محسن رهامی در گفت وگو با ایسنا، با بیان اینکه «مایوس کردن مردم از صندوق های رای و نهادهای انتخابی میتواند به جایگاه جمهوریت نظام آسیب جدی وارد کند»، اظهار کرد: اگر کارآیی مجلس شورای اسلامی کاهش یابد، اعتماد مردم به صندوق رای به تدریج کاهش مییابد.
وی همچنین ادامه داد: جریان اصلاحات آنقدر قوت نگرفته است که بتواند مستقل از سایر جریانها، در انتخابات و امثال موفقیت چشمگیری بدست آورد؛ بنابراین بهتر است با نیروهای اعتدالی صادق، سالم و قوی موجود در دولت و مجلس همکاری کرده و جریان ائتلافی قوی تشکیل دهیم.
این فعال سیاسی تاکید کرد: در یک فضای مناسب ۷۵ درصد رأی جامعه ایرانی به اصلاحطلبان تعلق دارد. این جایگاه و پذیرش اجتماعی را هیچیک از جریانهای سیاسی کشور ندارد و به همان میزان انتظار داریم که در نظام نقش داشته باشیم. برای تقویت و بقای نظام، این جایگاه و موقعیت از طرف مسئولان عالیرتبه نظام باید دیده شود که با تأسف باید گفت نادیده گرفته میشود.
متن کامل گفت وگوی کامل ایسنا با حجت الاسلاموالمسلمین محسن رهامی نماینده دور اول و دوم مجلس شورای اسلامی، فعال سیاسی اصلاحطلب، وکیل و استاد حقوق دانشگاه تهران و نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی به شرح زیر است:
کمتر از هشت ماه تا انتخابات مجلس یازدهم باقی است. ارزیابی و تحلیل شما از میزان حساسیت جامعه نسبت به مهمترین پدیده سیاست داخلی کشور در سال جاری یعنی انتخابات مجلس چیست؟
فضای عمومی کشور نسبت به انتخابات مجلس آن شور و شوقی که انتظار میرفت را ندارد و فعلاً فضا آرام است و به نظر میرسد اگر فضا به همین نحو پیش برود و تغییراتی در جامعه برای تشویق حضور در انتخابات انجام نشود، شاید شاهد مشارکتی مثل انتخابات مجلس دهم نباشیم.
شاید یکی از دلایل عمده این وضعیت هم این باشد که وعدههای مجموعه جریان اصلاحات و کسانی که مردم را برای حضور فعال در صحنه انتخابات دعوت میکردند، برآورده نشده است. مردم در انتخابات ۹۲، ۹۴ و ۹۶ با شور و شوق زیادی در انتخابات شرکت کرده و به آقای روحانی رأی دادند. مردم در این انتخابات به تغییر، اصلاح شرایط کشور، کاهش تورم و رفع مشکلاتی که در دولتهای احمدینژاد بوجود آمده بود، رأی دادند. در دولت اول روحانی شرایط مساعدتر بود اما در دولت دوم روحانی مسائلی مثل خارج شدن آمریکا از برجام و فشار اقتصادی به مردم از یک سو و تکرار برخی مسائلی که در دولت قبلی ایجاد شده بود مثل مفاسد اقتصادی از سوی دیگر بوجود آمد. مردم همچنین از عملکرد مجلس دهم و شورای شهر پنجم در تهران نیز انتقاد دارند.
به هر حال انتخابات همیشه با کش و قوسهای فراوانی همراه بوده است و فکر میکنم که باید خیلی تلاش کنیم تا مردم را دوباره پای صندوق رأی بیاوریم. چندی پیش هم حتی آقای خاتمی ابراز تردید کرد که اگر ما هم از مردم دعوت کنیم، معلوم نیست مردم دیگر مثل گذشته پای صندوق بیایند. من در چند روز گذشته با برخی مراجع دیدار داشتم و از آنها خواهش کردم که مردم را برای حضور در انتخابات تشویق کرده و آنها را امیدوار کنید اما همین نگرانی را هم در آنها دیدم که آیا میتوانیم به مردم اطمینان دهیم که اگر پای صندوق رأی بیایند، مشکلات آنها حل میشود یا نه؟
این نگرانی را در مراجع قم دیدم که آیا میتوان به مردم اطمینان داد که اگر پای صندوق رأی بیایند، مشکلات آنها حل میشود یا نه؟مجلس دهم آنطور که باید و شاید در حل مشکلات موفق نبوده است. مسیرهایی که سر راه مجلس قرار گرفته است مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام یا شورای نگهبان، مسیر حرکت مجلس را بسیار کند و بعضاً قفل کرده است و مجلس عملاً بخاطر همین موانع و همچنین نگرانی خود نمایندگان از رد صلاحیتها، توانایی حل مسائل کلان کشور را تا حد زیادی از دست داده است و این شرایط بر نگاه مردم بر جایگاه انتخابات تأثیر گذاشته است.
شما اشاره کردید که جریان اصلاحات نتوانست به وعدههای انتخاباتی خود عمل کند. مشکل به خود نیروهای اصلاحطلبی بر میگردد که وارد مجلس شدند یا مشکل جای دیگری است؟
من یک قسمت را داخل و یک قسمت را در خارج از کشور میبینم. فشارهای بینالمللی، خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریمها موجب ایجاد مشکلات اقتصادی در کشور شده است. در داخل هم روش بکارگیری نظارت استصوابی موجب شده است که تعداد زیادی از نیروهای توانمند و باتجربه از حضور در مجلس محروم شوند و همین عامل توان مجلس و نظام پارلمانی را بطور کلی پایین آورده است. من در انتخابات ۹۴ به عنوان مسئول کمیته ائتلاف و رایزنی شورای عالی اصلاحطلبان، لیستی از نیروهای توانمند که نه سابقه محکومیتی داشتند و نه به لحاظ قانونی محروم از حضور در انتخابات بودند را تهیه کردم، که نوعاً از افراد با تجربه و تخصص بالا و دارای سابقه وزارت، نمایندگی چند دوره مجلس، معاون وزارت، استانداری، استادی دانشگاه و امثال آن بودند که همگی رد صلاحیت شده بودند و از طریق مجاری قانونی پیگیریهای مفصلی کردم جهت تأیید صلاحیت آنان اما در عمل بجز تعداد کمی، صلاحیت آنها در انتخابات تایید نشد.
البته اصولاً نهادهای انتخابی از جمله مجلس، شورای شهر و تا حدودی دولت در برابر نهادهای غیرانتخابی نقش کمتری در تصمیم گیری مسائل کلان کشور دارند. به طور مثال مجلس مدتهاست برای تصویب لوایح FATF در حال تلاش است اما موفق نمیشود. مجلس در بخش سیاست خارجی تقریباً بی تأثیر است و در شرایطی که باید تلاش کند که سیاست خارجی را به سمت اعتدال و کاهش تنش به پیش ببرد، میبینیم که نقش چندانی نمیتواند بازی کند. در سایر حوزهها همینگونه است. در انتخاب وزرا، آن افرادی که مدنظر دولت و مجلس هستند را این دو قوه نمیتوانند معرفی کنند و مثلاً نفر هفدهم یا هجدهم در لیست رئیسجمهور برای وزیر پیشنهادی انتخاب میشود. در این شرایط کارایی نهاد قانونگذاری پایین میآید و در نتیجه اعتماد و امید مردم به صندوقهای رأی را به تدریج کاهش میدهد.
شاید مواردی که شما به آن اشاره کردید، پیش از انتخابات هم برای اصلاحطلبان قابل پیشبینی بود ولی آیا تشریح این شرایط میتواند توجیهی باشد برای عدم تحقق وعدههای اصلاحطلبان؟
ما در همین شرایط و بر اساس همین قانون اساسی وارد انتخابات مجلس و ریاست جمهوری شدیم و مردم را دعوت کردیم تا پای صندوق رأی بیایند و الان هم از کاری که انجام دادیم پشیمان نیستیم ولی طبیعی است که مردم انتظارات بیشتری دارند البته مردم همه اتفاقات پشت پرده قانونگذاری یا مشکلات کلان قوه مجریه را نمیتوانند ملاحظه کنند. به هر حال ما که وعده معجزه کردن نداده بودیم.
به نظر من مجلس، دولت و شورای شهر روی هم، حدود ۵۰- ۴۰ درصد در حل مشکلات کشور نقش دارند. مردم فکر میکنند اگر نمایندگان اصلاحطلب انتخاب کنند یا دولت مورد حمایت اصلاحطلبان روی کار بیاید، تمام مشکلات اقتصادی حل میشود در حالیکه بنگاههای بزرگ اقتصادی در کشور وجود دارد که به هیچ وجه تحت اختیار دولت نیستند. تعداد زیادی از کاندیداهای اصلی ما در انتخابات رد صلاحیت شده و ما مجبور شدیم به ردههای چهارم و پنجم بسنده کنیم. این شرایط را نمیتوان خیلی برای مردم توضیح داد.
مجلس دهم در همین کمتر از یکسال باقی مانده باید قدمهای خیلی بهتری برای تحقق خواستههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مردم بردارد و سخنگوی اکثریت مردم باشد. هنوز مردم حرفهایی که انتظار دارند از نمایندگان خود درباره حقوق ملت بشنوند، از خارج از مجلس یا حتی خارج از کشور می شوند
اما به هر حال مأیوس کردن مردم از صندوقهای رأی و نهادهای انتخابی میتواند به جایگاه جمهوریت نظام آسیب جدی وارد کند. تلاش ما این است از هر مجلسی به مجلس بعد که میرویم چند درصدی حرکت رو به جلو در تثبیت جایگاه جمهوریت نظام داشته باشیم. بر این اساس معتقدم که مجلس دهم نسبت به مجلس نهم و شورای پنجم نسبت به شورای چهارم و سوم یک گام به پیش بوده است و همین ما را امیدوار میکند که جلوتر برویم.
دلیل اینکه اشاره کردید مجلس نهم نسبت به مجلس دهم یک گام به جلو رفته است، چیست؟ چند مصداق از این گام رو به جلو بیان کنید.
نیروهای افراطی که مجلس نهم را به محل بازیهای سیاسی تبدیل کرده و در مجلس علیه بزرگان اصلاحات شعار میدادند و مجلس را به محفل حزبی افراطی تبدیل کرده بودند، به مجلس دهم راه نیافتند. با وجود رد صلاحیتها، نمایندگان دلسوز مردم و نیروهای متخصصتری توانستند به مجلس دهم راه یابند. در رسیدگی به مفاسد اقتصادی مجلس دهم فعال بود و نور به برخی تاریکخانهها و حیات خلوتهای فسادی که ایجاد شده بود، تابانده شد. همین تلاش هم موجب شد که قوه قضائیه جدیتر به موضوع مقابله با مفاسد اقتصادی ورود کند. اگر همین تلاش در مجلس نهم انجام میشد، این پروندههایی که اکنون در حال رسیدگی است یا شکل نمیگرفت یا پنج شش سال گذشته رسیدگی شده بود.
اما پرسش این است که آیا همه خواستههای مردم برآورده شده است؟ من معتقدم سه سال فرصت کافی برای تحقق خواستههای مردم نبوده است، اما مجلس دهم در همین کمتر از یکسال باقی مانده باید قدمهای خیلی محکمتری برای تحقق خواستههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مردم بردارد. مجلس باید سخنگوی اکثریت مردم باشد. هنوز مردم حرفهایی که انتظار دارند از نمایندگان خود درباره حقوق ملت بشنوند، از خارج از مجلس یا حتی خارج از کشور میشوند. در مجموع معتقدم که مجلس دهم نسبت به مجلس هشتم و نهم مجلس موفقتری بوده است اما در مقایسه با مجلس اول و دوم، موفقیت کمتری داشته است.
انتقاد زیادی هم به شورای شهر وارد است. شما چرا شورای شهر پنجم را نسبت به شورای چهارم موفق تر میدانید؟
در شورای شهر چهارم مسائلی درباره فسادهای کلان در شهرداری مطرح میشد اما هیچگاه آن شورا بطور قاطع نتوانست جلو این فسادها را بگیرد. تراکمهای زیادی در تهران فروخته شد. شهرداری تهران قراردادهای مختلفی را با بانکها بست و هزاران میلیارد تومان وام گرفت و در واقع درآمدهای چندین سال آینده شهرداری تهران را پیش فروش کرد، به گونهای که شهرداری شاید نتواند برای دهها سال این وامها را پرداخت کند و از این بابت بدهکار شده است. شورای دوم، سوم و چهارم باید جلو این اقدامات را میگرفتند. نباید اجازه داده میشد باغها در تهران تخریب شود و در شهر انبوهسازی شود. در کنار این اقدامات چند پروژه مثل اتوبان امام علی و صدر هم ساخته شد که جلو چشم مردم است و مردم مسائل پشت پرده را نمیتوانند ببینند.
در مقابل شورای شهر پنجم جلو توسعه انبوهسازی و تخریب باغها را گرفته و از این حیث اقدامات خوبی را شروع کرده است ولی با توجه به اینکه تأیید صلاحیت داوطلبان انتخابات شوراها در اختیار نمایندگان مجلس بود و نه شورای نگهبان، قطعاً میتوانستیم شورای قویتری داشته باشیم. باید داوطلبان را غربال میکردیم و قویترینها را به شورا میفرستادیم به گونهای که به نظر من اعضای شورای شهر باید یک سر و گردن از شهردار بالاتر باشند که البته به خاطر سهمخواهی برخی احزاب و ترجیح منافع حزبی بر منافع ملی این اتفاق رخ نداد.
باید داوطلبان انتخابات شورای شهر را غربال کرده و قویترینها را به شورا میفرستادیم به گونهای که اعضای شورای شهر یک سر و گردن از شهردار بالاتر بودند که به خاطر سهمخواهی برخی احزاب و ترجیح منافع حزبی بر منافع ملی این اتفاق رخ نداد
استعفا و جابجایی شهرداران تهران در ۲ سال گذشته هم تأثیر منفی بر عملکرد شورای شهر گذاشت. آقای قالیباف ۱۲ سال شهردار تهران بود و طبیعی است که در این مدت میتوانست خیلی کار کند در حالیکه شهرداران انتخابی شورای پنجم، در این مدت دوسال اخیر، در فاصله شش ماه یا یکسال عوض میشدند و روشن است که در شش ماه نمیشد اندازه ۱۲ سال کار کرد. تغییر شهرداران بر ثبات مدیریت لطمه زد.
ماجرای نجفی به نظر شما ضربهای به جریان اصلاحات بود؟
ماجرای اخیر آقای نجفی البته یک موضوع خانوادگی بود که ربطی به اصلاحطلبان نداشت و مثل همه پروندههای قضائی در ارتباط با قتلهای خانوادگی در ایران، رسیدگی خواهد شد اما طبیعی است که پایان این چنینی زندگی سیاسی شخصی که در دولت اصلاحات و دولت آقای هاشمی مسئولیتهای مختلفی داشت، به جریان اصلاحات آسیب میزند. تأثیر منفی این پروندهها بر افکار عمومی را نمیتوان نادیده گرفت اما باید توجه داشت که مسائل خانوادگی را باید از مسائل سیاسی و مدیریتی نجفی از هم جدا کرد گرچه از همان ابتدا صدا وسیما و برخی رسانهها تلاش کردند که تبلیغات رسانه ای راه بیندازند، خصوصاً که تلویزیون کشور یک شوی واقعی راه انداخت. قبل از رسیدگی به موضوع توسط دستگاه قضائی، مصاحبه آقای نجفی و نمایش اسلحه و امثال آن منتشر شد که خلاف قانون و شرع بود. انتشار مصاحبه نجفی درباره اتهامات که به همسر خود وارد میکند، حتی در صورت صحت آن اتهامات، آن هم در شرایطی که خانواده و وکلای همسرش جهت دفاع و پاسخگویی حضور نداشتند، هم خلاف قانون و هم خلاف شرع بود.
این اقدام صدا وسیما یک مانور تبلیغاتی بود تا از خطای یک فرد منتسب به اصلاحطلبان، علیه جریان اصلاحات فضاسازی و بهرهبرداری سیاسی کنند، بعضی رسانهها طوری عمل کردند که گویا از این حادثه بسیار خوشحالند و فرصتی برای تسویه حساب با اصلاحات یا دکتر نجفی بدست آورده اند. قوه قضائیه نباید اجازه انتشار مصاحبهها را میداد.
شما اشاره کردید که لیست بهتری باید برای شورای شهر انتخاب میشد. این انتقاد به اصلاحطلبان وجود دارد که در آستانه انتخابات، افرادی وارد لیستها میشوند که چندان پایبندی به این جریان نداشته و با زد و بند وارد لیستها شده و با استفاده از نام اصلاحطلبی دنبال منافع شخصی خود هستند. چرا جریان اصلاحات در دام این افراد میافتد؟
تا حدی این انتقاد وارد است. به هر حال اصلاحات یک گفتمان است که بر اصلاح امور بر اساس قانون تاکید دارد اما این جریان هیچ وقت به یک حزب قوی تبدیل نشد. وقتی که مردم از جریان اصولگرا خسته میشوند و به جریان اصلاحات روی میآورند، بلافاصله افرادی که بعضاً در محافل خصوصی و در کنار برخی بزرگان اصلاحات قرار گرفته و بالا آمدهاند، در زمان انتخابات از حمایت همین اشخاص شناخته شده اصلاحات استفاده میکنند و اعتبار این اشخاص و رهبران اصلاحات را هزینه منافع خود می کنند.
من در موقع تهیه لیست برای شورای شهر پنجم از طرف جریان اصلاحات، نظرم این بود که مثل شورای چهارم عمل کرده و احزاب لیست معرفی کنند و مسئولیت آن را خودشان به عهده بگیرند تا از افرادی در سطح آقای خاتمی برای انتخاب اعضای مثلاً شورای شهر تهران هزینه نشود و وی مثل گاندی ایده پردازی کند. متأسفانه این انتقاد را بعضی از دوستان اصلاحات برنمیتافتند و خاتمی و بسیاری از سرمایههای جریان اصلاحات خرج نامزدهای بعضی احزاب در شورای شهر و امثال آن گشت و این یعنی هزینه کردن سرمایههای بزرگ برای اهداف کوچک.
به اعتقاد شما نهادهای برخاسته از رأی مردم نقش کمتری نسبت به نهادهای غیرانتخابی در اداره امور کشور دارند. پس چگونه مردم را باید برای حضور در پای صندوقهای رأی تشویق کرد؟
نقد ما به میزان نقش نهادهای انتخابی نافی اصل وجود نهادهای انتخابی نیست. ما به انتخابات برای تثبیت جمهوریت نظام نیاز داریم و این نقدها به معنای پاککردن صورت مساله نیست. من به جای به کاربردن انتخاب بین بد و بدتر که بعضی دوستان مانند آقای صفایی فراهانی اخیراً در یک مصاحبه به کار بردهاند، انتخاب اصلح را بکار می برم و منظورم این است که امور سیاسی، اموری نسبی هستند و نمی شود نگاه ما در مسائل سیاسی بین صفر و صد باشد یعنی اگر ما به صد نرسیدیم، نمیتوانیم به صفر برگردیم و بگوییم در انتخابات حضور نمییابیم.
به هر حال قطعاً مجلس شورای اسلامی تشکیل خواهد شد اما این مجلس میتواند با حضور قدرتمند نیروهای اصلاحطلب تشکیل شود یا با بدون حضور آنها و با حضور سایر جریانهای سیاسی کشور مانند نیروهای اصولگرا که احساس تکلیف میکنند. بنابراین اینگونه نیست که اگر مثل آقای صفایی فراهانی بگوییم در انتخابات شرکت نمیکنیم، مجلسی تشکیل نشود و نظام منتظر ما باشد تا با تحقق کلیه شرایط اعلامی آماده شرکت در انتخابات شویم.
اینگونه نیست که اگر مثل صفایی فراهانی بگوییم در انتخابات شرکت نمیکنیم، مجلسی تشکیل نشود و نظام منتظر ما باشد تا با تحقق کلیه شرایط اعلامی آماده شرکت در انتخابات شویم
به هرحال مجلس تشکیل خواهدشد و برای کل کشور و همه ایرانیان از جمله برای من و شما تصمیم خواهد گرفت پس چه بهتر است من و شما هم تلاش کنیم که نماینده خود را به مجلس بفرستیم بنابراین موافق نیستم که اگر صددرصد خواستههای ما محقق نشد در انتخابات شرکت نکرده و رأی ندهیم.
من با ارتباطی که با تعدادی از اصناف و گروههای مختلف اجتماعی دارم، مانند دانشگاهیان، حقوقدانان، وکلا، دانشجویان و بعضی از گروههای دیگر و به همه آنان توصیه کردهام که در انتخابات حضور جدی پیدا کنند و برای کمیسیونهای مختلف مجلس به فکر نیروهای متخصص، باتجربه و پاکدست بوده و به جای روش انفعالی، برخورد فعالی در انتخابات داشته باشند. از طرفی تا جایی که میتوانیم باید با شورای نگهبان دیدار داشته باشیم و کمک کنیم تا درصد بیشتری از افرادی که در انتخابات شرکت میکنند، تأیید صلاحیت شوند. دموکراسی راه طولانی و پررنجی دارد و یک شبه طی نمیشود. توصیه من به مردم این است که اگر میخواهیم امور کشور اصلاح شود، تنها راه ما، حضور در صحنه سیاسی و حداکثر استفاده از راه کارها و فرصتهای قانونی مانند انتخابات و صندوق های رأی است.
بخاطر عملکرد دولت و مجلس، طبیعی است آرای اصلاحطلبان که ریزش داشته باشد و سوال این است که با چه سازوکاری باید آرای اصلاحطلبان و همچنین آرای خاکستری را برای انتخابات حفظ کرد؟
بگذارید کمی با زبان آمار و ارقام صحبت کنیم. در انتخابات ۷۶ که خاتمی وقتی وارد انتخابات شد، آقای ناطق نوری که رقیب وی بود، فرد گمنامی نبود و رییس مجلس شورای اسلامی و قبل از آن هم وزیر کشور بود اما اصلاحطلبان توانستند بیش از ۲۰ میلیون رأی یعنی قریب به ۷۵ در صد کل آرا را برای خاتمی بدست آورند و در سال ۱۳۸۰ این رأی به بیش از ۲۴ ملیون افزایش پیداکرد. اصلاحطلبان و طرفداران آنها، فقط در دو دوره خاتمی و دو دوره روحانی بیش از یکصد میلیون رأی به صندوق نظام ریخته اند حال اگر آرای اصلاح طلبان را در مجلس دهم و شورای پنجم را هم در نظر بگیریم، آن وقت نقش و سهم جریان اصلاحات و موقعیت این جریان در کشور بهتر مشخص میشود بنابراین وقتی گفته میشود آن شوق و ذوق در مورد شرکت در انتخابات فعلاً محسوس نیست، بدین معنی نیست که این چنین جایگاهی به کلی منفی شده باشد.
در ضمن باید توجه داشت که رأی در انتخابات، در عین حال رأی به تثبیت نظام و رهبری هم هست بنابراین حرف ما این است که در یک فضای مناسب ۷۵ درصد رأی جامعه ایرانی به اصلاحطلبان تعلق دارد. این جایگاه و پذیرش اجتماعی را هیچیک از جریانهای سیاسی کشور ندارد و به همان میزان انتظار داریم که در نظام نقش داشته باشیم و برای تقویت و بقای نظام، این جایگاه و موقعیت از طرف مسئولان عالیرتبه نظام باید دیده شود که با تأسف باید گفت نادیده گرفته میشود.
از طرف دیگر، حفاظت از امید مردم به انتخابات و صندوقهای رأی، اول به حکومت و نهادهای حاکمیت بازمیگردد که تنشهای خارجی و داخلی و مشکلات مردم مانند تورم، بیکاری، فساد اداری، تعطیلی کارخانجات و امثال آن را حل کند، اوضاع اقتصادی را بهبود ببخشد، فضای سیاسی را باز کند و روابط ما را با همسایگان بهتر کند. انتظار ما از روحانی حفاظت از آرای مردم و عمل به وعده های انتخاباتی خود بوده و است.
همان زمان من به مرحوم هاشمی پیشنهاد دادم که حالا که فضا بهتر شده است، افرادی مثل شما و خاتمی به عنوان سفیران صلح به عربستان رفته و به پادشاه جدید عربستان بابت فوت پدرش تسلیت و بابت انتخابش به عنوان پادشاه این کشور تبریک بگویید و رابطه را حفظ کنید. روابط ما با همسایگان و سایر کشورهای اسلامی، مانند عربستان و مصر باید بهبود و گسترش یابد و تنشهای منطقه ای و بین المللی را حل کنیم تا امکان سرمایه گذاری خارجی و صادرات و واردات تجاری و زمینه لازم برای اشتغال میلیونها جوان تحصیلکرده و جویای کار ایرانی فراهم شود و از مهاجرت نخبگان و تحصیلکردها که بزرگترین سرمایه ملی محسوب میشود، به خارج از کشور جلوگیری گردد.
بنابراین یک تکلیف برعهده مسئولانی است که با رأی مردم، مسقیم یا غیر مستقیم انتخاب میشوند و یک تکلیف هم بر عهده سایر مسئولان نظام است که از دولت حمایت کنند تا خواسته مردم تأمین شود. در مجموع من معتقدم روشهای انفعالی به بدتر شدن شرایط منجر میشود بنابراین باید کسانی که در مجلس خوب عمل کردند را نگه داریم و آنهایی که ضعیف بودند یا وفادار به جریان اصلاحات نبودند را با نیروهای قویتری جایگزین آنها کنیم.
از سویی دیگر ما جلساتی را با بعضی از اعضای شورای نگهبان، مراجع قم و بیترهبری از قبل داشتیم، این نوع ارتباطات و جلسات را ادامه می دهیم، تا فضا مساعدتر شود. اگر نیروهای متخصصتری را به مجلس بفرستیم، مجلس یازدهم یک گام فراتر از مجلس دهم خواهد بود. به نظر من در امور سیاسی با انفعال و خانه نشینی و قهر کردن، مشکلی حل نمی شود و کسی برای ما فرش قرمز پهن نمیکند و طبیعی است که رقیب سیاسی از خدا میخواهد که ما قهر کنیم و حالت انفعالی داشته باشیم.
جدا از بحث حضور مشروط یا غیر مشروط در انتخابات، بحث ائتلاف یا حضور مستقل جریان اصلاحات در انتخابات نیز مطرح است. شما به ائتلاف اعتقاد دارید؟
من معتقدم که نباید با میراث آقای هاشمی خداحافظی کنیم. جریان اصلاحات هنوز نباید خرج خود را از جریان اعتدال جدا کند تا با اتحاد و همراهی بتواند از بحران های سیاسی و اقتصادی عبور کند. من با دادن لیست مستقل در انتخابات اخیر هیأت رئیسه مجلس هم چندان موافق نبودم و معتقدم باید لیست ائتلافی میدادیم. دوستان میگفتند باید با هویت مسقل اصلاحطلبی در این انتخابات شرکت کنیم. بالاخره این دو دیدگاه وجود داشت. من معتقدم در حال حاضر، با توجه به شرایط کشور و اوضاع منطقه، خصوصاً شرایط بین المللی، جریان اصلاحات به تنهایی نمیتواند از عهده حل معضلات برآید. اصلاحات نباید به راه خود به تنهایی ادامه دهد. ما باید با جریانهایی که به اصلاحات نزدیک هستند مانند جریان اعتدال، با حفظ قواعد ائتلاف و حفظ اصول و مبانی اصلاحات، ائتلاف و همکاری کنیم.
اصلاحات نباید به راه خود به تنهایی ادامه دهد. ما باید با جریانهایی که به اصلاحات نزدیک هستند مانند جریان اعتدال، با حفظ قواعد ائتلاف و حفظ اصول و مبانی اصلاحات، ائتلاف و همکاری کنیم
البته فعلاً بین دوستان ما وحدت نظری درباره ائتلاف یا حضور مستقل در انتخابات ایجاد نشده است. من فعلاً وارد بحث اشخاص نمی شوم و نظرم کلی است. من جدایی جریان اصلاحات از میراث مرحوم هاشمی را در شرایط فعلی به مصلحت نمیدانم. هنوز جریان اصلاحات، به علت برخوردهایی جدی که پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ و ۸۸ با این جریان صورت گرفته و آسیبهای جدی که دیده و محدودیتهای فراوانی برای آن ایجاد شده است، آن قدر قوت نگرفته است که بتواند مستقل از سایر جریانها، در انتخابات و امثال موفقیت چشمگیری بدست آورد بنابراین بهتر است با نیروهای اعتدالی صادق، سالم و قوی موجود در دولت و مجلس همکاری کرده و جریان ائتلافی قوی تشکیل دهیم.
از جزئیات جلسات خود در بیت رهبری بگویید. این جلسات با چه سازوکاری برگزار میشود؟ این جلسات نتایجی هم داشته است؟
این جلسات به نوعی گفتمان ملی است که در دفتر امام جمعه موقت تهران و نایب رئیس سابق مجلس، آقای ابوترابی و به دعوت ایشان و با حضور تعدادی از افراد مؤثر علمی دانشگاهی و سیاسی از هر دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا، جهت هم اندیشی و تضارب آرا در حوزه های مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مانند مسائل و مشکلات دانشگاهها، مشکلات اقتصادی، فساد اداری، مسائل انتخابات و امثال آن تشکیل میگردد. هدف اصلی این جلسات تکیه بر مشترکات و همفکری دو جناح سیاسی کشور برای بالابردن کارآمدی نظام است و بطور منظم هر دو هفته یک بار، به مدت حدود دو سال است برگزار میگردد.
البته تشکیل این نوع جلسات مختص الان نیست. بعد از قضایای سال ۸۸ بنده و برخی دوستان به این اعتقاد رسیدیم که افراط و تندروی موجب ایجاد اتفاقات سال ۸۸ شد. بر این اساس جلساتی مشترکی را با بعضی افراد مؤثر در جریان اعتدال و هردو جریان اصولگرا و اصلاح طلب، برگزار کردیم. دیدارهایی را در قم با بعضی از مراجع تقلید داشتیم. چندین نشست با مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی برگزار کردیم. جلساتی با آیت الله یزدی و آیت الله مؤمن از اعضای جامعه مدرسین قم و فقهای شورای نگهبان و بعضی دیگر از اعضای شورای نگهبان داشتیم که حسب مورد ادامه دارد. با تعدادی دیگر از اعضای جامعه مدرسین و مجمع محققین ومدرسین حوزه علمیه قم نشستهای همفکری داشتیم. این تلاشها درجهت نزدیکی جریانهای سیاسی و کاهش تنشها و نگرانیهای ناشی از قضایای ۸۸ و بهبود اوضاع سیاسی کشور، خصوصاً برای انتخابات ریاست جمهوری و مجلس دهم بود.
ما این تلاشها را کماکان ادامه میدهیم و تلاش کرده ایم تا مجلس معتدل تر و قوی تری تشکیل شود.من این جلسات را با برخی اعضای بیت مثل آقایان ناطق نوری، قمی، ابوترابی و برخی دوستان ادامه داده ام که کمکم شکل منظمی به خود گرفت. به تعبیر آقای ناطق نوری بسیاری از این جلسات مباحثات طلبگی بوده و البته آثار و برکات فراوان داشته است. ما در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و ۹۶ و مجلس دهم و شورای چهارم و پنجم، به خوبی آثار و برکات این نوع جلسات و هم اندیشیها را مشاهده کردهایم.
در راستای این جلسات و انتقال دیدگاهها، در سال ۹۶ تقاضای ملاقات از مقام معظم رهبری کردیم و بنده به همراه حجت الاسلام منتجب نیا، دیداری با ایشان داشتیم تا نقطه نظرات خود و جریان همفکر خود را در مورد مسائل کلان کشور به ایشان توضیح دهیم و نظرات ایشان را در خصوص این مسائل و مواضع بدانیم. درواقع تلاش ما این است که مواضع و دیدگاههای خود را مستقیم و بدون واسطه و حتی الامکان حضوری به رهبری توضیح دهیم و بیواسطه و مسقیم از نظرات ایشان مطلع گردیم.
در مجموع این نوع دیدارها و جلسات به باز شدن فضای سیاسی کشور و نزدیک شدن دیدگاهها و همفکری در مسائل مشترک و کلان کشور خیلی کمک میکند. اگر این جلسات ادامه یابد و حادثه خاصی در کشور رخ ندهد، فکر میکنم که اوضاع انتخابات بهتر از مجلس دهم شود. شورای نگهبان هم علی القاعده با توجه به اوضاع سیاسی کشور و وضعیت منطقه و شرایط بین المللی که در آن به سر میبریم، با سختگیری کمتر و رویگشادهتری باید عمل کند اما به هر حال مسأله انتخابات امری اقتضایی بوده و تابع شرایط و مقتضیات زمان خود است بنابراین ارزیابی دقیق آنرا باید به زمان دیگر و پس از روشنتر شدن آرایش سیاسی جریان های حاکم و احزاب موکول کرد.
انتهای پیام
نظرات