• چهارشنبه / ۲۶ تیر ۱۳۹۸ / ۱۴:۲۱
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 98042613926
  • منبع : مطبوعات

عمادالکتاب قاتل نبود، «معلم» بود

عمادالکتاب قاتل نبود، «معلم» بود

«عمادالکُتّاب» خوشنویس بزرگ و ارجمندی که زندگی پرفراز نشیبی داشت و به‌دلیل بی‌تفاوت نبودن نسبت به رویدادهای عصر خود، زندگی‌اش دستمایه داستان هزاردستان علی حاتمی شد که البته با احترام به علی حاتمی و همه داستان‌پردازی‌ها و برداشت‌های آزاد سینمایی، به نظر می‌رسد حق عمادالکتاب در این داستان و سریال ادا نشد.

به گزارش ایسنا، روزنامه آرمان امروز نوشت: «۲۶ تیرماه سالروز درگذشت هنرمند نامدار «میرزا محمدحسین سیفی قزوینی» مشهور به «عمادالکُتّاب» است؛ خوشنویس بزرگ و ارجمندی که زندگی پرفراز نشیبی داشت و به‌دلیل بی‌تفاوت نبودن نسبت به رویدادهای عصر خود، زندگی‌اش دستمایه داستان هزاردستان علی حاتمی شد که البته با احترام به علی حاتمی و همه داستان‌پردازی‌ها و برداشت‌های آزاد سینمایی، به نظر می‌رسد حق عمادالکتاب در این داستان و سریال ادا نشد.

در هزاردستان داستان رضا تفنگچی را دنبال می‌کنیم که در اواخر حکومت احمدشاه، تیرانداز قابلی بود و تفنگچی خاصه یکی از شاهزاده‌های قاجار به حساب می‌آمد. او در اثر آشنایی با ابوالفتح یکی از اعضای کمیته مجازات، به این انجمن مخفی می‌پیوندد و ماموریت‌ها یا انجام ترورهای اعلامی از سوی کمیته را می‌پذیرد و بعد از فروپاشی کمیته، به مشهد مهاجرت و ازدواج می‌کند و از فراگیری هنر خوشنویسی برای سرپوش گذاشتن بر گذشته خود بهره می‌برد و به رضا خوشنویس تبدیل می‌شود تا مفتش شش‌انگشتی سراغش می‌آید و باقی داستان. اگرچه برداشت آزاد و قوه تخیل برای داستان‌نویسی و سینما امری پذیرفته شده و قابل قبول است و علی حاتمی نیز حق داشته برای دراماتیزه کردن داستانش از این امر استفاده کند اما ای کاش هیچوقت شخصیت کریم دواتگر از اعضای کمیته مجازات - که عامل ترورها بود - با میرزا محمدحسین سیفی قزوینی - کاتب کمیته مجازات - با هم ترکیب نمی‌شد تا یکی از خوشنویسان خوشنام که هنر خوشنویسی مدیون خدمات اوست، این گونه معرفی نشود.

عمادالکُتّاب کیست؟ مروری بر زندگی عمادالکتاب (میرزا محمدحسین سیفی قزوینی) نشان می‌دهد او عمر خود را صرف خط و تعلیم نستعلیق کرده است؛ اگرچه نقاشی آب‌رنگ و سیاه‌قلم هم می‌دانسته و آثاری از او از جمله تصویر خودش برجای مانده است. عماد در ۲۷ فروردین ۱۲۴۰ شمسی در قزوین به دنیا آمد. ظاهراً نزد میرزا محمدعلی خوشنویس خط آموخت و گفته شده ابتدا به نسخ می‌نوشته است (از چگونگی ورود عمادالکتاب به حوزه خوشنویسی اطلاع دقیقی در دست نیست). در ۱۴ سالگی برای کار نزد تاجری به بادکوبه رفت. در ۱۶ سالگی پای پیاده راهی عتبات شد و سه سال در کاظمین ماند و از راه نوشتن خط، زندگی کرد. در این روزها زندگی عماد به سختی می‌گذشت و گفته می‌شود درآمد کافی برای رفتن به کربلا را نداشت و همراه یکی از علما به کربلا رفت و برای ۵ سال در کربلا و نجف اقامت کرد. در این مدت در کنار نوشتن خط، علوم دینی هم آموخت اما از سختی زندگی به ستوه آمد و به ایران بازگشت. عمادالکتاب بدون آنکه مستقیم شاگرد استاد کلهر، یکی از چهره‌های مشهور نستعلیق باشد، از روی کتاب‌های چاپی او به مشق و تمرین پرداخت و بر شیوه او مسلط شد و آن را به دیگران منتقل کرد. او در تهران ازدواج کرد و در سال ۱۲۷۱ شمسی یعنی در سی و یک سالگی در خیابان ناصرخسرو آموزشگاه خوشنویسی به نام «دارالکتابه» راه‌اندازی کرد و تعلیم نستعلیق را ادامه داد.

عماد الکتاب که شیوهٔ خوشنویسی کلهر را دنبال می‌کرد، یک دوره سی و شش جلدی خودآموز خوشنویسی با عنوان «رسم المشق» را برای استفاده هنرجویان خوشنویسی به چاپ رساند و به‌عنوان حلقه وصل زنجیره مکتب استادان قدیم به خوشنویسان معاصر شناخته می‌شود که بر نستعلیق پس از خود سایه گسترد. او نقشی بسیار مؤثر در احیای دوباره هنر خوشنویسی داشت و بسیاری از خوشنویسان بزرگ معاصر، مستقیم یا با یک واسطه شاگرد عمادالکتاب هستند؛ علی منظوری، ملک‌الخطاطین، حسن زرین‌خط، علی‌اکبر کاوه، ابراهیم بوذری و علی آقاحسینی از برجسته‌ترین شاگردان عمادالکتاب هستند که خود به مقام استادی رسیدند. لقب عمادالکتاب را زمانی گرفت که نسخه‌ای از شاهنامه فردوسی را برای مظفرالدین شاه خوشنویسی کرد. برای این شاهنامه سه سال پیوسته وقت گذاشته بود و بعد از لقب عمادالکتاب، مدتی به‌عنوان کاتب وزارت انطباعات روزگار گذراند.

او در انقلاب مشروطه آرام و قرار نداشت و به جمع آزادی‌خواهان پیوست و در دوره محمدعلی‌شاه آواره کوه و بیابان شد. در دوره سلطنت احمدشاه، عمادالکتاب مدتی در وزارت داخله، منشی و معلم خط احمدشاه بود. در سال ۱۲۹۴ خورشیدی یعنی زمانی که ۵۴ سال از عمر عمادالکتاب می‌گذشت و ده‌ها شاگرد به مقام استادی رسانده بود، او که هنر و زندگی‌اش در هم تنیده بود، عضو انجمن مخفی «کمیته مجازات» شد. عمادالکتاب، هنرمندی آزادیخواه و خواستار تعالی و رشد جامعه‌اش بود و با آنکه مورد توجه شاه و درباریان بود، اما چشم بر حق و ناحق نبست. کمیته مجازات با هدف از بین بردن هواداران موثر انگلیس در ایران، توسط میرزا ابراهیم خان منشی‌زاده و اسدا… خان ابوالفتح‌زاده در تهران تشکیل شده بود. عمادالکتاب در این کمیته، ماموریت نوشتن شب‌نامه‌ها را به عهده داشت و در هیچ‌یک از سندهای تاریخی، گزارشی از انجام ترور توسط این هنرمند ثبت نشده و اجرای ترور‌ها به عهده کریم دواتگر بوده است. کمیته مجازات که خیلی زود تغییر مسیر داده و از هدف اولیه دور شده بود، با خیانت یکی از اعضا، فروپاشید و سران آن دستگیر و اعدام شدند. عمادالکتاب در این ایام به ۵ سال زندان محکوم شد. سیاه مشق‌های عمادالکتاب در حبس و یادداشت‌های زندانش از منابع آموزشی خوشنویسان است. او محبس را به محلی برای ارتقای خط خویش تبدیل کرد و بعد از ایام زندان خط و هنرش به مرتبه‌ای بالاتر رسید.

او در سال ۱۳۰۰ و زمانی که ۶۰ ساله بود از زندان آزاد شد. گفته می‌شود آزادی او از زندان به توصیه «ادوارد براون» ایران‌شناس معروف بوده است. بعد از آزادی به قم تبعید شد و سال‌ها تحت نظر بود. با روی کار آمدن حکومت پهلوی، از تبعید خلاص شد و در دفتر مخصوص دربار، مامور تحریر فرامین و معلم خط ولیعهد و سایر فرزندان شاه شد. گفته می‌شود ده سال پایانی عمر عمادالکتاب تنها ایامی است که او به لحاظ معیشتی در آسایش بوده است. اهالی علم و ادب او را در طول زندگی‌اش به لحاظ خدمت به جامعه و روح وطن‌پرستی، مورد تکریم قرار می‌دادند. انجمن آثار ملی در سال ۱۳۱۲ شمسی نگارش کتیبه‌های آرامگاه فردوسی را به عهده عمادالکتاب گذاشت و بعد از آن کتیبه‌های دارالفنون، دانشسرای عالی، مدرسه رضاییه، دانشگاه تهران و دانشگاه معقول و منقول (دانشگاه الهیات فعلی) به خط عمادالکتاب مزین شد. در سال ۱۳۱۳ شمسی به پاس خدماتش، نشان درجه یک فرهنگ از وزارت معارف و یک قطعه مدال نفیس از دربار دریافت کرد. عمادالکتاب در سن ۷۵ سالگی در ۲۶ تیرماه سال ۱۳۱۵ در تهران درگذشت و در امامزاده عبدا… شهرری دفن شد. در سال ۱۳۹۵، استاد نصرا… افجه‌ای، استاد بنام خوشنویسی و نقاشیخط درباره وضعیت نامناسب آرامگاه عمادالکتاب و عدم توجه به این میراث فرهنگی کشور تذکر داد و خواستار توجه به آن شد. عمادالکتاب هنرمندی است که هنرش را در خدمت رشد جامعه به کار گرفت و سلاحش نه تفنگ که هنرش بود. از او آثار فاخر و ماندگاری به جای مانده اما شاید مهم‌ترین میراثش برای هنرمندان پس از خود علاوه بر نستعلیق، اخلاق و حق طلبی باشد و اینکه جان آگاه و حساس هنرمند، او را در گذر زمان زنده نگاه خواهد داشت. نام نیکش ماندگار و روحش شاد!»

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha