی ورزش میپردازد. کمیسیون بینالملل برای کسب کرسیهای بینالمللی تلاش میکند. یکی دیگر از برنامههای اساسی ما رسانه و ورزش است. رسانه هم جزو ارکان چهارگانه توسعه ورزش است. من علاوه بر کمیسیون فرهنگی در جلسات کمیسیون رسانه هم مرتب شرکت میکنم. رسانه نباید صرفا ابزار فرض شود بلکه رسانه حلقه ارتباط ما با متن جامعه است. رسانه در دنیای امروز ابزار نیست بلکه خود هدف است. در کنار هر فدراسیون باید رسانه باشد. یکی از بحثها موضوع شفافیت در ورزش است. ما به این نتیجه رسیدیم همه پولهایی را که خرج میکنیم، قراردادها و هزینههای ارزی را رسانهای کنیم و فضای محرمانه برای آن ایجاد نکنیم. در شرایط فعلی کلیه دریافتها و پرداختهای ما به کلیه فدراسیونها در سایت کمیته ملی المپیک قرار دارد و این روند شفافیت را به همه حوزهها سوق خواهیم داد. ورزش نباید حیاط خلوت داشته باشد. کمیسیون محیط زیست، بازاریابی، همبستگی المپیک، پزشکی، مدیریت، ورزشکاران و اخلاق هم سایر کمیسیونهایی هستند که فعال هستند و برنامههایشان در حال پیگیری است.
قبول دارید یکی از وظایف مهمی که بر دوش هر یک از مقامات ورزش قرار دارد، کسب کرسیهای بینالمللی است؟ دراینباره اقداماتی انجام دادهاید؟
اعتقادم بر این است که ورزش ایران باید از مرزهای خودش خارج شود. برای ورود به عرصههای بینالمللی باید به دانش دیپلماسی ورزشی که با کسب کرسی بینالمللی باعث ارتقای جایگاه ورزش در جهان و آسیا شد، آگاه بود. در سفری که اخیرا به مقر کمیته بینالمللی المپیک در لوزان داشتم ۱۹ ملاقات را با رؤسای فدراسیونهای جهانی و کمیتههای ملی المپیک کشورهای مختلف داشتم. در تمام ملاقاتهایی که در این سفر داشتیم یک هدف اساسی را دنبال میکردیم و آن هم افزایش فرصت برای ورزش ایران جهت کسب کرسیهای بینالمللی بود. این که ما از مرزها عبور نکنیم و در داخل بمانیم، ابتر میمانیم. ما در آسیا تقریبا از وضعیت خوبی برخورداریم اما مطلوب نیست. عضو هیات اجرائی هستیم. در شورای المپیک آسیا ۱۲ پست داریم. در کمیته بینالمللی المپیک (IOC) اما پست نداریم و این نقطه ضعف ماست. ۱۰۵ کشور در این نهاد بزرگ کرسی دارند. ما جزء کشورهای مطرح ورزش قهرمانی در دنیا هستیم ولی هیچ پستی در IOC نداریم. دلیل اصلیاش هم این است که هدفگذاری روشنی برای این کار نشده است. ما وقتی از ورزش ملی حرف میزنیم باید همه نهادهای ملی در این مسیر درگیر باشند. نهادهای سیاسی و اقتصادی ما عملا نقشی در ورزش ندارند. ما حوزه ورزش را یک حوزه فرابخشی میدانیم. یعنی حوزهای که سلامت، غرور ملی و ارتقای جایگاه بینالمللی را شامل میشود که در واقع یک کارکرد سیاسی دارد. مدال تنها برای قهرمان نیست. دستاورد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هم خواهد داشت.
از دستاورد اجتماعی حرف زدید. اتفاقا به نظر میرسد جایگاه واقعی ورزش در این زمینه دیده نشده. حتما خودتان متوجه شدهاید که وقتی تیم ملی فوتبال ایران در یک تورنمنت مهم یک بازیاش را میبرد، ناخودآگاه حس خوبی در جامعه شکل میگیرد؛ شبیه همین حس مربوط به وقتهایی است که تیم والیبال بازی زیبایی میکند یا ورزشهای انفرادی در المپیک میدرخشند و مدال میگیرند... .
یکی از چالشهای اجتماعی کشور ما فقدان نشاط است. در فضای فعلی که جامعه دچار مشکلات معیشتی و اقتصادی است، ورزش، فرهنگ و هنر میتوانند مقدار زیادی از این غبار غم را کم کنند و نشاط به وجود آورند. وقتی ما نمیتوانیم در حوزه سیاسی و اقتصادی نشاط را ایجاد کنیم، در حوزه اجتماعی و فرهنگی میتوانیم. پس با این نگاه، ورزش فرابخشی است. به عقیده من هم ما نتوانستیم از ظرفیتها استفاده کنیم. رسالت اساسی مسئولیت اجتماعی این است که نهادهای اقتصادی که درآمد بالایی دارند، باید بخشی از اعتبار خودشان را برای مباحث اجتماعی هزینه کنند. مثلا شرکت مایکروسافت دو میلیارد دلار از درآمدش را به یک بنیاد خیریه داده که همسر رئیس مایکروسافت هم مدیر این مؤسسه خیریه است. موضوع خیریه آموزش کامپیوتر به کودکان آفریقایی است. آنها به روستاهای آفریقایی رفتند تا کامپیوتر را به بچههای آنجا آموزش دهند اما دیدند که این روستاها برق ندارند. برای حل این مشکل به چینیها سفارش ساخت یک کامپیوتر هندلی با قیمت صد دلار را دادند که به این وسیله بتوانند مشکلنداشتن برق روستاها را هم حل کنند. مایکروسافت بعد از این موضوع گفت از مدیریت این بنیاد خیریه خارج میشود و یکسوم از دارایی خود را به این خیریه میدهد تا این بار کل بچههای نیازمند جهان بتوانند از آموزش کامپیوتر بهره ببرند. این حرکت پذیرش مسئولیت اجتماعی است. یعنی شرکتهای ایرانخودرو، سایپا و نفت ما هم باید بیایند و مسئولیت اجتماعی قبول کنند. الان کل هزینه دانشگاه هاروارد از بنگاههای اقتصادی تأمین میشود، تحت عنوان مسئولیت اجتماعی. در ایران مسئولیت اجتماعی جایگاه خوبی ندارد. ما اگر بتوانیم بنگاههای اقتصادی را در ورزش مشارکت دهیم، آن وقت تحولی ایجاد خواهد شد، آنگاه این عرصه ورزش عمومی میشود و شهر و روستا و کوچه همه ورزش را در سبدشان دارند. ۱۴ هزار هیات ورزشی و ششونیم میلیون ورزشکار داریم که ورزش قهرمانی میکنند. اینها با هزاران مشکل و چالش معیشتی و اقتصادی مواجه هستند. اکثرا هم این مسیر را ترک میکنند، چون نمیتوانند هزینههای معیشتی و ورزشی خود را تأمین کنند. یکی از چالشهای دائمی ما و وزارت ورزش درخصوص ورزشکاران عدم امکان تأمین نیازهای مالی و حقوقی آنهاست.
خب با این شرایط چشم امید آنها به مدیریت شما و مسئولان وزارت ورزش است؛ قاعدتا باید به دنبال راهحلی در این زمینه بود.
در ستاد عالی امتیازی تصویب شده است مبنی بر این که کسانی که سهمیه المپیک میگیرند، ماهی پنج میلیون تومان کمکهزینه دریافت کنند که آن هم برای یک سال است. یعنی در مجموع ۶۰ میلیون تومان. ما در توانمان نیست بیشتر از این کاری کنیم. کشور باید قبول کند ورزش فرابخشی است؛ مثل بهداشت و درمان و آموزشوپرورش. چطور خیرین میآیند مدرسه و بیمارستان میسازند. یعنی وقف و مسئولیت اجتماعی باید در ورزش بیاید. باور دارم در شرایط فعلی ساخت ورزشگاه اهمیتش از محیطهای مذهبی و عمومی کمتر نیست. به خاطر این که ورزش مانع از گرایش به اعتیاد، خشونت، ایدز و آسیبهای اجتماعی میشود. امروز کشور به اندازه مسجد و مدرسه نیاز به ورزشگاه و ورزش دارد. این موضوع باید به یک باور جمعی تبدیل شود. صداوسیما باید تبلیغات لازم را برای حضور مردم به سمت این حوزه داشته باشد. در شرایط اقتصادی فعلی هزینه رفتن به یک باشگاه ورزشی برای عامه مردم خیلی بالاست. باید کاری بکنیم که بتوانیم محیط ورزشی را مثل مدرسه، رایگان در اختیار مردم قرار بدهیم یا اینکه با حداقل هزینه به آنها عرضه کنیم.
نکته دیگر بحث ورزش و انسجام ملی است. ورزش باید محلی برای آرامش ملت باشد. فوتبال اساسش این است که جمعی آن را از نزدیک یا در تلویزیون ببینند و شاد شوند؛ نه این که عدهای تا ساعت یک نیمهشب در اهواز با هم بجنگند!
برگردیم به صحبتهایی که کمی قبلتر به آن اشاره کردید؛ گفتید باید «عدالت جنسیتی» برقرار شود. این موضوع را در شرایطی مطرح میکنید که هنوز زنان ایرانی اجازه ورود به ورزشگاهها را به دست نیاوردهاند. فکر نمیکنید تصور مسئولان هنوز با این عدالت جنسیتی که میگویید، همخوانی ندارد؟
بحث زنان و ورزش را از منظر مبانی انسانشناختی و فلسفی ببینید. شعار انقلاب اسلامی این است که ما آمدیم تبعیض را برداریم، عدالت را محقق کنیم. مگر میشود عدالت را بدون نگاه به جنسیتها برقرار کرد؟ اجازه دهید سه نکته برای شما عرض کنم: اول این که، این تصویری که ما از عدم حضور زنان در ورزشگاه داریم، فقط حضور نداشتن آنها در ورزشگاه نیست؛ تحقیر نیمی از جامعه است. هزینه این تصمیم بیشتر از حضور نداشتن زنان در ورزشگاه است. ما باید احساس تبعیض را در زنان ایران از بین ببریم. من این باور را دارم اگر ما درِ ورزشگاه را روی زنان باز کنیم، پس از چند ماه بانوان به ورزشگاه نخواهند آمد، چون احساس میکنند تبعیض از آنها برداشته شده است. یعنی در حالت عادی بر خلاف مردان زنان برای رفتن به ورزشگاه برای دیدن یک بازی فوتبال در صف نمیایستند اما این زمانی است که شما تبعیض را از آنها بردارید. من تحلیلم این است پس از یک سال از برداشتن مانع حضور زنان در ورزشگاه، میزان حضور زنان در ورزشگاه به کمتر از ۱۰ درصد میرسد؛ چراکه انگیزش آنها برای حضور در مسابقات کمتر از مردان است.
نکته دوم، اصلاح تفکر و باور نسبت به مقوله انسانی است. فساد مربوط به زنان نیست. مربوط به همه انسانها ازجمله مردان و زنان است. بنابراین در مبانی اعتقادیمان هیچجا نداریم که توصیه کنیم زنان فساد نکنند یا مردان فساد نکنند. به همه خطاب میشود. یعنی کل انسانها را دربرمیگیرد. چرا ما تفکیک کردیم که زن در ورزشگاه مفسده ایجاد میکند؟ چرا مردان مفسده ایجاد نمیکنند؟ آیا شعارهای هنجارشکن و غیر اخلاقیای که توسط مردان در ورزشگاه داده میشود، با مبانی ما سازگار است؟
نکته سوم من این تحلیل مبنایی را چندبار تکرار کردم. اساسا در مبانی عقلانی و شرعی ما مکان که فاسد نمیشود. انسان فاسد است که محیط را فاسد میکند. دانشگاه، ورزشگاه، بازار، سینما و کنسرت اینها همه مکانهای فرهنگی هستند. سینما که فاسد نمیشود. اینها جسم هستند، روح که ندارند، فاسد شوند. انسان است که به جسم روح میدهد. بنابراین ما نباید بیاییم تفکیک محیطی داشته باشیم.
نکته آخر این که معتقدیم باید دغدغه بزرگان و مراجع عظام را رفع کنیم. آنها دغدغهشان مفسده است. ما باید به آنها این اطمینان را بدهیم که این مفسده را برطرف میکنیم و این به نظر من شدنی است.
بااینحال این داستان عدم ورود زنان به ورزشگاه از دید جوامع بینالمللی دارد تبدیل به یک معضل جدی برای ورزش ایران میشود. این را که قبول دارید؟ نمونهاش همین نامه اینفانتینو به فدراسیون فوتبال...
در عرصه بینالمللی مدام تبلیغ میکنیم که در ایران تبعیض نیست و حقیقتا در ایران تبعیض جنسیتی نیست؛ چون الان بالای ۶۰ درصد دانشجویان ما دختر هستند و این به این معناست که در کشور ما عدالت آموزشی وجود دارد. عدالت شغلی و عدالت در سایر حوزهها وجود دارد. طبیعی است که باید عدالت ورزشی هم داشته باشیم. حرف من این است که ما باید پاسخی هم برای دنیا داشته باشیم که چرا منع میکنیم؟ آقای توماس باخ، رئیس کمیته بینالمللی المپیک از من میپرسد چرا شما قائل به این نیستید که زنان باید به ورزشگاه بروند؟ ما گفتیم قائل به این هستیم که زنان به ورزشگاه بروند، مشروط بر این که امنیتشان تأمین شود. گفت این حرف خوبی است. الان نهادهای بینالمللی بهصورت دائمی راجع به این مسئله از ما سؤال میکنند. توماس باخ (رئیس کمیته بینالمللی المپیک) هم در ملاقات با بنده و هم در دیدار با رئیسجمهور محترم در نیویورک (اجلاس سازمان ملل) از ایشان خواستند حضور زنان در ورزشگاه را حل کنند. آقای اینفانتینو، رئیس فیفا هم نامه رسمی و محترمانهای نوشتند و به این موضوع تأکید کردند.
خب با توجه به این موضوعاتی که خودتان اشاره کردید، الان فکر میکنید برای رفع این مشکل چه باید کرد؟
من معتقدم ما باید دغدغه بزرگان و مراجع را رفع کنیم، مشروط بر این که گزارشهای دقیقی را به آنها بدهیم. ما انشاءالله باید سفری به قم داشته باشیم و با مراجع در این زمینه گفتوگو کنیم. ورزش ایران نیازمند دمیدن یک روح فرهنگی است. اگر در ورزشگاه ادبیات ناشایست میبینیم، جوانان عزیز این سرزمین نیستند؛ همه ما در این تقصیر یا حضور سهمی داریم. ما کارگزاران فرهنگی هستیم که کار فرهنگی نکردهایم. صادقانه میگویم نباید همیشه تقصیر را به گردن کسی انداخت که نقشی در آن ندارد. باید دنبال مقصری بگردیم که نتوانستهایم نسل جدید را نسبت به ارزشهای فرهنگی آشنا کنیم.»
انتهای پیام
نظرات