دیاکو حسینی در گفتوگو با ایسنا درباره اینکه آمریکا از قرار دادن نام سپاه در لیست گروههای تروریستی چه هدفی را دنبال میکند، آیا به دنبال ایجاد دوگانگی و دو دستگی در داخل کشور است؟ گفت: همانطور که مقامات رسمی آمریکا تصریح کردهاند، ظاهرا هدف از این اقدام تضعیف سپاه و تحت فشار گذاشتن ایران به منظور تغییر سیاستهای منطقهای ایران است. اما میتوانیم فرض کنیم که واشنگتن اهداف دیگری را هم در نظر داشته که بعضاً نتیجه و اثر جانبی قرار دادن سپاه در لیست گروه های تروریستی است مثل کمک به نتانیاهو در انتخابات اسرائیل.
وی افزود: ایجاد شکاف در داخل ایران احتمالا نمیتواند یکی از این اهداف باشد، زیرا اگر آمریکاییها حتی کمترین آشنایی با فرهنگ و سیاست ایرانی داشته باشند، اطلاع دارند که این نوع رفتارها نه تنها شکافها را بیشتر نمیکند بلکه موجب وحدت گروههای سیاسی و تحریک ناسیونالیسم ایرانی حول سپاه میشود. این اتفاقی است که امروز رخ داده است.
این تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل همچنین درباره اینکه نکته مهم در بیانیه ترامپ تاکید بر مباحث اقتصادی بود، آیا این دیدگاه که آمریکا تلاش میکند تا از این اقدام بتواند از نظر اقتصادی و مبادلات تجاری ایران با سایر کشورها خلل ایجاد کند؟ اظهار کرد: در میان مدت کشورهای منطقه که همکاریهای اقتصادی و یا نظامی با سپاه دارند احتمالا تحت فشار بیشتری برای قطع این ارتباطات قرار خواهند گرفت. درست است که این تصمیم آمریکا، احتمالا تبعات بسیار محدود اقتصادی خواهد داشت اما مسئله اصلی منزوی کردن سپاه از فعالیتهای نظامی و ایجاد دستاویزی برای تحت فشار گذاشتن کشورها برای هر نوع همکاری نظامی و اطلاعاتی با سپاه است.
مدیر برنامه مطالعات جهانی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری خاطرنشان کرد: به نظر من خطرناکترین پیامد این تصمیم، مقدمه چینی برای رفتارهای افراطیتر است، مانند تلاش برای ترور فرماندهان سپاه و یا حتی در گام بعدی، تحت تعقیب قرار دادن رئیس جمهور و سایر مقامات سیاسی به اتهام حمایت مالی از آنچه آنها تروریسم سپاه مینامند. ممکن است که این رفتارهای افراطی به سرعت اتفاق نیفتند اما با توجه به اینکه دولت ترامپ سعی در بازگشت ناپذیر کردن روابط حاد ایران و آمریکا دارد، در آینده همیشه این احتمالات وجود خواهد داشت.
حسینی همچنین در ادامه درباره این که برخی معتقدند یکی از اهداف آمریکا، تحریک کردن ایران برای شروع یک جنگ بوده است؟ گفت: اجازه دهید قبل از پاسخ به این سوال، درباره دو فرضیه نادرست صحبت کنیم که جواب به این سوال را تحت تاثیر قرار میدهد. اولین فرض نادرستی که در دو سال گذشته عموما در ایران پذیرفته شده این است که دونالد ترامپ فرد دیوانهای است که به دنبال بهانهای برای شروع جنگ با ایران میگردد. او به رغم رفتارها و دیدگاههای نامتعارف، یک فرد عاقل است که میکوشد کشورش را در وضعیت بهتری قرار دهد. دونالد ترامپ هیچ تجربه ای در رهبری جنگ ندارد و با نظر به اینکه به شدت در اداره کشور تمرکزگراست، باید از این موضوع نگران باشد که در شرایط جنگ با ایران، ژنرالها و پنتاگون نقش بیشتری را در رهبری جنگ به عهده بگیرند و امور را از دست او خارج کنند. به همین ترتیب او باید نگران قویتر شدن هسته تندرو در اطرافش شامل شورای امنیت ملی و وزارت امور خارجه باشد که مایل نیست بر دوران ریاست جمهوری او بیش از حد سایه بیاندازند.
وی تصریح کرد: همینطور، هر جنگی مستلزم یک برنامهریزی نظامی دقیق برای آغاز و انجام جنگ و مهمتر از آن ترسیم چشماندازی برای خاتمه دادن پیروزمندانه به آن است. در ایالات متحده و حتی در میان تندروها، کوچکترین حمایت و توافقی درباره اینکه آمریکا میتواند در مدت زمان کوتاه بصورت قاطعانه در برابر ایران با جمعیت و وسعتی دو برابر عراق و افغانستان پیروز شود، وجود ندارد. ولی این بدان معنا نیست که آنها دست از تلاش برای وانمود کردن در تمایل به جنگ با ایران برمی دارند. آنها این وانمود کردن را تا زمانی که به لحاظ سیاسی مفید باشد، ادامه خواهند داد.
این تحلیلگر ارشد مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری در ادامه بیان کرد: طبق فرضیه نادرست دوم؛ ایران باید در برابر همه اقدامات تهدید کننده آمریکا، شکیبایی به خرج دهد و منتظر پایان دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ تا بهتر شدن وضعیت بماند. این فرضیه به این سوال جواب نمیدهد که اگر آمریکای ترامپ بتواند صرفا از طریق وادار کردن ایران به صبر و خویشتن داری، حداکثر فشارهای اقتصادی و سیاسی را به ایران وادار کند، بی آنکه نگران کوچکترین واکنشی از سوی ایران باشند، چرا نباید در دولتهای بعدی آمریکا این روش را ادامه دهند؟
وی اضافه کرد: من همیشه از خویشتن داری در سیاست خارجی حمایت کردهام اما خویشتن داری تا هنگامی بهعنوان یک اصل در سیاست خارجی ارزشمند است که حدی برای آن وجود داشته باشد. خویشتن داری تحت هر شرایط و به صورت دائمی، نه تنها مشوق صلح نیست بلکه ممکن است رقبا و دشمنان ما را آنقدر جسور کند که تا سرحد ماجراجوییهای نظامی به امید اینکه هیچ واکنش قابل توجهی را شاهد نخواهند بود، پیش بروند. دراینصورت جنگها بسیار آسانتر اتفاق خواهند افتاد. ما باید این فرضیههای نادرست را کنار بگذاریم. ما باید خطوط قرمز را تعیین کنیم و برای دیگران روشن کنیم که عبور از آنها چه پیامدهایی میتواند داشته باشد.
مدیر برنامه مطالعات جهانی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری درباره اینکه مواضع کشورهای اروپایی با توجه به اینکه تاکنون واکنشی نداشتهاند، چگونه خواهد بود؟ گفت: وضع اصولی و فهم کلی سه کشور اصلی اروپایی درباره فعالیتهای سپاه پاسداران در داخل و بیرون مرزها، تفاوت زیادی با ایالات متحده ندارد؛ هرچند آنها حاضر نیستند که با پیوستن به آمریکا، این تلقی منفی را در ایران تقویت کنند که اروپا و آمریکا در کنار هم علیه ایران ایستادهاند. آنها نگرانند که این برداشت منجر به تضعیف برجام شده و بر افق همکاری ایران و اروپا تاثیرات منفی بگذارد.
وی در پایان ابراز کرد: حداکثر انتظاری که دارم این است که کشورهای اروپایی به عدم همراهیهای لفظی و بدون اقدامات عملی بسنده کنند. اگر آنها به این نتیجه برسند که این رفتارهای افراطی، برخلاف تصورات سابق آنها هزینه زیادی به دنبال ندارد، دیر یا زود به این نوع هنجار شکنیها ملحق خواهند شد.
انتهای پیام
نظرات