به گزارش خبرنگار ایسنا، کوبه زنانه را به صدا درمیآورم و قدمی آهسته به دالان خنک و تاریکی میگذارم که روزی قدمگاه شمار زیادی از امرای دیوانی و حکومتی بوده. آنها که به ملاقات "سرتیپ سدهی" میآمدند و ریش او را برای «راه افتادن کارشان» گرو میخواستند.
«تاریخ امروز را سالهای دورتر از امروز باید خواند» و بناهای جامانده از پیشینیان، برگی از کارنامه مردان دیروز است که از آنها باقیمانده. بخشی از تاریخ مردی بهنام "سرتیپ سدهی"، پس از این دالان قرار گرفته. دالان به بهشتی رؤیایی ختم میشود؛ درختان میوه در سمت چپ و عمارت زیبای مسحور کننده در سمت راست؛ «خداش خیر دهاد، آن که این عمارت کرد.»
زیبایی خیره کننده عمارت، دیدن باغ هوشربا را در اولویت دوم قرار میدهد و پشت سر گذاشتن اتاقهای پنجدری و سهدری تابستانه، حوضخانه و حوض سنگی میان آن، دیدن سقف بلند و چشیدن حس خنکی دلچسب در این محیط متقارن و آرام، این اولویتبخشی را تحسین میکند.
سنگهای تراشیده در پایین سکوهای نشیمن که هرکدام دوبهدو، با طرحی یکسان و مقابل هم، دورتادور حوضخانه را تزیین کردهاند، خنکایی دارد که هر گرمازدهای را در تابستان آتشبار شهر، التیام و مرهم است.
منظره متقارن پیش رو، دری است که این دنیا را قدری متفاوت میکند؛ دنیای آینهها و رنگهای گرم در دیوانخانه، با معماری متقارن ایرانی که تفاوتی گرم و مطبوع با حوضخانهای خنک و دلچسب دارد.
دو ستون بلند و شومینه هیزمی غبار اندود و صحنی گسترده در مقابل تخت شاهی؛ هر دو طرف اتاق، آینههای کوچک، با تکرار تصاویر، ابعاد دیوانخانه را بیشتر و بیشتر میکند و در ذهن چنین نجوا میشود: گویی در اتاقی به وسعت تمامنشدنی دنیا پا گذاشتهای. این بهترین انتخاب، برای پذیرایی از امرای دیوانی و حکومتی بوده است.
در و پنجرههای چوبی، شیشههای آبی و قرمز و سبز رو به نور و روشنایی، گچ کاریهای رنگی و بالاخره، سنگهای کف و اطراف دیوار، همه ابزار خیرهکنندهای هستند که حال خوش خانههای قدیمی و باصفا را در ذهن تداعی میکند.
در ادامه مسیرِ گذر از در حوضخانه تا انتهای دیوانخانه، اتاقی خصوصیتر و خوابگاه امن سرتیپ، به ابعاد بخش کوچکی از دنیا، برای آرامش شبانه دیوار شده است. اتاقی که پنجره رو به حیاطش هر روز صبح، انگیزه بیداری و تشویقگر گشتوگذار در باغ است.
این بار منظره خیرهکننده پشت پنجرهها، گردش در حیاط و باغ را اُولی میکند؛ حیاط وسیع، در مقابل ستونهای گچکاری و بلند دیوانخانه است. در حیاط، حوضی بزرگ و پر آب، با فوارههای کوچک و کروی شکل میان درختان، باغچه پر گل و در اتاقهای تابستانه و زمستانه این عمارت محاط شده است.
باغ با صفا و درختان میوه، پشت یک ورودی سنگی زیبا و سترگ، به تو میگوید که باغی بهشتی در این دنیای فانی یافت شده. در مسیر دیوانخانه تا باغ، آن اتاقهای زمستانه در سمت چپ، بازگشت را به تعویق میاندازد.
در آخرین اتاق، بعد از سهدریها و پنجدریها، پشت پنجرههای رو به باغ، نارنجستانی گرم و پرگل هست که روشنایی از مربعهای شیشهای میگیرد. دور از آن دنیای مادی دیوانخانه و در تقارن با حوضخانه تابستانی آنطرف حیاط، اینجا فضای گرمی است که مأمن مطبوع زمستانی اهل خانه بوده است.
بیرون از در نارنجستان، انتهای باغ عمارت، دری به دالان حمام خانه باز میشود؛ حمامی کوچک که در دوره ساخت این خانه و زمانی که خانهها حمام خصوصی نداشتهاند، لعبتی بینظیر به نظر میرسیده.
حمام، معماری متداول و سادهای دارد؛ یک ورودی به بینه و حوضچهها و سکوهایی برای نشستن و «شوخ از تن کندن».
عمارتی که در وصف آمد، احتمالاً در سال 1316 توسط «محمدحسین خان امینی سدهی» بنا شده. سرتیپ سدهی از قشون جلالی ظلالسلطان، حاکم وقت اصفهان در زمان ناصرالدینشاه بوده و در طراحی بنا، از سبک سنتی با تلفیق معماری ایرانی و فرنگی بهره جسته است.
این خانه با مساحت 2900 متر مربع، در تاریخ 25 اسفند سال 1385 ثبت ملی شده و جاذبه کمنظیری برای گردشگری در بلوار توحید خمینیشهر اصفهان بهحساب میآید.
انتهای پیام
نظرات